جِناس Pun / Paronomasia
جناس در لغت به معني همجنس بودن است و در بديع آن است که دو لفظ مشابه را با معاني متفاوت به کار بَرَند.
در اصطلاح ادب فارسي جناس بر دو گونه است: جناس کامل و جناس ناقص. در جناس کامل (تام)، دو کلمه در لفظ، انواع حروف، عدد، هيأت و ترتيب يکسانند اما در معني مختلف مثل کلمات «گور» در بيت خيام:
بهرام که گور ميگرفتي همه عُمر *** ديدي که چگونه گور بهرام گرفت
گور در مصراع اول به معني گور خر و در مصراع دوم به معني خاک و قبر است.
همچنين:
اگر چه تيغ بود آلت بريدن، من *** همي بريدم آن تيغ را به گام آور
مسعود سعد
تيغ و بريدن مصراع اول: شمشير و قطع کردن تيغ و بريدن مصراع دوم: راه و طي کردن
تبارک الله پنجاه و پنج بشمردم *** به شصت تا شده پشتم چو شست گشت دوتا
ابوالعلاء گنجوي
چنانچه در جناس کامل، دو کلمهي متجانِس از حيث دستوري نيز همجنس باشند، آن را جناس مُماثل گويند مثل کلمات «گور» در بيت بالا که هر دو اسم هستند؛ اما اگر از حيث دستوري مختلف باشند، آن را جناس مستوفي گويند.
در جناس ناقص، کلمات اندک تفاوتي با يکديگر دارند و خود داراي اقسامي بشرح زير است:
جناس خطّي (مضارعت، مقارنه، مشاکلت):
دو لفظ در خط و نوشتن نظير هم باشند اما در تلّفظ مختلف مثلاً عِلم و عَلَم، سِحر و سَحَر، گُل و گِل، يا در اين بيت:
اي گدايان خرابات خدا يار شماست *** چشم اِنعام مداريد ز اَنعامي چند
حافظ
جناس زايد (مذيل):
دو کلمه در همه اجزاء با يکديگر شبيه باشند جز آنکه يکي حرفي افزون بر ديگري يا متفاوت از ديگري باشد، مثلاً:
دور از تو، مرا، عشق تو کرده ست به حالي *** کز مويه چو موئي شدم از ناله چو نالي
مسعود سعد سلمان
$ جناس مرکّب:
دو کلمهي متجانس که به لحاظ صورت يکسان باشند ولي به لحاظ ساختمان صرفي از دو مقوله باشند، مثلاً يکي مفرد باشد و ديگري مرکب از دو جزء مانند:
سرو بالائي که دارد بر سرِ سرو آفتاب *** آفِت دلهاست و اندر ديدگانِ آفت آب
قطران تبريزي
جناس مرکب خود بر دو نوع است:
جناس مقرون:
دو کلمه متجانس در گفتار و در نوشتن هر دو يکسان باشند:
يک سو سپرت نشسته و يک سوزن *** اين جمله به هم گذار و بر يک سوزن
عيسي نتوانست به افلاک رسيد *** تا داشت ز اسباب جهان يک سوزن
بابا افضل کاشي
جناس مفروق:
نوعي جناس مرکّب است که دو کلمه در لفظ مشابه و در خط مختلف باشندمثل:
تا زنده ام در راه مهر تو تا زَنده ام *** من مرده نيم ولکن مردنيم
جناس مزدوج (مکرر – مردد – مردود):
آن است که دو کلمهي مشابه پشت سر هم قرار گيرند مانند کلمهي عيار و يار در اين مصراع:هست شکّر بار ياقوتِ تواي عيّار يار
معزّي
همچنين:
گر نسيم سحر از موي تو بويي آورد *** جان فشانيم به سوغات نسيمِ تو، نه سيم
سعدي
و:
خيالت چو برجانم آرد شبيخون *** شبي آبم از ديده آيد شبي خون
اهلي شيرازي
جناس مطَرّف يا يکسويه:
دو کلمه در همهي حروف يکسان باشند جز در آخرين حرف مثلاً:«دل کريم از آزار آزاد باشد» يا در اين بيت:
از شرار تيغ بودي بادساران را شراب *** وَز طعمان رُمح بودي خاکساران را طعام
امير معزي
جناس مطرف پاياني:
نمونهي بيت نقل شده از امير معزّي.جناس مطرف ميتواند آغازي باشد، مثل:
در گوشهاي بمير و پي توشهي حيات *** خود را چو خوشه پيش خسان ده زبان مخواه!
خاقاني
جناس مطرف لاحق که ناسازي در ميان دو پايه است مثل:
زلف بنفشه ببوي، لعل خجسته ببوس *** دست چغانه بگير، پيش چماند نجم
منوچهري
جناس اشتقاق يا اقتضاب:
آن است که کلمات در ترکيب نزديک به هم باشند مانند کلمات نوا / نوآئين / بي نوائي و رهي / راهوي / رهائي و شاعر / شعري، و راوي / روائي در اين ابيات:
نواي تواي خواب ترک نوآئين *** درآورد در صبر من بي نوائي
رهي گوي خوش ورنه پس راهوي زن *** که هرگز مبادم زعشقت رهائي
زو صفت رسيده ست شاعر به شعري *** ز نعتت گرفتست راوي روائي
(زينبي علوي معاصر محمود غزنوي)
جناس آوائي:
اين جناس با تغيير در صامتها و مصوّتها حاصل ميشود براي نمونه مطلع غزلي از حافظ چنين است:
سَمَن بويان غبار غم چو بنشينند بنشانند *** پري رويان قرار از دل چو بستيزند بستانند
در علم بيان انگليسي، جناس در اصل نوعي بازي با کلماتي بوده است که اصوات آنها با يکديگر اختلاف دارند. اما رفته رفته در آثار نويسندگان و شعراي قرن هفدهم انگلستان، جناس ابعاد گسترده تري پيدا کرد و به ايهام نزديک شد يعني به جاي کاربرد دو کلمهي متجانس، به کاربرد يک کلمه با دو معني تبديل شد. براي نمونه جان دان، شاعر متافيزيک در «شعر سرودي به پيشگاه پدر» چنين گويد:
I have sin of fear, that when I have spun
My last thread, I shall perish on the shore;
But swear by thyself, that my death thy son
Shall shine as he shines now, and here
And having done that, thou hast done;
I fear no more.
در اين پاره شعر کلمهي done دو مرتبه به کار رفته است؛ بار اول به معني «انجام دادن» و بار دوم به همان معني اما به قصد اشاره به نام شاعر ذکر شده است. همچنين کلمهي son هم به معني «پسر»، «حضرت عيسي» (صلي الله عليه و آله)، و هم به قصد اشاره به کلمهي sun يعني «خورشيد» به کار رفته است.
از قرن هجدهم به بعد استفاده از جناس بيشتر به منظور خلق تأثير خنده ناک بوده است. اما آثار جيمز جويس از اين قاعده مستثني هستند. او در رمان فنيقيان برمي خيزند (1939) از جناس بطور گستردهاي براي تقويت تأثير پيچيده اثر استفاده ميکند.
گفتني است که در بلاغت فرنگي جناس با صنعت ايهام نزديک است به طوري که ايهام را قسمي جناس ناميدهاند. براي نمونه:
He ehecked his cash, cashed his checks.
And left his window who is next?
کلمهي check با دو معني بررسي کردن و چِک به کار رفته است.
اين سطور را بر سنگ قبر يک تحويلدار بانک نوشتهاند.
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}