نويسنده: سيما داد

 


در لغت به معني غير واقع است چنانکه حافظ گويد:

نقشي بر آب مي‌‌زنم از گريه حاليا *** تا مي‌‌شود قرين حقيقت مجاز من

در علم بيان استفاده از لفظ در غير معني حقيقي است به لحاظ وجود قرينه‌ا‌ي که مانع از اراده‌‌ي معني اصلي باشد. شرط نقل معني اصلي (حقيقي) به معني غير اصلي (مجازي) وجود تناسبي است بين آن دو و اين مناسبت را علاقه گويند. وقتي فردوسي مي‌‌گويد:

جهان دل نَهاده بر اين داستان *** همان بخردان و همان راستان

از کلمه‌‌ي جهان به معني غير حقيقي آن يعني جهانيان استفاده کرده است. اما اين استفاده با دو شرط صورت گرفته است، اول با وجود قرينه‌‌ي «دل نهادن بر داستان» که نشانه‌‌ي آنست که کلمه‌‌ي جهان در غير معني اصلي خود استعمال شده است زيرا جهان در صورت اراده‌‌ي معني حقيقي نمي‌تواند دل بر چيزي نهد، دوم با وجود مناسبت و علاقه‌ا‌ي بين جهان و جهانيان و آن علاقه‌‌ي حال و محل است. (فم)
انچه سبب مي‌‌شود ذهن از واژه، معناي هنري آن را دريافت دارد، نشانه‌‌ي واگردان يا قرينه‌‌ي صارفه نام دارد و خود بر دو نوع است:
- نشانه‌‌ي بيروني يا واژگاني (قرينه‌‌ي لفظيّه) و آن واژه‌ها يا واژگاني است که آشکارا در سخن ذکر شود، مثال:

براشفت ايران و برخاست گرد *** همي هر کسي کرد سازِ نبرد
فردوسي

«ايران» در اين بيت مجاز مرسل است در معناي ايرانيان، و پيوند ميان ايران به معني هنري ايرانيان فعل «براشفت» است زيرا ايراني مي‌‌تواند براشفته شود نه ايران.
- نشانه‌‌ي دروني: آن است که مثلاً دانشجوي پزشکي را از هم اکنون دکتر خطاب کنيم به اعتبار آنچه از حال او برمي آيد که در آينده عملي شود.
در علم بيان فارسي براي مجاز دو نوع عمده برشمرده‌اند:
1- مجاز عقلي و آن نسبت دادن چيزي است به چيزي که از آنِ او نيست مثل اِسناد «دل دادن» به جهان در مثال بالا. اين نوع مجاز را حِکَمي، اِسناد مَجازي، و مَجاز اِسنادي هم مي‌‌گويند) و فقط در ترکيب وجود دارد. 2- مجاز لغوي و آن انتقال دادن الفاظ از معاني حقيقي است به معاني ديگر به مناسبت پيوندي خاص. اين نوع مجاز يا مفرد است و يا در ترکيب به کار مي‌‌رود. در شکل ترکيبي، چنانچه علاقه‌‌ي ميان لفظ و معني مجازي مشابهت داشته باشد آن را مجاز مرسل مي‌‌نامند. مجاز با کنايه از آن جهت تفاوت دارد که اولاً وصف مجازي راه را بر معني حقيقي مي‌‌بندد يعني وقتي مثلاً درباره‌‌ي شب گفته مي‌‌شود:

درنگي گشته و ايمن نشسته *** طناب خيمه را بر کوه بسته
اسعد گرگاني

نمي توان براي اين بيت معني حقيقي قائل شد زيرا نسبت دادن حالات و سکنات انساني به شب فقط به صورت مجاز ممکن است و حقيقت ندارد. حال آنکه وقتي کسي گويد:
«در سراي فلان کس بسته نبيند و ديگ او از آتشدان فرو نمي‌آيد» اين توصيف هم مي‌‌تواند جنبه‌‌ي حقيقي داشته باشد و بيان آن باشد که در خانه‌‌ي شخص مذکور هميشه باز است و آشپزخانه‌‌ي او برقرار، و هم مي‌‌تواند کنايه از آمد و شد بسيار در خانه‌‌ي او باشد. ثانياً در مجاز انتقال از ملزوم (آنچه ذکر نشده) به لازم (آنچه ذکر شده) است. در حالي که در کنايه انتقال از لازم به ملزوم مي‌‌باشد.
(صور خيال در شعر فارسي)

منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.