بحث دربارهی کلیه داستانهایی است که با اهداف ادبی به نگارش درآمده بودند
سبکهای سنّتی داستان ایرانی (قسمت دوم)
موضوع این مقاله بحث دربارهی کلیه داستانهایی است که با اهداف ادبی به نگارش درآمده بودند؛ تا آنکه نثر ادبی به سبک نوین و برگرفته از غرب در ایران معرفی شد. در شاهنامه واژهی «داستانها» به داستانهای بلند اشاره دارد.
چکیده:
موضوع این مقاله بحث دربارهی کلیه داستانهایی است که با اهداف ادبی به نگارش درآمده بودند؛ تا آنکه نثر ادبی به سبک نوین و برگرفته از غرب در ایران معرفی شد. در شاهنامه واژهی «داستانها» به داستانهای بلند اشاره دارد. همین اصطلاح در اشعار روایت گونه که متعاقباً آمده در معرفی داستان اصلی که نقطهی مقابل بحثهای مقدماتی است، به کار رفته است. استعمال این واژه در کاربرد امروزی، هم به معنای رمان و هم به معنای داستان کوتاه است.
تعداد کلمات: 1969کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
موضوع این مقاله بحث دربارهی کلیه داستانهایی است که با اهداف ادبی به نگارش درآمده بودند؛ تا آنکه نثر ادبی به سبک نوین و برگرفته از غرب در ایران معرفی شد. در شاهنامه واژهی «داستانها» به داستانهای بلند اشاره دارد. همین اصطلاح در اشعار روایت گونه که متعاقباً آمده در معرفی داستان اصلی که نقطهی مقابل بحثهای مقدماتی است، به کار رفته است. استعمال این واژه در کاربرد امروزی، هم به معنای رمان و هم به معنای داستان کوتاه است.
تعداد کلمات: 1969کلمه / تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
نویسنده: ج. ت. پ. دو بروئین
برگردان: پیمان متین
برگردان: پیمان متین
شاعران و نویسندگان ایرانی، به عنوان قسمتی از مدنیّت اسلامی، وقوفی کامل بر ادبیّات عرب داشتند. با در نظر داشتن ارتباطات بسیار نزدیک فیمابین، تعداد داستانهای عربی مقتبس از حکایات بلندتر فارسی در مقام مقایسه، اندک میباشد. برجستهترین آنها داستانهای عشقی است از نوع «عذری» نظیر عشق ورقه و گلشاه که پیشتر در حماسهی «عیّوقی» (q.v) آمده بود و همچنین لیل و مجنون که بزودی جای داستان پیشین را گرفت و از مقبولیّتی عامّتر، برخوردار گردید. از موضوعات مذهبی با ریشهی عربی میتوان از قصّههای زندگی پیامبران همچون قصصالانبیاء و بالأخصّ داستان عاشقانهی یوسف و زلیخا، مقتبس از «زیباترین داستانهای» قرآن (سورهی 12) نام برد. این داستان در چندین «مثنوی» به ویژه در نسخهای که به اشتباه به فردوسی نسبت داده شده (1)، و نیز در تمثیلات عرفانی جامع، شرح داده شده است. در نهایت از دورهی صفویّه به این سو موضوعات مذهبی در ارتباط با زندگی و شهادت اصحاب و اهل بیت پیامبر (بویژه خود محمّد [ص]، علی [ع] و سایر امامان شیعی) عمدهترین عناصر عربی در ادبیّات فارسی محسوب گردید. و تعداد بیشماری از داستانهای کوتاه و احادیث مختلف از منابع عربی تحت عنوان «حکایات» در نظم و نثر فارسی داخل شد.
ماجرای عشقی (2) اسکندر یونانی (نکـ. اسکندرنامه)، که منشأ آن از مصر در طیّ قرن سوم میباشد، تا حدی با افسانههای شاهان ایرانی تلفیق گردید که احتمالاً به واسطهی ترجمهی سوری آن بوده است (3). یک منشأ یونانی نیز به داستان سلامان و ابسال به کوشش جامی نسبت داده شده است (4). از مجموعهی آثار داستاننویسی ادبیّات هلنی، به داستان وامق و عذرا که توسط عنصری و به گونهای نزدیک به نمونهی اصلی یعنی رومانس پارتنوپ (5) به نظم کشیده شده، برمیخوریم (6).
براساس گزارشهای سنّتی، عمدهی ورود داستانهای هندی به ایران در قرن ششم میلادی و در دربار شاه ساسانی، خسرو انوشیروان (دورهی حکومت 590-628 م.) رخ داده است. بسیاری از آثاری که بعداً از سانسکریت به فارسی میانه ترجمه شد متعاقباً به عربی برگردانده شد و بنابراین قابل استفاده برای نویسندگان مسلمان ایرانی گردید. موفقترین آنها کتاب مشهور داستانهای کلیله و دمنه بر پایهی کتاب هندی پنجهی تنتره (7) میباشد که از ایران در بسیاری از فرهنگها گسترش یافت. رودکی (درگذشته به سال 329 ق./ 940-41 م.) اولین شاعری بود که این کتاب را براساس ترجمهی عربی ابنالمقفّع (q.v) در قالب «مثنوی» به صورت شعر فارس درآورد. وی همچنین نسخهای از سندبادنامه را که حکایتی است از ده وزیر و منشأ آن نیز هندی دانسته شده، به نظم کشید. قابل توجه اینکه این موضوعات بعدها، تقریباً منحصراً در آثار منثور، البته با استثنائاتی، مثل نسخهی منظوم کلیله و دمنه توسط «قانعی» شاعر قرن سیزدهم میلادی در کنیا (8)به رشته تحریر درآمد. داستانی عاشقانه و بودایی به نام برلعم و یوسف (q.v) تنها در یک قطعهی «مثنوی» از نویسندهای مسلمان برجای مانده و نسخهای به خطّ مانوی از آن رونوشت شده است (9). طوطینامه که مبدأ آن شوکه سپنتی (10)سانسکریت است، به یک دوره بعد تعلق دارد. این نسخهی منثور در هند و توسط ضیاءالدین نخشبی (درگذشته به سال 751 ق./ 1350 م.) نگاشته شده است. نفوذ هند عمیقتر از آن بود که صرفاً مطالب روایتی را انتقال دهد. این نفوذ، ابزاری مهم جهت ساختار داستانسرایی که ملهم و متأسی از کتبی هندی نظیر بختیارنامه و مرزباننامه بود برای میراث ایرانی، به ارمغان آورد. طیّ دورهی مغول بسیاری از ترجمههای صورت گرفته از ادبیّات سانسکریت، در هند انجام میگرفت اما هرگز در ایران رواج نیافت و بالطبع هیچ گونه تأثیر قابل ذکری بر ادبیّات فارسی ننهاد. تحقیق درخصوص سرچشمهای واحد طیّ ادوار گوناگون فرهنگی، درخصوص هر قطعه از ادبیّات داستانی به زبان فارسی، امری بیثمر خواهد بود. طیّ دورهی اسلامی بسیاری از مضامین نو، یا توسط ادبا و یا از سوی قصه گویان ابداع گردید. همان طور که انتظار میرفت این قصههای بومی در مقیاس وسیع در قالب حکایات پندآموز- که عمده مخاطبشان مردم ساکن در ایران اسلامی (بویژه حاکمان و شیوخ صوفیه) بود- شامل قصههای عامیانه، مطایبات؛ قصهی پریان و تمثیلات میشد.
ماجرای عشقی اسکندر یونانی (نکـ. اسکندرنامه)، که منشأ آن از مصر در طیّ قرن سوم میباشد، تا حدی با افسانههای شاهان ایرانی تلفیق گردید که احتمالاً به واسطهی ترجمهی سوری آن بوده است . یک منشأ یونانی نیز به داستان سلامان و ابسال به کوشش جامی نسبت داده شده است . از مجموعهی آثار داستاننویسی ادبیّات هلنی، به داستان وامق و عذرا که توسط عنصری و به گونهای نزدیک به نمونهی اصلی یعنی رومانس پارتنوپ به نظم کشیده شده، برمیخوریم .
انواع گوناگونی از روایات در ادبیّات فارسی پدید آمده است. حماسهسرایی که دربرگیرندهی فرهنگ قومی ایران باستان است، چه به نظم و چه به نثر، از اوایل حکومت سامانیان در ماوراءالنهر دیده میشود. پس از تلاشهای فراوان، تنها بخشی از این حماسهها که در بحر «متقارب» توسط «دقیقی» سروده شده و درخصوص زندگی زرتشت پیامبر میباشد، باقی مانده است.
اوج این حماسهسرایی در اندک زمانی بعد، در شاهکار فردوسی رقم خورد. سبک حماسهسراییِ پارسی در شکل کلاسیک خود در همان بحر متقارب دقیقی، در شاهنامه نیز به کار رفت. از نقطه نظر توسعهی هنر داستاننویسی، نقش برجستهی «داستانها»ی مفصّل شاهنامه حایز اهمیّت بسزا میباشد. این داستانها واحدهای مستقل بزرگی را در یک چارچوب تاریخی-حماسی متوالی، به تصویر میکشند، که به کرّات در قسمت اوّل منظومه (داستانهایی از ضحاک، زال، سیاوش، سهراب، بیژن و منیژه و ...) دیده میشود. بسیاری از این داستانها، سرگذشت قهرمان اصلی یعنی رستم را، نقل میکند. برخی نیز با تاریخ سلسلهی ساسانیان ادغام شده است (از جمله داستانهای تأسیس سلسله توسط اردشیر پاپکان و شورش بهرام چوبین علیه خسرو پرویز). همچنین توصیف کاملی از سلطنت بهرام گور در یک مجموعه از حکایات پندآموز درخصوص ماجراهای شکار و روابط عاشقانهی وی، میتوان دید. این قسمتهای منظومه، بازتابی است از نوع روایت تاریخی که میباید در دوران ساسانیان متداول بوده باشد (11). فردوسی از تمهیدات متعدّدی جهت فصاحت مضامین اثر عظیم خود بهره جسته است. بسیاری از داستانهای بزرگ از طریق ماهیّت آموزنده، عالمانه و غنایی خود معرفی گردیدهاند. داستان فرجام غمانگیز سهراب با تعمّقی درخصوص عدالت یا بیعدالتی در یک مرگ نابهنگام آغاز میشود؛ داستان بیژن (q.v) و منیژه با توصیفی از شب، زمانی که شاعر الهام خود را از یک «محبوب دل» میگیرد، همو که طرح داستان را به شکل سادهی «پهلوی» برایش بازگو میکند؛ و نیز داستان توفیق هرمزد چهارم پس از سلطنت باشکوه انوشیروان، که در قالب گفت و گویی است مابین ماهِ تیر و (تموز) و یک سیب سرخ با شرحی از غم حسرت ایّام سپریشدهی بهار. اشارات مکرّر به سخنگویانش، یعنی «دستور» و یا «دهقان»، ویژگی دیگر سبک داستانسرایی فردوسی است، حال چه به معنای خاصّ ادبیّات داستانی باشد و چه به منظوری غیر از آن.
تعداد زیادی از مقلّدان فردوسی در حماسهسرایی، سعی در خلق اثری مشابه وی نمودند. برخی از آنها بر روی فرهنگ اصیل قومی و کهن که توسط فردوسی وانهاده شده بود کار کردند، اما اکثریت قریب به اتفاق این داستانسرایان صرفاً برخی ابعاد برجستهی گنجینهی فردوسی را توسعه بخشیدند. اکثر آنها به داستانهایی در مورد قهرمانان سیستان از خاندان رستم علاقه نشان میدادند. قدیمیترین و موفقترین این تقلیدها گرشاسپنامه سرودهی اسدی بود (نوشته شده به سال 456-58ق./ 1054-56 م. q.v.) که درخصوص کهنترین ادوار تاریخ اساطیری میباشد. اغلب این حماسهها، سرگذشت نوادگان رستم را شرح میدهند، از قبیل بهمننامه (q.v.) منتسب به ایرانشاهبنابیالخیر (اوایل قرن ششم ق./ دوازده م.)، که داستان انتقامجویی پسر اسفندیار، پهلوان سیستانی است به خاطر قتل پدرش توسط رستم. فرازنامه (q.v.) که در آن پسر رستم، شخصیّت اصلی داستان میباشد؛ و نیز برزونامه (q.v.) که حتّی طولانیتر از شاهنامه است؛ و در آن پسر سهراب نقش اوّل داستان است، همچنین شهریارنامه که منسوب است به شاعر دربار، «عثمان مختاری» که درخصوص پسر برزو سروده شده است (12). این سبک به طرزی فزاینده در آثار بینام و درواقع متعلّق به ادبیّات عامّهپسند به کار گرفته شده (13). شرح دلاوریهای اسکندر کبیر که پیش از آن به تفصیل در شاهنامه نقل شده بود، به موضوعی مستقل از شعر روایی که توسط نظامی انتخاب گردید، تبدیل شد و وی این مبحث را در کتاب دوجلدیاش اسکندرنامه به ترتیب به استیلای قهرمان بر جهان و سپس جستوجویش برای خود، تخصیص داد.
بیشتر بخوانید :معرفی دانشنامهی ایرانیکا
تدبیر ارجاع به یک داستانگو، توسّط فردوسی در حماسهاش ارائه شد، که از سوی نظامی به صورت مخاطب قرار دادن یک «ساقی» در آغاز هر مبحث در «مثنوی» اوّل و نیز به یک رامشگر (مغنّی) در مثنوی دوم، نظاممند گردید. در میان آثار سروده شده به تقلید از اشعار نظامی، مهمترین آنها آینهی اسکندری از امیرخسرو دهلوی است که بر مضمون آینه سحرآمیز اسکندر تمرکز دارد، و نیز خردنامهی اسکندری از جامی و سدّ اسکندری از علیشیر نوایی میباشد که به ترکی چغتایی نوشته شده است. (14)نمونهای از اقتباس مردمپسند درنثر فارسی کتاب مجهولالهویهی اسکندرنامه میباشد که به صورت یک نسخهی خطی منحصر به فرد باقی ماند و در واقع قطعهای است از اثری نگاشته شده مابین قرون دوازدهم تا چهاردهم میلادی (15). این کتاب به سبکی ساده نگاشته شده و در آن به وفور از مفاهیم اقتباس شده از قصههای پریان استفاده شده است. از بسیاری جهات، طرح داستانهای اشعار رزمی همچون گرشاسبنامهی اسدی بر مبنای سفر قهرمان به سرزمینهای دوردست و ملاقت با خردمندان برهمن است که بیانگر نفوذ کلی بنمایههای مربوط به اسکندر، در حماسههای رزمی میباشد.
حماسههای عاشقانه را به سختی میتوان جوانتر از حماسههای رزمی دانست. شاهد این مدّعا، شماری از داستانهای عاشقانه موجود در شاهنامه است که ابراز عشق زال به رودابه، مشهورترین نمونهی آن میباشد. دورهی تکوین چنین داستانهایی به عنوان یک سبک مستقل، تا جایی که شناخته شده، در دورهی غزنویان است. «عنصری» (درگذشته به سال 431ق./ 1039-401م.) مدیحهسرای پیشرو در دربار سلطان محمود اوّل، مجموعهای از سه «مثنوی» و به گفتهی «عوفی» (لباب، ج 2، ص 32)، به اسم خزانهی یمین الدّوله، تصنیف کرده بود. شاید این عبارت اوّلین نمونه از یکچنین عنوان جامعی برای سبکی از اشعار روایتی در ادبیّات فارسی بوده باشد مگر آنکه صرفاً به عنوان اشارهای به یک سفارش از سوی کتابخانهی سلطنتی محمود، قلمداد گردد. بجز اقتباسی از یک داستان کوچک هلنی که در وامق و عذرا صورت گرفته، این مجموعه شامل خِنگبوت و سُرخبوت که بر پایهی قصهای است محلی در ارتباط با مجسمههای بودایی واقع در بامیان و نیز شادبحر و عین الحیات، داستانی که توسط «بیرونی» به عربی برگردانده شده، میباشد(16). از مثنویهای عنصری، تنها قطعاتی اندک بر جای مانده است. اگر پیشنهاد احمد آتش(17) را مبنی بر اینکه سلطان محمود غزنوی مشوّق «عیّوقی» شاعر بوده بپذیریم، مثنوی ورقه و گلشاه (18) قدیمیترین نمونه از چنین سبکی است که تا کنون به شکلی کامل، باقی مانده است(19). ویژگی قابل توجّه این اثر، درج اشعار تعزّلی، روشی که بعدها توسط نظامی و سایر شاعران دنبال شد، در داستان میباشد. ویس و رامین گرگانی (نوشته شده پس از سال 446 ق./ 1054 م.) که داستانی است مفصّل از موضوعی عاشقانه و غمانگیز، با داستان تریستان و ایزولد (20) مقایسه شده است. چنانچه شاعر بیان میدارد، این داستان اقتباسی است از معیارهای شعر روزگارش، برگرفته از نسخهای ساده به زبان «پهلوی» (که طبق گفتهی و. مینورسکی، منظور فارسی میانه بوده است) (21).
ادبیّات عاشقانه(22) فارسی، به بلوغ خود در خمسهی نظامی، مجموعهای از پنج منظومهی متعلّق به اواخر قرن دوازدهم میلادی، دست یافت که سه منظومه از آن را میتوان در زمرهی عالیترین نمونههای این سبک به حساب آورد. در لیلی و مجنون، نظامی برای اوّلین بار «اخبار» منفصل عربی دربارهی این زوج عاشق و مشهور بدوی را به صورت یک داستان عشقی منسجم درآورد. انسجام روایت با مفاهیم توصیفی از صحنههای طبیعت (شکوفه دادن درختان نخل در فصل بهار، سیمای شب، گلشنی در پاییز) که به طور نمادین صحنههای برجسته در طرح داستان را نشان میدهند، به منصهی ظهور میرسد. نظامی همچنین به ارزش عبرتآموز شعرش با تأمّل بر موضوعاتی چون ریاضت، پوچی این دنیا، پایان زندگی و مهمّتر از همه، عشق در اشکال گوناگونش از جمله عشق عرفانی، اشاره میکند. موضوع اشعار وی توسط عدّه زیادی از شاعران مقلّدش، تکرار گردید. نظر به اینکه تداوم این سبک از لحاظ وزن شعری و عناصر مضامین اصلی (بخصوص اصول و مبادی) مدّ نظر بوده، مطالبهی خلاقیّت در رویکردی متفاوت نسبت به خود داستان، قابل ذکر است. تقلیدهایی کاملاً موفّق یا «نظیره»هایی توسّط امیر خسرو دهلوی (درگذشته به سال 725 ق./ 1325 م.)؛ جامی (درگذشته به سال 898 ق./ 1492 م.)؛ مکتبی (که اشعارش را در سال 895 ق./ 1489-90م. نوشته است)، و هاتفی (درگذشته به سال 927 ق./ 1520 م.) به رشتهی تحریر درآمده است. بسیاری دیگر نه تنها به زبان فارسی، بلکه به زبانهای ترکی، اردو، کردی و پشتو، این روند را پی گرفتند (23).
ادامه دارد..
پینوشتها:
1- Christensen, pp. 56-6. I.
2- قسمتی از آن به کوشش هرمان انه در 1908 م.؛ همچنین نکـ.
Storey/de Bleis, V/2, pp. 576-841.
3- romance.
4- cf. Noldeke, 1890.
5- نکـ. Rypka, Hist, Iran, Lit,. p. 287. و سایر اِجعش.
6- Parthenope Romance.
7- نکـ. Utas, 1984-86.
8- Pancatantra.
9- Konya.
10- Henning, pp. 91-98.
11- cf. Yarshater, pp. 393 ff.
12- FI. ca. 493/1100.
13- نکـ. صفاو موله.
14- در مورد این آثار نکـ. Bertels, 1965, pp. 283-413.
15- ایرج افشار، تهران، 1343 ش. / 1964 م. ترجمهی م. س. ساوت. گیت تحت عنوان اسکندرنامه: A Persian Medival Alexander Romance، نیویورک، 1978 م.
16- cf. Story/de Blois, V/I, pp. 232-3. 4.
17- Šukasaptati.
18- به تصحیح ذبیح الله صفا، تهران، 1343 ش. 1964 م. .
19- همچنین نکـ. مقدمهی چاپ صفا P. v; Storey/de Blois, V/I, pp. 77-80.
20- Ahmed Ateš.
21- نکـ. Storey/de Blois V/I, pp. 161-67.
22- Tristan and Isolde.
23- مقلّدان اشعار نظامی توسّط Levend; Bertels, 1962, pp. 275-300; Ates, pp. 52 ff; و منزوی، نسخهی IV، صص 3100-3115 فهرست شده اند.
منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
حماسههای عاشقانه را به سختی میتوان جوانتر از حماسههای رزمی دانست. شاهد این مدّعا، شماری از داستانهای عاشقانه موجود در شاهنامه است که ابراز عشق زال به رودابه، مشهورترین نمونهی آن میباشد. دورهی تکوین چنین داستانهایی به عنوان یک سبک مستقل، تا جایی که شناخته شده، در دورهی غزنویان است. «عنصری» (درگذشته به سال 431ق./ 1039-401م.) مدیحهسرای پیشرو در دربار سلطان محمود اوّل، مجموعهای از سه «مثنوی» و به گفتهی «عوفی» (لباب، ج 2، ص 32)، به اسم خزانهی یمین الدّوله، تصنیف کرده بود. شاید این عبارت اوّلین نمونه از یکچنین عنوان جامعی برای سبکی از اشعار روایتی در ادبیّات فارسی بوده باشد مگر آنکه صرفاً به عنوان اشارهای به یک سفارش از سوی کتابخانهی سلطنتی محمود، قلمداد گردد. بجز اقتباسی از یک داستان کوچک هلنی که در وامق و عذرا صورت گرفته، این مجموعه شامل خِنگبوت و سُرخبوت که بر پایهی قصهای است محلی در ارتباط با مجسمههای بودایی واقع در بامیان و نیز شادبحر و عین الحیات، داستانی که توسط «بیرونی» به عربی برگردانده شده، میباشد(16). از مثنویهای عنصری، تنها قطعاتی اندک بر جای مانده است. اگر پیشنهاد احمد آتش(17) را مبنی بر اینکه سلطان محمود غزنوی مشوّق «عیّوقی» شاعر بوده بپذیریم، مثنوی ورقه و گلشاه (18) قدیمیترین نمونه از چنین سبکی است که تا کنون به شکلی کامل، باقی مانده است(19). ویژگی قابل توجّه این اثر، درج اشعار تعزّلی، روشی که بعدها توسط نظامی و سایر شاعران دنبال شد، در داستان میباشد. ویس و رامین گرگانی (نوشته شده پس از سال 446 ق./ 1054 م.) که داستانی است مفصّل از موضوعی عاشقانه و غمانگیز، با داستان تریستان و ایزولد (20) مقایسه شده است. چنانچه شاعر بیان میدارد، این داستان اقتباسی است از معیارهای شعر روزگارش، برگرفته از نسخهای ساده به زبان «پهلوی» (که طبق گفتهی و. مینورسکی، منظور فارسی میانه بوده است) (21).
ادبیّات عاشقانه(22) فارسی، به بلوغ خود در خمسهی نظامی، مجموعهای از پنج منظومهی متعلّق به اواخر قرن دوازدهم میلادی، دست یافت که سه منظومه از آن را میتوان در زمرهی عالیترین نمونههای این سبک به حساب آورد. در لیلی و مجنون، نظامی برای اوّلین بار «اخبار» منفصل عربی دربارهی این زوج عاشق و مشهور بدوی را به صورت یک داستان عشقی منسجم درآورد. انسجام روایت با مفاهیم توصیفی از صحنههای طبیعت (شکوفه دادن درختان نخل در فصل بهار، سیمای شب، گلشنی در پاییز) که به طور نمادین صحنههای برجسته در طرح داستان را نشان میدهند، به منصهی ظهور میرسد. نظامی همچنین به ارزش عبرتآموز شعرش با تأمّل بر موضوعاتی چون ریاضت، پوچی این دنیا، پایان زندگی و مهمّتر از همه، عشق در اشکال گوناگونش از جمله عشق عرفانی، اشاره میکند. موضوع اشعار وی توسط عدّه زیادی از شاعران مقلّدش، تکرار گردید. نظر به اینکه تداوم این سبک از لحاظ وزن شعری و عناصر مضامین اصلی (بخصوص اصول و مبادی) مدّ نظر بوده، مطالبهی خلاقیّت در رویکردی متفاوت نسبت به خود داستان، قابل ذکر است. تقلیدهایی کاملاً موفّق یا «نظیره»هایی توسّط امیر خسرو دهلوی (درگذشته به سال 725 ق./ 1325 م.)؛ جامی (درگذشته به سال 898 ق./ 1492 م.)؛ مکتبی (که اشعارش را در سال 895 ق./ 1489-90م. نوشته است)، و هاتفی (درگذشته به سال 927 ق./ 1520 م.) به رشتهی تحریر درآمده است. بسیاری دیگر نه تنها به زبان فارسی، بلکه به زبانهای ترکی، اردو، کردی و پشتو، این روند را پی گرفتند (23).
ادامه دارد..
پینوشتها:
1- Christensen, pp. 56-6. I.
2- قسمتی از آن به کوشش هرمان انه در 1908 م.؛ همچنین نکـ.
Storey/de Bleis, V/2, pp. 576-841.
3- romance.
4- cf. Noldeke, 1890.
5- نکـ. Rypka, Hist, Iran, Lit,. p. 287. و سایر اِجعش.
6- Parthenope Romance.
7- نکـ. Utas, 1984-86.
8- Pancatantra.
9- Konya.
10- Henning, pp. 91-98.
11- cf. Yarshater, pp. 393 ff.
12- FI. ca. 493/1100.
13- نکـ. صفاو موله.
14- در مورد این آثار نکـ. Bertels, 1965, pp. 283-413.
15- ایرج افشار، تهران، 1343 ش. / 1964 م. ترجمهی م. س. ساوت. گیت تحت عنوان اسکندرنامه: A Persian Medival Alexander Romance، نیویورک، 1978 م.
16- cf. Story/de Blois, V/I, pp. 232-3. 4.
17- Šukasaptati.
18- به تصحیح ذبیح الله صفا، تهران، 1343 ش. 1964 م. .
19- همچنین نکـ. مقدمهی چاپ صفا P. v; Storey/de Blois, V/I, pp. 77-80.
20- Ahmed Ateš.
21- نکـ. Storey/de Blois V/I, pp. 161-67.
22- Tristan and Isolde.
23- مقلّدان اشعار نظامی توسّط Levend; Bertels, 1962, pp. 275-300; Ates, pp. 52 ff; و منزوی، نسخهی IV، صص 3100-3115 فهرست شده اند.
منبع مقاله: گروه نویسندگان، (1391) ادبیّات داستانی در ایران زمین، ترجمه پیمان متین، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم.
بیشتر بخوانید :
چشم انداز ادبیات داستانی پس از انقلاب
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم
داستان های کوتاه و آموزنده
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}