علم تاریخ  با گذشته سرو کار دارد
 
چکیده:
نویسنده در این مقاله، به ارزیابی فلسفه‌ی تاریخ و چگونگی کاربرد قوانین تاریخ می‌پردازد. برخی مشابهت‌ها میان رویدادها سبب می‌شود که تاریخ‌نگار به نتایجی دست یابد. این نتیجه‌گیری‌ها ممکن است در طول زمان و سده‌های دراز به صورت قوانین اجتماعی درآیند. لذا از برابر نهادن رویدادهای همگون پیشین، می‌توان وقوع حوادثی را برای آینده پیش‌بینی کرد.
 
تعداد کلمات: 1281کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نویسنده: عنایت الله رضا
 
واژه‌ی تاریخ دارای معانی و مفاهیم چندی است. این واژه در زبان پارسی نیز دارای چند معنا و مفهوم است. تاریخ در معنای نخست سرگذشت و شرح زندگی و احوال است. در معنای دوم تاریخ عبارت از بیان رویداد و شرح حادثه‌ه ااست. در معنای سوم تاریخ عبارت است از جریان حرکت و کوشش جامعه‌ی بشری با یک قوم و ملت در راه هدف‌ها و آرمان‌های مورد نظر. در معنای چهارم تاریخ علمی است که گذشته و مسیر حرکت جامعه یا اقوام و ملت‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد. در معنای پنجم تاریخ عبارت است از جریان پیشرفت دانش‌های گونه گون در راستای زمان، چون تاریخ علم پژشکی، تاریخ هنر، تاریخ فلسفه، تاریخ ادبیات، تاریخ اقتصاد، تاریخ سیاست و غیره.

بی گمان در زبان پارسی و دیگر زبان‌ها، معانی دیگری نیز برای تاریخ می‌توان یافت. در ضمن می‌توان تاریخ را به تاریخ طبیعت و تاریخ آدمیان بخش کرد. این تقسیم‌بندی که به ویژه در اوایل سده‌ی بیستم میلادی رواج فراوان داشته، سبب شده است که همه‌ی پدیده‌ها و رویدادها از مقطع تاریخی «زمانی» و جریان کمال و زوال آنها بررسی شوند.
تاریخ را از جهت دیگری نیز می‌توان به سه بخش مجزا تقسیم کرد: تاریخ جهانی که در آن به سر می‌بریم، تاریخ اجتماع و تاریخ اندیشه‌ها.

تاریخ دارای قوانین ویژه‌ای است. هنگانی که از قوانین تاریخ سخن می‌گوییم، در اغلب موارد، مقصود قوانین حرکت و تکامل جامعه‌ی بشری است. قوانین جهان خارج، هنوز دارای مجهولات بسیاری هستند. شاید آدمی به کشف بعضی از مجهولات نایل آید، به همه‌ی آنها دست نخواهد یافت.

تاریخ اندیشه‌ها تابع تاریخ اجتماعات است. زیرا هر گاه جامعه نباشد، اندیشه‌ی آدمی نیز معنا و مفهومی نخواهد داشت. به عنوان نمونه می‌توان گفت که فلسفه وسیله‌ای برای شناختن جهان و آدمیان است. شناختن جز در محدوده‌ی زمان و مکان و سیر حرکت که همان تاریخ است، ممکن و میسر نتواند بود. می‌توان فلسفه را وسیله‌ای برای شناختن دانست. حال آنکه همان فلسفه برای خود تاریخی دارد که عبارت از سیر تکامل اندیشه‌هاست.
یکی از ویژگی‌های علم تاریخ آن است که با گذشته سرو کار دارد. از این رو گاه مفهوم تاریخ با مفهوم گذشته همراه است. بارها شنیده‌ایم که اشخاص ضمن گفتگو درباره‌ی رویدادی چنین اظهارنظر کرده‌اند که باید آن رویداد را به بایگانی تاریخ سپرد. این بدان معناست که باید رویداد مذکور را به گذشته سپرد. از این رو می‌توان گفت تاریخ همواره با گذشته همراه داست و با آن پیوند دارد. با در نظر گرفتن این نکته می‌توان تاریخ را «دانش پژوهش گذشته» نامید.

  بیشتر بخوانید:  ارتباط با ارواح

تاریخ در مفهوم عام کلمه، تاریخ جامعه‌ی بشری است. در ضمن اشاره شد که فلسفه وسیله‌ای برای شناختن جهان و آدمیان است. با در نظر گرفتن این دو نکته می‌توان یادآور شد که تاریخ همواره نیازمند فلسفه است، زیرا فلسفه، وسیله، ابزار و متدولوژی علم تاریخ است. از این رو تاریخ، فارغ از فلسفه معنا و مفهومی ندارد.

در ضمن یادآوری این نکته ضرور می‌نماید که متدولوژی مزبور نزد همه کس یکسان و بر یک نسق و یک روال نیست. دیدهای فلسفی متفاوت، به بررسی‌های تاریخی نیز رنگ‌های متفاوتی می‌دهند. بارها دیده شده است که دو یا چند مورخ رویداد واحدی را مورد پژوهش قرار داده‌اند، اما نتیجه‌گیری‌های آنان متفاوت بوده است. سبب این امر را می‌توان در اندیشه‌ها، مقاطع فکری و به دیگر سخن، در متدولوژی فلسفی آنان که در حکم وسیله و ابزار کار است جستجو کرد. تاریخ‌نگار ضمن پژوهش‌های خویش، ناگزیر با مسایل معرفتی، منطقی، هنری، اخلاقی، معیشتی و غیره سروکار پیدا می‌کند. برخورد معین تاریخ نگار به این مسائل مشخص کننده‌ی جهت او در کار بررسی و شرح گذشته است.
راست است که آینده هنوز نیامده است، ولی در هر واقعیت گذشته، واقعیتی برای آینده نهفته است. هنگامی که انسان در کره‌ی ماه فرود آمد، واقعیتی صورت پذیرفت و پس از چندی متعلق به گذشته شد. ولی از درون این واقعیت گذشته، واقعیت دیگری پدید آمد و آن سفر به دیگر سیاره‌هاست، اگرچه این واقعیت هنوز تحقق نیافته است، ولی در اندیشه‌ی آدمی گاه به صورت واقعیت هنوز تحقق نیافته است، ولی در اندیشه‌ی آدمی گاه به صورت واقعیت جلوه‌گر می‌شود. گام‌های نخست با اعزام سفینه‌هایی به مریخ و دیگر سیاره‌های منظومه شمسی برداشته شده است.
اندیشه‌ی تاریخ‌نگار در مقاطع زمانی متوالی، همواره از عالمی به عالم دیگر سیر می‌کند و واقعیت‌های تازه‌ای را در نظر مجسم می‌سازد، بدین روال چنانکه مشاهده می‌شود نظام تجربی واحدی برای پژوهش‌های تاریخی وجود ندارد. زیرا هرگاه واقعیت‌ها یکی باشند، انسانهای دریافت کننده‌ی واقعیت‌ها یکی نیستند.

ممکن است در سرزمینی پیکار روی داده باشد. تاریخ‌نگاری که در متن واقعیت- پیکار- حضور دارد، نبرد را بدان‌گونه که می‌بیند، در نوشته‌های خود به شرح می‌آورد و تصویر می‌کند.

ممکن است در سرزمینی پیکار روی داده باشد، اما کسی از آن در حین نبرد تصویری ارائه نکرده باشد. سال‌ها پس از پایان جنگ، تاریخ‌نگاری به میدان نبرد می‌رود تا صحنه‌ای از آن را تصویر کند. اما در میدان نبرد نه کشته و نه مجروحی افتاده است. ویرانی‌ها نیز ترمیم شده‌اند. در این حالت است که تاریخ نگاری بر پایه‌ی شنیده‌ها و گفته‌های دیگران به تخیل و تصور خویش پناه می‌برد و تصویری ارائه می‌کند. این دو تصویر نمی‌توانند یکسان باشند. آن کس که در صحنه‌ی نبرد بوده است، ماجرای پیکار را به صورتی نزدیک‌تر به واقعیت تصویر می‌کند. از این رو است که در علم تاریخ به اظهارنظر شهود و کسانی که همزمان با رویدادها بوده‌اند توجه بیشتری معطوف می‌گردد.

هنگامی که از واقعیت رویدادی سخن می‌گوییم، چنین به نظر می‌رسد که واقعیت‌ها همواره مربوط به گذشته‌های دور یا نزدیکند. ولی واقعیت‌ها به سه جهت گذشته، حال و آینده مشخص می‌شوند. شاید این سخن شگفتی‌آور بنماید که چگونه ممکن است واقعیت‌ها به آینده نیز متعلق باشند، حال آنکه هنوز نیامده است؟!

راست است که آینده هنوز نیامده است، ولی در هر واقعیت گذشته، واقعیتی برای آینده نهفته است. هنگامی که انسان در کره‌ی ماه فرود آمد، واقعیتی صورت پذیرفت و پس از چندی متعلق به گذشته شد. ولی از درون این واقعیت گذشته، واقعیت دیگری پدید آمد و آن سفر به دیگر سیاره‌هاست، اگرچه این واقعیت هنوز تحقق نیافته است، ولی در اندیشه‌ی آدمی گاه به صورت واقعیت هنوز تحقق نیافته است، ولی در اندیشه‌ی آدمی گاه به صورت واقعیت جلوه‌گر می‌شود. گام‌های نخست با اعزام سفینه‌هایی به مریخ و دیگر سیاره‌های منظومه شمسی برداشته شده است.

رویدادهای تاریخی جامعه نیز همین حالت را دارند. تاریخ‌نگار پژوهنده از گذشته و امروز، تصویری برای آینده و فردا ارائه می‌کند. چه این تصویرها تحقق یابند و چه به حقیقت نپیوندند. از این رو می‌توان گفت تاریخ‌نگار مربوط به گذشته نیست، بلکه از آن آینده نیز هست.

ممکن است چنین پرسشی عنوان شود: چگونه می‌توان آنچه را که روی نداده است به صورت واقعیت تصویر کرد؟ پاسخ بدین پرسش چندان دشوار نیست. تاریخ بیانگر مجموعه‌ی رویدادهایی است که در گذشته تحقق یافته‌اند. این رویدادها بی علت نبوده‌اند و به خودی خود پدید نیامده‌اند. برخی مشابهت‌ها میان رویدادها سبب می‌شود که تاریخ‌نگار به نتایجی دست یابد. این نتیجه‌گیری‌ها ممکن است در طول زمان و سده‌های دراز به صورت قوانین اجتماعی درآیند. لذا از برابر نهادن رویدادهای همگون پیشین، می‌توان وقوع حوادثی را برای آینده پیش‌بینی کرد. در ضمن یادآور می‌شود که واقعیت مربوط به آینده را نمی‌توان حتمی الوقوع دانست. واقعیت آینده که نام واقعیت بر آن نهاده ام و شاید نتوان آن را اصطلاحی دقیق نامید، می‌تواند ممکن‌الوقوع و یا حتمی الوقوع باشد. منظور از واقعیت آینده آن نیست که به طور حتم و قاطع روی خواهد داد، بلکه منظور واقعیتی است که احتمال وقوع آن بسیار است. این احتمال نیز حاصل نوعی تکرار واقعیت‌های مشابه گذشته است که گاه به صورت قانون جلوه می‌کند.

واقعیت‌ها در مقطع زمان و در چارچوب لحظه‌ها تحقق می‌پذیرند، ولی هیچ کس قادر به جدا کردن این لحظه‌ها نیست. تنها می‌توان بدین اندازه گفت که گذشته معترف حال و به منزله‌ی پایه و اساسی جهت آینده است. همین و بس!

ادامه دارد..
 
منبع ‌مقاله:
 یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فره‌وشی ، به کوشش هما گرامی (فره‌وشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فره‌وهر، تهران، چاپ اول (1378)

  بیشتر بخوانید:
  به یاد یار مهربان نقش جهان
  یار مهربان
  آداب دوستی با «یار مهربان»