وابستگی به استعمار بروش سرمایه‌گذاری
 
چکیده:
نظریاتی که اقتصاددانان جوامع اروپایی درباره مسئله دولت و حکومت ابراز کرده و میکنند به ساختار اجتماعی، شیوه تولید به داده های دوره تاریخی مرحله خاصی از رشد وسایل تولید، تغییرات حاصله در روابط تولیدی و طبقاتی و احتیاجات اقتصادی چنین جوامعی برمی گردد ،  و از آنها متأثر است و به طور اساسی ربطی به شیوه تولید، ساختار اجتماعی و اقتصادی و روابط طبقاتی در کشورهای عقب نگهداشته شده ندارد.
 
تعداد کلمات: 1400 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
 
تویسنده: شاپور رواسانی

 بسیاری از نویسندگان و صاحب نظران در امور اجتماعی و سیاسی کشورهای عقب نگهداشته شده در تشریح مسئله دولت و حکومت به طور عمده به نتایج پژوهشهایی که در باب تطور دولت و وظایف و ساختار اجتماعی آن در کشورهای سرمایه داری انجام گرفته بسنده می کند، اما این یک حقیقت تاریخی است که ساختار طبقاتی و اصولا بافت اجتماعی کشورهای عقب نگهداشته شده با ساختار جوامع سرمایه داری دارای تفاوتهای اساسی است و بدین سبب بافت و ترکیب طبقاتی و وظایف اجتماعی حکومت و دولت نیز نمی تواند در کشورهای عقب نگهداشته شده و کشورهای سرمایه داری یکسان باشد.
 
اغلب به این نکته توجه نمی شود که نظریاتی که اقتصاددانان جوامع اروپایی درباره مسئله دولت و حکومت ابراز کرده و میکنند به ساختار اجتماعی، شیوه تولید به داده های دوره تاریخی مرحله خاصی از رشد وسایل تولید، تغییرات حاصله در روابط تولیدی و طبقاتی و احتیاجات اقتصادی چنین جوامعی برمی گردد و از آنها متأثر است و به طور اساسی ربطی به شیوه تولید، ساختار اجتماعی و اقتصادی و روابط طبقاتی در کشورهای عقب نگهداشته شده ندارد.
 
تعمیم نظریات صاحب نظران کشورهای سرمایه داری که در باب کشور خود در دوره معین ابراز کردهاند و (میکنند) به کشورهای عقب نگهداشته شده خود می تواند نشانه ای از کمبود اطلاع تعمیم دهنده یا تعمیم دهندگان درباره مراحل رشد و ساختار اجتماعی و طبقاتی همان جوامع باشد. برای شناخت ماهیت دولت در کشورهای عقب نگهداشته شده چاره ای جز تحلیل مشخص از جامعه مشخص، در دوره مشخص وجود ندارد؛ تحلیل مشخص بدان معنا که داده های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و ساختار طبقاتی هر جامعه مطابق با واقعیت بیان شود و روابطشان با یکدیگر و بازار جهانی سرمایه داری بررسی گردد و جامعه مشخص بدان معنا که تفاوتهایی که میان ساختار طبقاتی و بافت اجتماعی کشورهای عقب نگهداشته شده با یکدیگر و با جوامع سرمایه داری وجود دارد مورد توجه قرار گیرد.
 
در دوره ماقبل سلطه استعمار سرمایه داری بر مستعمرات، همه این جوامع دارای ساختار طبقاتی و بافت اجتماعی یکسان نبوده اند و مهاجمان استعمارگر برای نفوذ و سلطه بر این جوامع با توجه به امکانات و شرایط اقتصادی و اجتماعی خود و مستعمرات شیوه های خاصی به کار برده اند که توجه بدان شیوه ها در مورد هر جامعه مستعمراتی اهمیت و لزوم دارد. ساختارطبقاتی جامعه و لذا ساختار طبقاتی حکومت و دولت در جوامع عقب نگهداشته شده در طول زمان، تحت سلطه استعمار سرمایه داری دچار تحولات فراوان شده و به این جهت ضروری است مشخص شود که بررسی دولت و حکومت در یک جامعه عقب نگهداشته شده مربوط به کدام کشور و کدام دوره می گردد تا بتوان با دقت ماهیت اجتماعی و طبقاتی آن را نشان داد.

   بیشتر بخوانید :جامعه مدنی چیست؟

  در هر حال آنچه باید از آن اجتناب نمود تعمیم نتایج بررسیهای سیاسی و طبقاتی درباره دولت در جوامع سرمایه داری به کشورهای عقب نگهداشته شده امروزی است. باید متذکر گردید که دولت و حکومت در مستعمرات (مانند کشورهای سرمایه داری به عنوان یک نهاد اجتماعی مرکب و متشکل از انسانها با روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چیزی در بالا، در خارج یا در کنار جامعه نیست و نمی تواند باشد، بلکه بخشی از بافت اجتماعی و طبقاتی جامعه بوده و در ترکیب آن از صدر تا ذیل ساختار طبقاتی و بافت اجتماعی منعکس می گردد. قدرت حکومتی و دولتی موهبت الهی نیست تا «کسی» یا «گروه معینی» ادعای واگذاری آن را داشته باشد.
 
تاریخ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای عقب نگهداشته شده را می توان به دو دوره تقسیم نمود:
١. دوره ای که از زمانهای باستانی آغاز می گردد با شروع هجوم و سلطه استعمارگران (چه به صورت نظامی و چه به صورت اقتصادی و وابسته شدن به بازار جهانی سرمایه داری پایان یافته است.
٢. دوره ای که با هجوم، سلطه استعمارگران و وابسته شدن به بازار جهانی سرمایه داری آغازشده و ادامه دارد.
بافت طبقاتی و ماهیت اجتماعی دولت و حکومت در هر کشور عقب نگهداشته شده امروزی را فقط می توان در رابطه با بافت طبقاتی، ماهیت اجتماعی دولت و حکومت در مراحل آغازی دوره دوم (پایان دوره اول) توضیح داد، زیرا در بسیاری از کشورهای عقب نگهداشته شده، استعمارگران با حاکمان و چپاولگران محلی بر سر کار ائتلاف کرده و با کنار آمدن و معامله با آنان یا خریدنشان توانسته اند بر جوامع مستعمراتی مسلط شوند.
 اغلب به این نکته توجه نمی شود که نظریاتی که اقتصاددانان جوامع اروپایی درباره مسئله دولت و حکومت ابراز کرده و میکنند به ساختار اجتماعی، شیوه تولید به داده های دوره تاریخی مرحله خاصی از رشد وسایل تولید، تغییرات حاصله در روابط تولیدی و طبقاتی و احتیاجات اقتصادی چنین جوامعی برمی گردد و از آنها متأثر است و به طور اساسی ربطی به شیوه تولید، ساختار اجتماعی و اقتصادی و روابط طبقاتی در کشورهای عقب نگهداشته شده ندارد.
در دوره رشد و توسعه سرمایه داری و ورود به مرحله امپریالیسم، کشورهای سرمایه داری استعماری، زیر سلطه اقتصادی، سیاسی، نظامی قدرتهای خارجی قرار نگرفته اند و هیچ قدرت دولتی خارجی با بکار بردن زور یا دخالتهای اقتصادی و نظامی در تغییرات و تحولات اجتماعی آنها نقش تعیین کننده نداشته است، اما از همان اوایل پیدایش و رشد نظام سرمایه داری و حتی در دوره غارتهای کلنیالیستی، دول استعماری در برابر جوامع مستعمراتی و همه سرزمینهای مورد تجاوز، نقش تهاجمی و سلطه جویانه داشته اند و از همه امکانات اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی برای دخالت، تخریب، کسب نفوذ، استحاله، سلطه و تحکیم غارتگریهای خود بر این جوامع استفاده کرده اند. انکار این حقایق انکار تاریخ چند صد ساله اخیر جهان است. در تحت شرایط سلطه استعمار سرمایه داری (نفوذ از خارج) طبقات و اقشار جدیدی در سرزمینهای زیر سلطه مستقیم یا غیر مستقیم استعمار سرمایه داری به وجود آمده و در ترکیب دولت و حکومت شرکت کرده اند یا جایگزین ابزارهای سلطه کهنه شده اند که تا آن زمان در این سرزمینها وجود نداشته است. :
چگونگی شکل و محتوای اجتماعی و طبقاتی این طبقه که نگارنده بدان نام طبقه وابسته استعماری می دهد در کشورهای عقب نگهداشته شده مختلف و متفاوت است اما این طبقه در همه این سرزمینها پایگاه اجتماعی، سیاسی و نظامی سلطه استعمار سرمایه داری را تشکیل داده و می دهد. در جوامع سرمایه داری (اروپای غربی، امریکای شمالی و ژاپن) که بر اثر رشد شیوه تولید سرمایه داری، طبقه سرمایه دار ملی (بورژوازی ملی) به وجود آمده و نضج گرفته و توانسته قدرت دولتی را تصاحب کند، نقش عمده در تغییر ساختار طبقاتی جامعه و دولت بر عهده نیروهای داخل اجتماع بوده است اما تشکیل حکومتها و دول وابسته به استعمار سرمایه داری در کشورهای عقب نگهداشته شده در دوره دوم تاریخ این سرزمینها، دقیقا با تهاجم سرمایه داری استعماری به این نواحی رابطه دارد و نتیجه آن است.
 
در حال حاضر تقریبا در همه کشورهای تحت سلطه سرمایه داری استعماری که هنوز نتوانسته اند خود را از نظام سرمایه داری آزاد کنند، طبقه و دولت وابسته به استعمار قدرت حکومت را در دست دارد اما میزان و چگونگی وابستگی در همه جا یکسان نیست. در بسیاری از نوشته های سیاسی هنگام بحث درباره نتایج اجتماعی - اقتصادی تسلط استعمار بر کشورهای عقب نگهداشته شده سخن از بورژوازی کمپرادور (سرمایه دار وابسته به میان آمده و چنین تعریف شده است: «قشر بالای سرمایه داری در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره که رابطه بسیار نزدیک با سرمایه داری خارجی و عناصر فئودال و نیمه فئودال در کشورهای خودشان دارند: تاجر، دلال، سرمایه دار، بانکدار، رباخوار که بر حسب منافع سرمایه داران بزرگ خارجی و به کمک شبکه وسیعی از نمایندگان تجاری در داخل به صورت واسطه میان سرمایه داران خارجی و بازار داخلی عمل میکنند.
 
به نظر نگارنده، زمان هجوم نظامی، تصرف و غارت مستعمرات و پایه گذاری اقشار مطیع و وابسته به استعمار در سازمانهای اداری، نظامی و به طور کلی اجتماعی و سیاسی مستعمرات چه در دوره رشد و نضج گرفتن سرمایه داری و استعمار سرمایه داری و چه پیش از آن، قدیمی تر و وسیعتر از آن است که بتوان زمان تشکیل اقشار و طبقات وابسته به استعمار را به دوره تسلط استعمار سرمایه داری و طبقات وابسته را فقط به بورژوازی کمپرادور (سرمایه دار وابسته) محدود نمود؛ درست آن است که به جای بورژوازی کمپرادور از طبقه کمپرادور (طبقه وابسته به استعمار) سخن گفت به این معنا که این طبقه افزون بر بورژوازی کمپرادور چه در دوره قبل و چه پس از تشکیل این طبقه در مستعمرات، اقشار و طبقات بیشتر و وسیعتری را در برگرفته است.
 
ادامه دارد..
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  اقتصاد مقاومتی در برابر تحریم اقتصادی
  مختصات اقتصاد مقاومتی
  ویژه نامه اقتصاد اسلامی