شیوهی تولید مستعمراتی (قسمت اول)
برای کسانی که رشد و توسعه روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی «دو بلوک» سرمایه داری و سوسیالیسم را نه فقط در دوره پس از جنگ جهانی دوم، حرکت دولت شوروی و سپس بلوک شوروی به سوی سازش، همکاری، «همزیستی مسالمت آمیز» مشارکت و بالأخره انضمام به سرمایه داری استعماری مسئله ای روشن بود.
استعمار سرمایه داری در لباس «لیبرالیسم نو»
چکیده:
برای کسانی که رشد و توسعه روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی «دو بلوک» سرمایه داری و سوسیالیسم را نه فقط در دوره پس از جنگ جهانی دوم، بلکه از بدو پایه گذاری دولت شوروی مورد بررسی قرار می دادند، حرکت دولت شوروی و سپس بلوک شوروی به سوی سازش، همکاری، «همزیستی مسالمت آمیز» مشارکت و بالأخره انضمام به سرمایه داری استعماری مسئله ای روشن بود.
تعداد کلمات: 1112 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
برای کسانی که رشد و توسعه روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی «دو بلوک» سرمایه داری و سوسیالیسم را نه فقط در دوره پس از جنگ جهانی دوم، بلکه از بدو پایه گذاری دولت شوروی مورد بررسی قرار می دادند، حرکت دولت شوروی و سپس بلوک شوروی به سوی سازش، همکاری، «همزیستی مسالمت آمیز» مشارکت و بالأخره انضمام به سرمایه داری استعماری مسئله ای روشن بود.
تعداد کلمات: 1112 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
یکی از نتایج فروپاشی نظام اقتصادی - سیاسی شوروی و کشورهای اروپای شرقی، پایان یافتن انتظار پاره ای از محافل و سازمانهای سیاسی در مستعمرات بود که انتظار داشتند روزی از روزها یا «ارتش سرخ» و «نیروهای اردوی سوسیالیسم» مردم مستعمرات را از زیر بار فشار استعمارگران خارجی آزاد کنند و یا حداقل با بهره برداری از تضاد یا رقابت دو بلوک جهانی، مردم مستعمرات بتوانند به اهداف اجتماعی و سیاسی خود دست یابند. در دوره انتظار، نظریه استفاده از «تضاد» حتی در میان محافل وابسته به طبقات متوسط نیز رونق فراوان داشت.
شیوه قدیمیش، به استعمار مردم مستعمرات در همکاری با طبقات حاکم وابسته به استعمار در این سرزمینها ادامه می دهد. کوشش برای از میان بردن هر چه بیشتر مرزهای گمرکی (سازمان تجارت جهانی برای تسهیل مبادلات کالایی و سرمایه ای میان مستعمرات و کشورهای سرمایه داری استعماری، توسعه خصوصی سازی و نتیجه آن یعنی افزایش دو قطبی شدن و افزایش فاصله های طبقاتی در جوامع مستعمراتی از جلوه های سیاست «نئولیبرالیسم» مستعمراتی کشورهای سرمایه داری استعماریست.
برای کسانی که رشد و توسعه روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی «دو بلوک» سرمایه داری و سوسیالیسم را نه فقط در دوره پس از جنگ جهانی دوم، بلکه از بدو پایه گذاری دولت شوروی مورد بررسی قرار می دادند، حرکت دولت شوروی و سپس بلوک شوروی به سوی سازش، همکاری، «همزیستی مسالمت آمیز» مشارکت و بالأخره انضمام به سرمایه داری استعماری مسئله ای روشن بود.
نتیجه دیگر فروپاشی نظام شوروی پایان یافتن دوره ای بود که در طول آن برخی از محافل روشنفکری و سازمانهای سیاسی در مستعمرات می پنداشتند با اقتباس از استراتژی، تاکتیک و اشکال سازمانی احزاب کمونیستی در جوامع سرمایه داری بتوانند در جهت استقرار سوسیالیسم در مستعمرات مبارزه کنند و موفق شوند.
روند حرکت به راست اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در جوامع سرمایه داری نشان داد که انتظار این محافل و سازمانها در مستعمرات که چشم امید به احزاب کمونیستی و سوسیالیستی و همچنین به نهضتهای مترقی دانشجویی و اعتصابات کارگری در جوامع سرمایه داری دوخته بودند و تصور می کردند این نیروها خواهند توانست نظام سرمایه داری استعماری را از داخل متزلزل نمایند کاملا بی مورد بوده است.
حقیقت اجتماعی این است که مردم مستعمرات، تهیدستان (پرولتاریای) دوران ما هستند نه کارگران کشورهای صنعتی سرمایه داری. در حال حاضر نیز امید و انتظار این که روشنفکران کشورهای سرمایه داری صنعتی بتوانند در باب نظام اجتماعی آینده جهانی، به صورتی که استعمار سرمایه داری ریشه کن شود و مردم مستعمرات از فقر و ظلم رهایی یابند طرحی ارائه کنند، امید و انتظاری بیهوده است.
بیشتر بخوانید :تشکیل طبقات غلط در اروپا
تحت شرایط سرمایه داری جهانی، بخش اعظم این روشنفکران جذب نظام اجتماعی سرمایه داری شده اند یا در پیچ و خم مشکلات داخلی در تلاش تعیین سهم خود از رفاهند.
بخش کوچکی از روشنفکران که هنوز به ایده آلهای بزرگ انسانی وفادار مانده اند، می توانند با نهضتهای ضد استعمار سرمایه داری مردم مستعمرات همدردی و هماهنگی نمایند. گروهی از روشنفکران مترقی جوامع سرمایه داری قوانین رشد شیوه تولید سرمایه داری استعمار سرمایه داری و تضادهای عام مستعمرات با استعمار را می شناسند و می توانند علل بروز و اشکال آن را به خوبی تشریح کنند؛ اما چون از ساختار طبقاتی، بافت فرهنگی و اجتماعی مستعمرات و تضادهای درونی این جوامع بی خبرند، امکان علمی بیان نظریاتی در باب چگونگی رهایی مستعمرات از سلطه استثمار و استعمار را ندارند. به دست گرفتن ابتکار عمل در ارائه بدیل، به عهده روشنفکران جوامع مستعمراتی است، زیرا به طور مستقیم زیر فشار فقر و ظلم قرار دارند و بر تضادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه خود با سرمایه داری استعماری واقفند.
تغییرات در اقتصاد جهانی در سالهای اخیر نشان می دهد که تضاد میان مردم فقیر و محروم مستعمرات، چه در سطح کشور خود با طبقه حاکم و چه در سطح جهانی با استعمار سرمایه داری نه فقط تضعیف نشده، بلکه این تضاد که از بدو تکوین و توسعه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری به وجود آمده بود شدیدتر و آشکارتر شده است.
استعمار سرمایه داری در لباس «لیبرالیسم نو»
شیوه قدیمیش، به استعمار مردم مستعمرات در همکاری با طبقات حاکم وابسته به استعمار در این سرزمینها ادامه می دهد. کوشش برای از میان بردن هر چه بیشتر مرزهای گمرکی (سازمان تجارت جهانی برای تسهیل مبادلات کالایی و سرمایه ای میان مستعمرات و کشورهای سرمایه داری استعماری، توسعه خصوصی سازی و نتیجه آن یعنی افزایش دو قطبی شدن و افزایش فاصله های طبقاتی در جوامع مستعمراتی از جلوه های سیاست «نئولیبرالیسم» مستعمراتی کشورهای سرمایه داری استعماریست.
در شرایطی که در مستعمرات مردم فقیر، فقیرتر و طبقات ثروتمند حاکم ثروتمندتر می شوند، هر روز تعداد بیشتری از مردم مستعمرات به زیر خط فقر کشیده شده و فاصله سطح زندگی میان مردم مستعمرات و بومیان کشورهای سرمایه داری استعماری بیشتر می شود، تلاش برای ارائه نظریه راهنما برای تشخیص و تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزات اجتماعی برای رهایی از فقر و ظلم یک ضرورت تاریخی است. در دوره ما، جایگاه و پایگاه راههای بدیل در برابر نظام سرمایه داری و سرمایه داری استعماری، جوامع مستعمراتی است؛ زیرا شرایط مادی و معنوی مسلط بر این جوامع، جستن راههای نجات و ارائه بدیل را تحمیل می کند.
آرا و نظریات سوسیالیستی که در اروپا تکوین یافت، محصول شیوه تولید سرمایه داری و برای حل تضادهای ناشی از توسعه و رشد چنین شیوه تولیدی بود، اما از آنجا که در مستعمرات، شیوه تولیدی سرمایه داری کلاسیک مستقر نشده و تضادهای این جوامع با تضادهای جوامع سرمایه داری متفاوت است، آرا و نظریات مربوط به حل تضادهای جوامع مستعمراتی، و نیز استراتژی و تاکتیکی که برای رفع بلای فقر و ظلم براساس بافت اجتماعی و ساختار طبقاتی این جوامع ارائه میگردد با آنچه در جوامع سرمایه داری مطرح شده متفاوت خواهد بود. بررسی دقیق نظام اجتماعی و در این رابطه شیوه تولید در مستعمرات امری ضروری است؛ زیرا بدون تعیین مشخصات عمده اقتصادی و اجتماعی جوامع مستعمراتی، نمی توان بدیلی مناسب برای رهایی مردم این سرزمینها از استعمار و استثمار ارائه کرد.
با به کار بردن مفاهیمی مانند «نوعی فئودالیسم»، «پیرامون»، «جنوب»، «عقب مانده»، «در حال توسعه» و... «راه رشد غیر سرمایه داری» برای تعریف شیوه تولید مسلط در مستعمرات مشکلی حل نمی شود، زیرا این مفاهیم عام، غیر دقیق است و چیزی را به طور مشخص و روشن بیان نمی کند. توضیح و تشریح نظام اجتماعی در مستعمرات مستلزم بررسی دقیق ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی این جوامع با توجه به پیوستگی این زمینه ها با یکدیگر و اثرات سلطه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری بر آنهاست. نوشته حاضر کوششی است برای توضیح و تشریح مکانیزم سلطه استعمار و در این رابطه شیوه تولید مستعمراتی شیوه تولید، دربرگیرنده نیروهای تولیدی و روابط تولیدی است. نیروهای تولیدی عبارت است از نیروهای کار انسانی (چه ساده و چه پیچیده به علم و تخصص) و ابزار کار که به وسیله آن انسان تغییراتی در طبیعت ایجاد میکند و روابط تولیدی عبارت است از روابط انسانها در تولید و توزیع و مصرف با یکدیگر و با جامعه که در شکل مالکیت بر وسایل تولید، موضع طبقات و اقشار اجتماعی و روابط متقابلشان در تولید و توزیع و مصرف بیان می شود.
ادامه دارد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بخش کوچکی از روشنفکران که هنوز به ایده آلهای بزرگ انسانی وفادار مانده اند، می توانند با نهضتهای ضد استعمار سرمایه داری مردم مستعمرات همدردی و هماهنگی نمایند. گروهی از روشنفکران مترقی جوامع سرمایه داری قوانین رشد شیوه تولید سرمایه داری استعمار سرمایه داری و تضادهای عام مستعمرات با استعمار را می شناسند و می توانند علل بروز و اشکال آن را به خوبی تشریح کنند؛ اما چون از ساختار طبقاتی، بافت فرهنگی و اجتماعی مستعمرات و تضادهای درونی این جوامع بی خبرند، امکان علمی بیان نظریاتی در باب چگونگی رهایی مستعمرات از سلطه استثمار و استعمار را ندارند. به دست گرفتن ابتکار عمل در ارائه بدیل، به عهده روشنفکران جوامع مستعمراتی است، زیرا به طور مستقیم زیر فشار فقر و ظلم قرار دارند و بر تضادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه خود با سرمایه داری استعماری واقفند.
تغییرات در اقتصاد جهانی در سالهای اخیر نشان می دهد که تضاد میان مردم فقیر و محروم مستعمرات، چه در سطح کشور خود با طبقه حاکم و چه در سطح جهانی با استعمار سرمایه داری نه فقط تضعیف نشده، بلکه این تضاد که از بدو تکوین و توسعه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری به وجود آمده بود شدیدتر و آشکارتر شده است.
استعمار سرمایه داری در لباس «لیبرالیسم نو»
شیوه قدیمیش، به استعمار مردم مستعمرات در همکاری با طبقات حاکم وابسته به استعمار در این سرزمینها ادامه می دهد. کوشش برای از میان بردن هر چه بیشتر مرزهای گمرکی (سازمان تجارت جهانی برای تسهیل مبادلات کالایی و سرمایه ای میان مستعمرات و کشورهای سرمایه داری استعماری، توسعه خصوصی سازی و نتیجه آن یعنی افزایش دو قطبی شدن و افزایش فاصله های طبقاتی در جوامع مستعمراتی از جلوه های سیاست «نئولیبرالیسم» مستعمراتی کشورهای سرمایه داری استعماریست.
در شرایطی که در مستعمرات مردم فقیر، فقیرتر و طبقات ثروتمند حاکم ثروتمندتر می شوند، هر روز تعداد بیشتری از مردم مستعمرات به زیر خط فقر کشیده شده و فاصله سطح زندگی میان مردم مستعمرات و بومیان کشورهای سرمایه داری استعماری بیشتر می شود، تلاش برای ارائه نظریه راهنما برای تشخیص و تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزات اجتماعی برای رهایی از فقر و ظلم یک ضرورت تاریخی است. در دوره ما، جایگاه و پایگاه راههای بدیل در برابر نظام سرمایه داری و سرمایه داری استعماری، جوامع مستعمراتی است؛ زیرا شرایط مادی و معنوی مسلط بر این جوامع، جستن راههای نجات و ارائه بدیل را تحمیل می کند.
آرا و نظریات سوسیالیستی که در اروپا تکوین یافت، محصول شیوه تولید سرمایه داری و برای حل تضادهای ناشی از توسعه و رشد چنین شیوه تولیدی بود، اما از آنجا که در مستعمرات، شیوه تولیدی سرمایه داری کلاسیک مستقر نشده و تضادهای این جوامع با تضادهای جوامع سرمایه داری متفاوت است، آرا و نظریات مربوط به حل تضادهای جوامع مستعمراتی، و نیز استراتژی و تاکتیکی که برای رفع بلای فقر و ظلم براساس بافت اجتماعی و ساختار طبقاتی این جوامع ارائه میگردد با آنچه در جوامع سرمایه داری مطرح شده متفاوت خواهد بود. بررسی دقیق نظام اجتماعی و در این رابطه شیوه تولید در مستعمرات امری ضروری است؛ زیرا بدون تعیین مشخصات عمده اقتصادی و اجتماعی جوامع مستعمراتی، نمی توان بدیلی مناسب برای رهایی مردم این سرزمینها از استعمار و استثمار ارائه کرد.
با به کار بردن مفاهیمی مانند «نوعی فئودالیسم»، «پیرامون»، «جنوب»، «عقب مانده»، «در حال توسعه» و... «راه رشد غیر سرمایه داری» برای تعریف شیوه تولید مسلط در مستعمرات مشکلی حل نمی شود، زیرا این مفاهیم عام، غیر دقیق است و چیزی را به طور مشخص و روشن بیان نمی کند. توضیح و تشریح نظام اجتماعی در مستعمرات مستلزم بررسی دقیق ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی این جوامع با توجه به پیوستگی این زمینه ها با یکدیگر و اثرات سلطه کلنیالیسم و استعمار سرمایه داری بر آنهاست. نوشته حاضر کوششی است برای توضیح و تشریح مکانیزم سلطه استعمار و در این رابطه شیوه تولید مستعمراتی شیوه تولید، دربرگیرنده نیروهای تولیدی و روابط تولیدی است. نیروهای تولیدی عبارت است از نیروهای کار انسانی (چه ساده و چه پیچیده به علم و تخصص) و ابزار کار که به وسیله آن انسان تغییراتی در طبیعت ایجاد میکند و روابط تولیدی عبارت است از روابط انسانها در تولید و توزیع و مصرف با یکدیگر و با جامعه که در شکل مالکیت بر وسایل تولید، موضع طبقات و اقشار اجتماعی و روابط متقابلشان در تولید و توزیع و مصرف بیان می شود.
ادامه دارد..
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
ادغام در زمینه سرمایه
اتحاد استراتژیک به جای رقابت
چه چیزی جای سرمایهداری را خواهد گرفت؟
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}