عدالت چیست؟ (قسمت سوم)
امروزه در میان محرومان و سازمانهای مترقی و دمکرات این نظر و عقیده گسترش می یابد که کره زمین و هر چه در آن است چه از جانب افراد و چه از جانب گروهها، اقشار و طبقات یا ملل حتی به صورت جمعی قابل تملک و تصاحب نیست
نگاهی به آرمان عدالت و جنبشهای عدالت خواهانه
چکیده:
امروزه در میان محرومان و سازمانهای مترقی و دمکرات این نظر و عقیده گسترش می یابد که کره زمین و هر چه در آن است چه از جانب افراد و چه از جانب گروهها، اقشار و طبقات یا ملل حتی به صورت جمعی قابل تملک و تصاحب نیست و انسان در هر جا که به سر می برد فقط حق استفاده از طبیعت و مواهب آن را دارد و موظف است نه تنها به طبیعت لطمه ای نزند بلکه باید آن را بهتر و آبادتر به نسلهای آینده بسپارد.
تعداد کلمات: 1261 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
امروزه در میان محرومان و سازمانهای مترقی و دمکرات این نظر و عقیده گسترش می یابد که کره زمین و هر چه در آن است چه از جانب افراد و چه از جانب گروهها، اقشار و طبقات یا ملل حتی به صورت جمعی قابل تملک و تصاحب نیست و انسان در هر جا که به سر می برد فقط حق استفاده از طبیعت و مواهب آن را دارد و موظف است نه تنها به طبیعت لطمه ای نزند بلکه باید آن را بهتر و آبادتر به نسلهای آینده بسپارد.
تعداد کلمات: 1261 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
نکته ای که در بررسیهای تاریخی درباره عدالت چه در گذشته و چه اکنون جلب نظر میکند این است که تعریف فرمانروایان و مالکان و در پاره ای موارد سردمداران مذاهب از عدالت، عام، کلی، مبهم و بیشتر در قالب وعدۀ آینده، همراه با دعوت توده مردمان تهیدست و محروم به سکوت و آرامش و تبلیغ ثابت و ابدی بودن و در مواردی آسمانی بودن نظام حاکم و تکیه بر این ادعاست که با جلب عطوفت و عنایت بزرگان و توانگران و درخواست کمک و پشتیبانی از مالکان و حاکم ان و سرمایه داران برای بهبود حال تهیدستان و رعایا و ستمدیدگان می توان به اجرای عدالت امیدوار بود و آن را باید عطیه ای از جانب طبقات و مقامات حاکم و مالک و ثروتمند دانست و شکرگزار هم بود.
امروزه هم نظریه پردازان در باب عدالت چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات و کشورهای فقیر به مردمان محروم و توده های زحمتکش و به گفته خودشان وابستگان طبقات «مادون» وعده می دهند که با حفظ و در چارچوب نظام سرمایه داری، شیوه تولید مستعمراتی و به طور کلی امپریالیسم سرمایه داری، استعمار و استثمار توده ها می توان با جلب نظر و عنایت صاحبان ثروتها و سرمایه ها و با توجه دادن این «بزرگان» به فقر فقرا و یاری جستن از احساسات بشردوستانه آنان، به اجرای اصلاحات و استقرار عدالت اجتماعی از راه ایجاد بنگاههای حمایت از فقرا (خصوصی و دولتی) و گردآوری صدقه و بخشش در چارچوب دولت رفاه، امیدوار بود. به هر روی توده های محروم و تهیدست نباید از جادۂ ادب و آرامش خارج شوند و به اعتراضات جمعی نسبت به نظام اقتصادی و سیاسی حاکم بپردازند.
در تعارض و تفاوت با موضع گیری طبقات حاکم در زمینه عدالت و محتوای اجتماعی - اقتصادی و چگونگی استقرار آن در جامعه، وابستگان اقشار و طبقات محروم و نظریه پردازانی که از این اقشار و طبقات برخاسته اند تعاریفی از عدالت ارائه کرده و میکنند که صریح و روشن است. آنان اجرای عدالت را به آینده دور موکول نمی کنند بلکه در نظریاتشان، از میان رفتن شیوه های تولید ظالمانه و غیر دمکراتیک مانند شیوه های تولید سرمایه داری و شیوه تولید مستعمراتی موضوع اصلی است، به گونه ای که بلای فقر و ظلم از جامعه دور شود و اقلیتی مالک جان و مال مردم نباشند و نشوند.
بیشتر بخوانید :کجا و چگونه سرمایه گذاری کنیم؟
نقطه ضعف این جریان اجتماعی ضد ستم و عدالت خواهانه این است که در بسیاری از موارد برنامه دقیق اقتصادی و شیوه تولید و نظامی اجتماعی و سیاسی که حافظ منافع و خواستهای مردمان محروم و استقرار عدالت به معنای دفاع از حق حیات و بر این پایه دفاع از حقوق بشر در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باشد ارائه نمی شود؛ گرچه امروزه می توان گفت که پس از تجارب تاریخی و اجتماعی در دهه های اخیر و درک وحدت تاریخی و ساختاری اقتصاد، سیاست و فرهنگ از جانب نظریه پردازان و سازمانهای عدالت خواه، در این زمینه پیشرفتهایی حاصل شده و توده های محروم و فقیر در جوامع مستعمراتی که مستضعفان و پرولتاریای دوران ما هستند، خواستار استقرار نظامی اقتصادی - سیاسی هستند که در آن حاکمیت و مالکیت جامعه به صورت یک پدیده و سازمان تفکیک ناپذیر پذیرفته شود و شیوه تولید انسانی که در آن حق حیات و حرمت انسان، پایگاه و منشأ همه قوانین و روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی باشد مستقر گردد.
امروزه هم نظریه پردازان در باب عدالت چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات و کشورهای فقیر به مردمان محروم و توده های زحمتکش و به گفته خودشان وابستگان طبقات «مادون» وعده می دهند که با حفظ و در چارچوب نظام سرمایه داری، شیوه تولید مستعمراتی و به طور کلی امپریالیسم سرمایه داری، استعمار و استثمار توده ها می توان با جلب نظر و عنایت صاحبان ثروتها و سرمایه ها و با توجه دادن این «بزرگان» به فقر فقرا و یاری جستن از احساسات بشردوستانه آنان، به اجرای اصلاحات و استقرار عدالت اجتماعی از راه ایجاد بنگاههای حمایت از فقرا (خصوصی و دولتی) و گردآوری صدقه و بخشش در چارچوب دولت رفاه، امیدوار بود. به هر روی توده های محروم و تهیدست نباید از جادۂ ادب و آرامش خارج شوند و به اعتراضات جمعی نسبت به نظام اقتصادی و سیاسی حاکم بپردازند.
امروزه در میان محرومان و سازمانهای مترقی و دمکرات این نظر و عقیده گسترش می یابد که کره زمین و هر چه در آن است چه از جانب افراد و چه از جانب گروهها، اقشار و طبقات یا ملل حتی به صورت جمعی قابل تملک و تصاحب نیست و انسان در هر جا که به سر می برد فقط حق استفاده از طبیعت و مواهب آن را دارد و موظف است نه تنها به طبیعت لطمه ای نزند بلکه باید آن را بهتر و آبادتر به نسلهای آینده بسپارد. شیوه تولید و نظامی که طبیعت را تخریب می کند به حقوق همه مردم جهان تجاوز می کند و نمی تواند ادعای دمکرات بودن یا رفتار اخلاقی و انسانی داشتن بکند. از بزرگانی که حتی در دوره های تاریخی گذشته خواستار اجرای عدالت، بهره برداری همه انسانها از طبیعت و تعلق گرفتن مواهب طبیعت به همه افراد بشر بوده اند، می توان از مزدک نام برد که می گفت: «خداوند ارزاق را روی زمین آفریده که مردم آنها را میان خود به طور برابر قسمت کنند و کسی از دیگری بیشتر نداشته باشد ولی مردم بین خود ظلم میکنند و هر کس نفس خودش را به برادرش ترجیح می دهد.» و «مال بخشیدنی است میان مردمان که همه بندگان خدای تعالی و فرزندان آدمند... باید مال یکدیگر را خرج کنند تا هیچ کس را بی برگی نباشد و درماندگی و متساوی المال باشند.»؟
کارل مارکس هم از دید و با استدلال و جهان بینی دیگری به همین نتیجه می رسد ومی نویسد: «یک جامعه، یک ملت و تمام جوامع با هم مالک کره زمین نیستند.»
ادیان حقه نیز که معتقدند جهان و هر چه در جهان است مخلوق خداوند است و به خداوند تعلق دارد، مخالف تملک طبیعت از جانب افراد، اقشار و طبقاتند؛ زیرا چنین تملکی مخالفت با عدالت و حق حیات بندگان خداست.
جنبشهای ضد ستم و مردمی در طول تاریخ و در همه ادوار و سرزمینها و در دوران ما جنبشهای ضد سرمایه داری و ضد شیوه تولید مستعمراتی و به طور کلی استعمار و استثمار نیز که خواستار استقرار عدالت در جوامع انسانی و جامعه جهانی هستند مخالف تملک و تصاحب طبیعت از جانب افراد، گروهها، اقشار و طبقاتند زیرا چنین تملک و تصاحبی به استقرار عدالت بر پایه حق حیات انسانها لطمه می زند.
پاره ای از نظریه پردازان، مفهوم عدالت و قانون را به هم نزدیک می کنند و از عدالت قانونی سخن می گویند. چنین نظریاتی درباره عدالت در جوامعی که زیر فشار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی زمینداران بزرگ و کلیسا قرار داشتند کاملا مترقی بود، اما اگر بخواهیم این نظر را به جوامع دیگر تعمیم دهیم ناگزیر این پرسش مطرح می شود که محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قانون یا قوانین چیست؟
از زمان تشکیل دولت در جماعات انسانی از قانون و اجرای قانون، از جانب دولت و مردم سخن به میان آمده (برای نمونه، قوانین حمورابی) اما در هر جامعه معین در دوره معین باید بررسی کرد و نشان داد که محتوای اجتماعی - اقتصادی قانون چیست، چرا وضع شده و وابستگان کدامیک از طبقات یا اقشار اجتماعی آن را تدوین و اجرا می کنند و چه سودی در وضع و اجرای آن دارند و این قوانین حافظ چه نظام اقتصادی و سیاسی اند و کدامیک از طبقات و گروههای اجتماعی که در حاکمیت و مالکیت نقش عمده دارند از این قوانین سود می برند و چه طبقات و اقشاری مورد ستم و تجاوز سیاسی و اقتصادی قرار میگیرند و در چه مواردی در جامعه می توان از خواستها و منافع مشترک نام برد؟
گروه دیگری از نظریه پردازان بر این نکته اصرار می ورزند که برای استقرار عدالت در جامعه انسانی باید عقل بر جامعه مسلط باشد و از پیدایش و گسترش افکار و نظریات عقلانی در جامعه سخن به میان می آورند، اما متأسفانه توضیح نمی دهند که مراد از عقل اجتماعی در روابط اجتماعی چیست.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
امروزه هم نظریه پردازان در باب عدالت چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات و کشورهای فقیر به مردمان محروم و توده های زحمتکش و به گفته خودشان وابستگان طبقات «مادون» وعده می دهند که با حفظ و در چارچوب نظام سرمایه داری، شیوه تولید مستعمراتی و به طور کلی امپریالیسم سرمایه داری، استعمار و استثمار توده ها می توان با جلب نظر و عنایت صاحبان ثروتها و سرمایه ها و با توجه دادن این «بزرگان» به فقر فقرا و یاری جستن از احساسات بشردوستانه آنان، به اجرای اصلاحات و استقرار عدالت اجتماعی از راه ایجاد بنگاههای حمایت از فقرا (خصوصی و دولتی) و گردآوری صدقه و بخشش در چارچوب دولت رفاه، امیدوار بود. به هر روی توده های محروم و تهیدست نباید از جادۂ ادب و آرامش خارج شوند و به اعتراضات جمعی نسبت به نظام اقتصادی و سیاسی حاکم بپردازند.
امروزه در میان محرومان و سازمانهای مترقی و دمکرات این نظر و عقیده گسترش می یابد که کره زمین و هر چه در آن است چه از جانب افراد و چه از جانب گروهها، اقشار و طبقات یا ملل حتی به صورت جمعی قابل تملک و تصاحب نیست و انسان در هر جا که به سر می برد فقط حق استفاده از طبیعت و مواهب آن را دارد و موظف است نه تنها به طبیعت لطمه ای نزند بلکه باید آن را بهتر و آبادتر به نسلهای آینده بسپارد. شیوه تولید و نظامی که طبیعت را تخریب می کند به حقوق همه مردم جهان تجاوز می کند و نمی تواند ادعای دمکرات بودن یا رفتار اخلاقی و انسانی داشتن بکند. از بزرگانی که حتی در دوره های تاریخی گذشته خواستار اجرای عدالت، بهره برداری همه انسانها از طبیعت و تعلق گرفتن مواهب طبیعت به همه افراد بشر بوده اند، می توان از مزدک نام برد که می گفت: «خداوند ارزاق را روی زمین آفریده که مردم آنها را میان خود به طور برابر قسمت کنند و کسی از دیگری بیشتر نداشته باشد ولی مردم بین خود ظلم میکنند و هر کس نفس خودش را به برادرش ترجیح می دهد.» و «مال بخشیدنی است میان مردمان که همه بندگان خدای تعالی و فرزندان آدمند... باید مال یکدیگر را خرج کنند تا هیچ کس را بی برگی نباشد و درماندگی و متساوی المال باشند.»؟
کارل مارکس هم از دید و با استدلال و جهان بینی دیگری به همین نتیجه می رسد ومی نویسد: «یک جامعه، یک ملت و تمام جوامع با هم مالک کره زمین نیستند.»
ادیان حقه نیز که معتقدند جهان و هر چه در جهان است مخلوق خداوند است و به خداوند تعلق دارد، مخالف تملک طبیعت از جانب افراد، اقشار و طبقاتند؛ زیرا چنین تملکی مخالفت با عدالت و حق حیات بندگان خداست.
جنبشهای ضد ستم و مردمی در طول تاریخ و در همه ادوار و سرزمینها و در دوران ما جنبشهای ضد سرمایه داری و ضد شیوه تولید مستعمراتی و به طور کلی استعمار و استثمار نیز که خواستار استقرار عدالت در جوامع انسانی و جامعه جهانی هستند مخالف تملک و تصاحب طبیعت از جانب افراد، گروهها، اقشار و طبقاتند زیرا چنین تملک و تصاحبی به استقرار عدالت بر پایه حق حیات انسانها لطمه می زند.
پاره ای از نظریه پردازان، مفهوم عدالت و قانون را به هم نزدیک می کنند و از عدالت قانونی سخن می گویند. چنین نظریاتی درباره عدالت در جوامعی که زیر فشار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی زمینداران بزرگ و کلیسا قرار داشتند کاملا مترقی بود، اما اگر بخواهیم این نظر را به جوامع دیگر تعمیم دهیم ناگزیر این پرسش مطرح می شود که محتوای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قانون یا قوانین چیست؟
از زمان تشکیل دولت در جماعات انسانی از قانون و اجرای قانون، از جانب دولت و مردم سخن به میان آمده (برای نمونه، قوانین حمورابی) اما در هر جامعه معین در دوره معین باید بررسی کرد و نشان داد که محتوای اجتماعی - اقتصادی قانون چیست، چرا وضع شده و وابستگان کدامیک از طبقات یا اقشار اجتماعی آن را تدوین و اجرا می کنند و چه سودی در وضع و اجرای آن دارند و این قوانین حافظ چه نظام اقتصادی و سیاسی اند و کدامیک از طبقات و گروههای اجتماعی که در حاکمیت و مالکیت نقش عمده دارند از این قوانین سود می برند و چه طبقات و اقشاری مورد ستم و تجاوز سیاسی و اقتصادی قرار میگیرند و در چه مواردی در جامعه می توان از خواستها و منافع مشترک نام برد؟
گروه دیگری از نظریه پردازان بر این نکته اصرار می ورزند که برای استقرار عدالت در جامعه انسانی باید عقل بر جامعه مسلط باشد و از پیدایش و گسترش افکار و نظریات عقلانی در جامعه سخن به میان می آورند، اما متأسفانه توضیح نمی دهند که مراد از عقل اجتماعی در روابط اجتماعی چیست.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
چرا انسانشناس، تنهاست؟
چه چیز مهم است؟
تصویر علیه تصویر
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}