اقبال لاهوری: تجدد خواه اندیشه اسلامی
علامه اقبال لاهوری که نام او همیشه بر تارک مسلمانان هندوستان می درخشد، نامی بسیار آشنا می باشد که زمزمه ی بیداری و تحول را برای جامعه ی خود به ارمغان آورد و مردم نیز با لبیک گفتن به دعوت او، مقدمات تحول و تغییر روبه جلو را برای خود حاصل کردند.
اقبال لاهوری: تجدد خواه اندیشه اسلامی
علامه اقبال لاهوری که نام او همیشه بر تارک مسلمانان هندوستان می درخشد، نامی بسیار آشنا می باشد که زمزمه ی بیداری و تحول را برای جامعه ی خود به ارمغان آورد و مردم نیز با لبیک گفتن به دعوت او، مقدمات تحول و تغییر روبه جلو را برای خود حاصل کردند. جهان، اقبال لاهوری را به عنوان یک شاعر، فیلسوف، اندیشمند، سیاست مدار و مصلح اجتماعی می شناسد، کسی که قلمش را آکنده از ارزش های قرآنی و انسانی کرده بود و به اروپا رفت و توانست با کسب علوم آن سامان از ایده ی شرق و غرب عبور کند[1] و تجدید حیاتی را برای اندیشه اسلامی رقم بزند.
یکی از اقبال های مهم زندگی اقبال را می توان مواجه ی مستقیم و بی واسطه او با غرب دانست که در مجامع آکادمیک آن دیار، با تحقیقات علمی و فلسفی دقیق به مدارج بالایی دست یافت. به عنوان دانشجوی نمونه رشته فلسفه دانشگاه کمبریج پذیرفته شدن؛ پس از چندی در فلسفه اخلاق مدرک دریافت کردن و بعد از مدتی نیز از دانشکده علوم سیاسی اخذ گواهی کردن و همچنین دریافت درجه استادی فلسفه از دانشگاه هایدبرک مونیخ نیز[2] از دیگر افتخارات ایشان است.
با نگاهی به مطالعات و تلاش های علمی اقبال شاید اینگونه به نظر برسد که تعمق در مباحث علمی و نظری هیچ آورده ی اجتماعی برای اقبال و هموطنان او به ارمغان نیاورده است، ولی حقیقت این گونه نیست، بلکه جمله به جمله ای که اقبال مطالعه و تدریس و تحقیق نموده است، مقدمه ای بوده است برای تحقق تحول های اجتماعی که در ادامه اهم اندیشه های ایشان گزارش می شود.
غرب ستیزی اقبال
نقد غرب در اندیشه های اقبال لاهوری را می توان نمونه ای از نقد منصفانه ی تمدن غرب دانست. ایشان ضمن التفات به برتری سیاست های و تکنولوژی غربی، به نقص ها و زوالی که به برکت تئوری های دین و اخلاق ستیزانه غرب اتفاق افتاده است اشاره می کنند. نمونه این امر را در ابیات زیر مشاهده می کنید:
فریاد از افرنگ و دلآویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز[3]
این غرب ستیزی اقبال نه این که برآمده از مباحث اقتصادی و سیطره ی سیاسی-اقتصادی غرب باشد، بلکه بیش از همه، سیطره بر امور اجتماعی، فکری و سیاسی غرب است که زندگانی انسان را به فساد و تباهی کشانده اند [4]. غربی که با ادعای ورود به دنیای مدرن، ترقی فرهنگ و تمدن خود را عرضه نمود و جز تباهی اخلاقی و ارزشی، چیزی برای جوامع به ارمغان نیاورد و داشته های ملل دیگر را نیز به تاراج برد؛ [5] اقبال هرچند سال های متمادی در فرهنگ غرب زیست کرده بود و به مدارج بالای آکادمیک غربی رسیده بود ولی مسلمانان را از هرگونه غرب گرایی و شیفتگی نسبت به ایسم ها برحذر می داشت.
نه تنها فرهنگ و تمدن غرب را تخطئه می کرد، بلکه نهادهای بین المللی مهم و معتبر را نیز مردود می دانست؛ به عنوان مثال سازمان ملل را که شاید مهمترین نهاد بین المللی باشد را وسیله ای برای توجیه رفتار های استعماری و استثماری قدرت های بزرگ می داند و معتقد است که در ژنو هر روز برای به بردگی کشاندن ملت ها، طرح ها و حیله های نویی می ریزند؛ اقبال در پیامی به جوانان می گوید فریب نیرنگ فرنگ را نخورند و خود را در آتش آن نسوزانند و از این افسوس می خورد که جوانان تنها مسائل ظاهری و فرهنگ کذایی را از غرب تقلید می کنند، در حالی که برای دست یابی به پیشرفت، مغز و آگاهی لازم است[6].
احیای فکر دینی
بعید نیست که مهمترین دغدغه و ضروری ترین مسئله در چند سده اخیر در جهان اسلام را معطوف به اندیشه علم دینی و احیای فکر دینی دانست؛ حتی تشکیل حکومت های اسلامی و همچنین انقلاب اسلامی ایران را برآمده از این دغدغه دانست؛ مضاف بر این که اندیشه های تجدد طلبانه ی شخصیت هایی چون شهید مطهری و شهید صدر، در راستای تحقق این هدف بوده است. در همین راستا، اقبال برای تحقق این هدف دست به پروژه ی «احیا فکر دینی» دست زد که در آن، به دعوت دانشگاه های مدرس، حیدرآباد، علیگره به ایراد سخنرانی هایی دست زد که جوهره ی بحث های او، این بود که اصول اساسی اسلام را در پرتو فکر جدید و با توجه به علوم طبیعی مورد بحث قرار داد و بعد پاره ای از اصول مندرج در آن را توجیه و تفسیر کرد[7].
چرا که یکی از ضرورت های مهم در بحث احیا فکر دینی این مسئله بوده است که علم و دین در تعارض می باشند و سخن گفتن از دین این لازمه را دارد که از روش ها و مبانی و مبادی علمی نباید صحبت کرد، چرا که این دو در تعارض می باشند و در یک اقلیم نگنجند؛ بنابراین برای حل این مشکل بود که اقبال، برای حل تعارض های موجود بین علوم طبیعی جدید و همچنین مباحث و اندیشه ی دینی، به طرح احیا فکر دینی و تبیین قرابت ها و مناسبات دین و علم دست زد و با اقبال قابل ملاحظه ای نیز مواجه شد.
در پایان نیز باید به این سوال پرداخت که چرا شخصیتی ادب دوست و ادب پرور که شاعری شوریده دل و مملو از احساسات می باشد، دست به تغییرها و تحول های اجتماعی می زند که نه تنها مقبول جامعه ی هند و پاکستان می افتد، بلکه جهان اسلام را تغذیه می کند و آب یاری می نماید. پاسخ این سوال را می توان در اشعار و آثار ادبی اقبال یافت که در حقیقت، دین و اندیشه ی دینی است که می تواند چنین انسانی را بپروراند و رشد دهد و بذر تحول را در نهاد او تنومند سازد. اقبال قاری و مفسیر قرآن است و در شعر او جایگاه والایی برای قرآن وجود دارد، پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام را به بزرگی یاد می کند و تعظیم می کند و در یک کلام[8]، همه ی وجودش منشوری می باشد برآمده و آکنده از عشق به دین و بزرگان دین و این عشق است که اسطرلاب او می باشد در احیا فکر دینی و تحول های اجتماعی قدرت نمایی می کند.
منابع:
علامه اقبال لاهوری که نام او همیشه بر تارک مسلمانان هندوستان می درخشد، نامی بسیار آشنا می باشد که زمزمه ی بیداری و تحول را برای جامعه ی خود به ارمغان آورد و مردم نیز با لبیک گفتن به دعوت او، مقدمات تحول و تغییر روبه جلو را برای خود حاصل کردند. جهان، اقبال لاهوری را به عنوان یک شاعر، فیلسوف، اندیشمند، سیاست مدار و مصلح اجتماعی می شناسد، کسی که قلمش را آکنده از ارزش های قرآنی و انسانی کرده بود و به اروپا رفت و توانست با کسب علوم آن سامان از ایده ی شرق و غرب عبور کند[1] و تجدید حیاتی را برای اندیشه اسلامی رقم بزند.
یکی از اقبال های مهم زندگی اقبال را می توان مواجه ی مستقیم و بی واسطه او با غرب دانست که در مجامع آکادمیک آن دیار، با تحقیقات علمی و فلسفی دقیق به مدارج بالایی دست یافت. به عنوان دانشجوی نمونه رشته فلسفه دانشگاه کمبریج پذیرفته شدن؛ پس از چندی در فلسفه اخلاق مدرک دریافت کردن و بعد از مدتی نیز از دانشکده علوم سیاسی اخذ گواهی کردن و همچنین دریافت درجه استادی فلسفه از دانشگاه هایدبرک مونیخ نیز[2] از دیگر افتخارات ایشان است.
با نگاهی به مطالعات و تلاش های علمی اقبال شاید اینگونه به نظر برسد که تعمق در مباحث علمی و نظری هیچ آورده ی اجتماعی برای اقبال و هموطنان او به ارمغان نیاورده است، ولی حقیقت این گونه نیست، بلکه جمله به جمله ای که اقبال مطالعه و تدریس و تحقیق نموده است، مقدمه ای بوده است برای تحقق تحول های اجتماعی که در ادامه اهم اندیشه های ایشان گزارش می شود.
غرب ستیزی اقبال
نقد غرب در اندیشه های اقبال لاهوری را می توان نمونه ای از نقد منصفانه ی تمدن غرب دانست. ایشان ضمن التفات به برتری سیاست های و تکنولوژی غربی، به نقص ها و زوالی که به برکت تئوری های دین و اخلاق ستیزانه غرب اتفاق افتاده است اشاره می کنند. نمونه این امر را در ابیات زیر مشاهده می کنید:
فریاد از افرنگ و دلآویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز[3]
این غرب ستیزی اقبال نه این که برآمده از مباحث اقتصادی و سیطره ی سیاسی-اقتصادی غرب باشد، بلکه بیش از همه، سیطره بر امور اجتماعی، فکری و سیاسی غرب است که زندگانی انسان را به فساد و تباهی کشانده اند [4]. غربی که با ادعای ورود به دنیای مدرن، ترقی فرهنگ و تمدن خود را عرضه نمود و جز تباهی اخلاقی و ارزشی، چیزی برای جوامع به ارمغان نیاورد و داشته های ملل دیگر را نیز به تاراج برد؛ [5] اقبال هرچند سال های متمادی در فرهنگ غرب زیست کرده بود و به مدارج بالای آکادمیک غربی رسیده بود ولی مسلمانان را از هرگونه غرب گرایی و شیفتگی نسبت به ایسم ها برحذر می داشت.
نه تنها فرهنگ و تمدن غرب را تخطئه می کرد، بلکه نهادهای بین المللی مهم و معتبر را نیز مردود می دانست؛ به عنوان مثال سازمان ملل را که شاید مهمترین نهاد بین المللی باشد را وسیله ای برای توجیه رفتار های استعماری و استثماری قدرت های بزرگ می داند و معتقد است که در ژنو هر روز برای به بردگی کشاندن ملت ها، طرح ها و حیله های نویی می ریزند؛ اقبال در پیامی به جوانان می گوید فریب نیرنگ فرنگ را نخورند و خود را در آتش آن نسوزانند و از این افسوس می خورد که جوانان تنها مسائل ظاهری و فرهنگ کذایی را از غرب تقلید می کنند، در حالی که برای دست یابی به پیشرفت، مغز و آگاهی لازم است[6].
احیای فکر دینی
بعید نیست که مهمترین دغدغه و ضروری ترین مسئله در چند سده اخیر در جهان اسلام را معطوف به اندیشه علم دینی و احیای فکر دینی دانست؛ حتی تشکیل حکومت های اسلامی و همچنین انقلاب اسلامی ایران را برآمده از این دغدغه دانست؛ مضاف بر این که اندیشه های تجدد طلبانه ی شخصیت هایی چون شهید مطهری و شهید صدر، در راستای تحقق این هدف بوده است. در همین راستا، اقبال برای تحقق این هدف دست به پروژه ی «احیا فکر دینی» دست زد که در آن، به دعوت دانشگاه های مدرس، حیدرآباد، علیگره به ایراد سخنرانی هایی دست زد که جوهره ی بحث های او، این بود که اصول اساسی اسلام را در پرتو فکر جدید و با توجه به علوم طبیعی مورد بحث قرار داد و بعد پاره ای از اصول مندرج در آن را توجیه و تفسیر کرد[7].
چرا که یکی از ضرورت های مهم در بحث احیا فکر دینی این مسئله بوده است که علم و دین در تعارض می باشند و سخن گفتن از دین این لازمه را دارد که از روش ها و مبانی و مبادی علمی نباید صحبت کرد، چرا که این دو در تعارض می باشند و در یک اقلیم نگنجند؛ بنابراین برای حل این مشکل بود که اقبال، برای حل تعارض های موجود بین علوم طبیعی جدید و همچنین مباحث و اندیشه ی دینی، به طرح احیا فکر دینی و تبیین قرابت ها و مناسبات دین و علم دست زد و با اقبال قابل ملاحظه ای نیز مواجه شد.
در پایان نیز باید به این سوال پرداخت که چرا شخصیتی ادب دوست و ادب پرور که شاعری شوریده دل و مملو از احساسات می باشد، دست به تغییرها و تحول های اجتماعی می زند که نه تنها مقبول جامعه ی هند و پاکستان می افتد، بلکه جهان اسلام را تغذیه می کند و آب یاری می نماید. پاسخ این سوال را می توان در اشعار و آثار ادبی اقبال یافت که در حقیقت، دین و اندیشه ی دینی است که می تواند چنین انسانی را بپروراند و رشد دهد و بذر تحول را در نهاد او تنومند سازد. اقبال قاری و مفسیر قرآن است و در شعر او جایگاه والایی برای قرآن وجود دارد، پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام را به بزرگی یاد می کند و تعظیم می کند و در یک کلام[8]، همه ی وجودش منشوری می باشد برآمده و آکنده از عشق به دین و بزرگان دین و این عشق است که اسطرلاب او می باشد در احیا فکر دینی و تحول های اجتماعی قدرت نمایی می کند.
نویسنده: محمدصادق ذوقی
منابع:
[1] محمدنقی احمدپور، ستاره شرق : ویژهنامه بزرگداشت علامه محمد اقباللاهوری، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی (قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383)، ص3.
[2] همان، ص18و19.
[3] غلامرضا ستوده، در شناخت اقبال: مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت علامه اقبال لاهوری تهران- اسفند ۱۳۶۴، کنگره جهانی بزرگداشت علامه اقبال لاهوری( ۱۳۶۴: تهران)، ایران، و دانشگاه تهران (تهران: وزارت ارشاد اسلامی، اداره کل تبلیغات و انتشارات، 1365)، ص231.
[4] همان، ص233.
[5] محمدجواد هاشمی، علامه اقبال لاهوری بیدادگر شرق، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان. معاونت سیاسی - اجتماعی (زاهدان: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان، معاونت سیاسی - اجتماعی، 1382)، ص19.
[6] احمدپور، ستاره شرق، ص95–97.
[7] غلامرضا سعیدی و هادی خسروشاهی، اندیشههای اقبال لاهوری، ویرایش ۲ (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370)، ص181.
[8] فخرالدین حجازی، سرود اقبال (تهران: بعثت، 1354)، ص16و17.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}