اثبات پذیری گزاره‌های علمی و تجربی در اسلام، به دیدگاه فیلسوفان علم در باب استقرا بستگی دارد. استقرا، مسئله ای است که از دیر زمان، متفکران را به خود مشغول ساخته است. سقراط، نخستین اندیشمند استقراگراست که از شناخت مصادیق و جزئیات، روش دیالکتیکی خویش را آغاز کرد تا سرانجام به تعاریف کلی دست یازید. افلاطون نیز از ارمغان استاد (ارسطو) بهره برد، ولی ادراکات حسی و تجربی را معتبر ندانست. ارسطو، تنها استنتاج منطقی را قیاس معرفی کرد و سیر حجت ها از جمله استقرا را به آن برگرداند. مشائیان، میان استقرای ناقص و تجربه، فرق می نهند و تجربیات را جزء بدیهیات ثانویه و قضایای یقینی می دانند؛ البته با این پیش فرض که مشاهدات جزئی با کبرای کلی مانند: «ان الاتفاق او الصدفه لایکون دائما او اکثریا»؛ «ان الحالات المتشابهه من الطبیعیه تؤدى الى نتائج متماثل»؛ «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد»، به قیاس و یقین منطقی تبدیل می گردد. طبق این رویکرد، معقولیت گزاره‌های تجربی و علمی موجود در متون اسلام ثابت می شود.
 
تجربه گرایان، در سیر تاریخ اندیشه تجربه گرایی، چهار رویکرد ذیل را نسبت به استقرا ارائه نموده اند: یقین گرایی یا اثبات گرایی، رجحان گرایی یا تأییدگرایی، عادت گرایی و ابطال گرایی نماینده فکری رویکرد یقین گرایی و اثبات گرایی، فرانسیس بیکن و جان استوارت میل، دو فیلسوف معروف انگلیسی هستند.
 
براساس این رویکرد، گزاره‌های تجربی و طبیعی متون دینی اسلام، اثبات پذیرند؛ زیرا می توان با روش های بیکن و میل به تحقیق پذیری و معقولیت گزاره‌های دینی تجربی دست یافت. دیوید هیوم از مدافعان رویکرد تجربه گرایی عادت گرایانه است که با روش حس و تجربه به تبیین استقراء پرداخته و بر این باور است که تنها با مشاهده مکرر حوادث می توان همزمانی و همراهی و تقارن یاتوالی حوادث را در گذشته، نتیجه گرفت. طبق دیدگاه هیوم، استقرا مفید یقین نیست، ولی با مشاهده مکرر پدیده ها، می توان به کشف عادت تقارن آنها پی برد. با این رویکرد نیز می توان از گزاره‌های دینی - تجربی دفاع کرد و معقولیت آنها را عادت گرایانه خواند.کوهن بر این باور است که پارادایم ها قیاس ناپذیرند. صرف نظر از نقدهایی همچون نسبی گرایی که بر روایت کوهن، وارد است و نظریه او را گرفتار تهافت و تناقض ذاتی می کند، می توان گزاره‌های دینی - تجربی را نیز با این معیار سنجید.رویکرد تأییدگرایانه، دیدگاه دیگر تجربه گرایان است که به جای اثبات، به تأیید قوانین و گزاره‌های کلی و عام علوم تجربی بر پایه آزمایش و تجربه مکرر، فتوا میدهد. رویکرد تجربه گرایی تأییدگرایانه از سوی پوزیتویست‌های منطقی، مانند کینز، رودلف کارناپ، رایشنباخ، برتراند راسل، نلسون گودمن و جین نیکود، مورد استقبال قرار گرفت. با این رویکرد نیز می توان از معقولیت گزاره‌های دینی تجربی دفاع کرد. کارل پوپر، یکی از فیلسوفان علم در قرن بیستم است که ملاک ابطال پذیری را به عنوان معیار تمییز علوم تجربی مطرح ساخت و با روش اثبات پذیری یا تأییدپذیری تئوریهای علمی، مخالفت ورزید. وی با رویکرد تجربه گرایی ابطال گرایانه، به حل دو مسئله استقرا و تمییز علم از غیر علم پرداخت.
 
طبق این نظریه، یک فرضیه یا قانون، تنها زمانی علمی است که در مورد جهان خارج حکمی را اخبار کند و تنها زمانی اخباری است که ابطال پذیر باشد؛ یعنی مجموعه ای از گزاره‌های مشاهده ای را منع کند و غیرممکن بشمارد؛ به نحوی که اگر یکی از مصادیق مورد منع این قانون یا نظریه، تحقق یافت، آن قانون یا نظریه ابطال گردد. ابطال گرایی بر مبانی و پیش فرض هایی مبتنی است؛ از جمله این که، مشاهده و تجربه عاری از هرگونه پیش داوری و عنصر تئوریک، میسر نیست و تئوری بر مشاهده و تجربه تقدم دارد. این نظریه از سوی دانشمندانی چون لاکساتوش، چالمرز، فایرابند، بارتلی و کوهن مورد نقادی قرار گرفت. بر اساس این رویکرد نیز می توان از معقولیت گزاره‌های دینی- تجربی سخن گفت؛ زیرا این سنخ از گزاره‌ها ابطال پذیر و تجربه پذیرند.
 
توماس کوهن، شخصیت دیگری در فلسفه علم است که در ساختار انقلابهای علمی، به ماهیت و تاریخ علم پرداخته و بر این باور است که علم با گذشت زمان، روندی پیوسته از انباشت حقیقت ندارد و نمی توان این ادعا را مطرح کرد که علم در مراحل پسین، از حقیقت و درستی بیشتری نسبت به مراحل پیشین برخوردار است. وی با طرح مقوله پارادایم، تمام رخدادهای تاریخ علم را به ظهور و افول پارادایم ها مربوط می ساخت. هر پارادایم خاصی نیز شامل نظریه علمی، مقبولات متافیزیکی و راه و روش و معیار پژوهش است. بدین ترتیب، پژوهشی که بر اساس یک یا چند دستاورد علمی در برهه معینی با یک جامعه علمی خاص استوار بوده، تحت هدایت یک پارادایم معینی صورت پذیرفته و به مرور زمان موقعیت هایی نیز فراهم شده که پارادایم مزبور کارآیی مورد انتظار را نداشته و بی قاعدگی را فراهم آورده است؛ یعنی موقعیت و مواردی تحقق می یابند که نمی توان آنها را بر اساس پارادایم موجود تبیین و توجیه کرد. کوهن بر این باور است که پارادایم ها قیاس ناپذیرند. صرف نظر از نقدهایی همچون نسبی گرایی که بر روایت کوهن، وارد است و نظریه او را گرفتار تهافت و تناقض ذاتی می کند، می توان گزاره‌های دینی - تجربی را نیز با این معیار سنجید. بی شک، این دسته از گزاره‌های دینی با پارادایم معینی طبق نظر کوهن معقولیت پذیرند.
 
نگارنده، در بیان رویکردهای گوناگون فیلسوفان در باب استقرا، به داوری نپرداخت و تنها به گزارش توصیفی کوتاهی اکتفا کرد، تا نشان دهد، طبق هر یک از مبانی و دیدگاه های موجود در باب استقرا، می توان از معقولیت گزاره‌های دینی - تجربی سخن گفت و معناداری و توجیه پذیری آنها را پذیرفت.
 
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390