شب از نیمه گذشته و ماه کامل در آسمان خودنمایی می‌کند، ناگهان قهرمان داستان چنان از درد به خودش می‌پیچید که انگار صد‌ها چاقو را در بدنش فرو کرده اند؛ دقایقی بعد درست جایی که او ایستاده بود هیولایی درنده ظاهر شده است. این برشی کوتاه از داستان گرگینه‌ها است که همه ما با آن آشنایی داریم، اما این سناریوی هراسناک تا چه اندازه از نظر علم امکان پذیر است؟
 

گرگینه چیست؟

بر اساس افسانه‌های باستانی برخی افراد حین کامل شدن ماه در آسمان شب به هیولایی تبدیل می‌شوند که از نیم تنه گرگ و نیم دیگر انسان تشکیل شده است. در زمان تبدیل شدن انسان به گرگینه فرد به درنده‌ای شکارچی و خونخوار تبدیل می‌شود که هیچ کنترلی روی رفتارش ندارد.

زوزه‌های بلند، بی قراری و خوی وحشی از ویژگی‌های گرگینه به شمار می‌رود و هر فردی که حین تبدیل گرگینه کنار او قرار داشته باشد، در معرض حمله هیولا قرار خواهد داشت و حتی در صورت جان به در بردن از آسیب‌های دائمی در امان نمی‌ماند.


گرگینه چگونه به وجود می‌آید؟

در اغلب داستان‌ها و فیلم‌های هالیوودی فرد در صورتی به گرگینه تبدیل می‌شود که توسط یک گرگ یا گرگینه دیگر گاز گرفته شود، اما این همه ماجرا نیست. در افسانه‌های ملل مختلف راه‌های گوناگونی برای تبدیل شدن به گرگینه نقل شده است.
 
در داستان‌های شرقی برای تبدیل شدن به گرگینه باید داوطلب لباس هایش را درآورده و کمربندی از جنس پوست گرگ به تن کند. برخی اقوام اروپایی هم بر این باورند که هرکس در چهارشنبه یا جمعه خاصی از تابستان بیرون از خانه و رو به ماه بخوابد، همان شب به صورت گرگینه در می‌آید.

در داستان‌های دیگری هم گفته شده که با استفاده از ساقه گیاه تاج الملوک یا قاتل الذئب می‌توان به گرگینه تبدیل شد. برخی نیز مدعی شده اند که با پوشیدن پوستین کامل گرگ در شب می‌توان به یک درنده تبدیل شد.


قدمت داستان‌های گرگینه به چه زمانی باز می‌گردد؟

تا پیش از دوران رنسانس مردمی که در جوامع کوچک و روستا‌ها زندگی می‌کردند همیشه از گرگ هراس داشتند، چرا که این حیوانات به صورت دسته جمعی به گله‌ها و حتی مسافران و چوپان‌ها حمله می‌بردند. به همین خاطر انسان و گرگ‌های سرکش از هزاران سال پیش به دشمن هم بدل شده اند و همین مساله باعث شده در داستان‌های باستانی هم به عنوان موجودی نفرین شده و جهنمی از آن یاد شود.

کهن‌ترین داستان گرگینه تاریخ «حماسه گیلگمش» است که ۵ هزار سال قدمت داشته و به عنوان نخستین داستان تراژیک ثبت شده از آن یاد می‌شود. در این داستان «انکیدو» بر اثر نفرین «ایشتار» به گرگ تبدیل شده و به مبارزه با گیلگمش می‌پردازد.

در داستان‌های یونانی هم زئوس به این بهانه که «لیکئون» غذایی از گوشت انسان برایش درست کرده، او و پسرش را نفرین می‌کند تا به گرگ تبدیل شوند. از این موجودات در داستان‌های «هزار و یک شب» نیز با عنوان قُطرُب از آن‌ها یاد شده است.


آیا گرگینه واقعیت دارد؟

وجود این هیولا از نظر علم مردود است، اما در گزارش‌های متعدد به مواردی اشاره شده که از برخی ویژگی‌های گرگینه‌ها رنج می‌برده اند.
 
گذشته از شرایط زندگی بدوی مردم قرون گذشته و هراس آن‌ها از حیوانات درنده، سه عامل مهم دیگر نیز در باور آن‌ها به گرگینه نقش داشته است: تجربه دردآور پس از گاز گرفته شدن توسط گرگ، تاثیر ماه کامل روی خلقیات فرد و تغییر چهره قربانی به گرگ؛ جالب اینجاست که این موارد از نظر علمی نیز شواهدی دارند.


تاثیر ماه روی اعصاب

در بسیاری از داستان‌هایی که پیرامون گرگینگی نوشته شده، زمانی که ماه کامل می‌شود شخص به گرگ بدل می‌گردد که البته این فرضیه هیچگونه پایه علمی ندارد. با این حال بر اساس تحقیقی که در بیمارستان نیوکاسل استرالیا انجام شده، ماه کامل خوی «حیوانی» را در برخی انسان‌ها بیدار می‌کند. طبق این تحقیق از ۹۱ مورد خشونتی که بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ میلادی در این بیمارستان رخ داده، ۲۳ درصد در زمان‌هایی اتفاق افتاده اند که ماه کامل بوده.

در این موارد بیماران ضمن حمله به کادر درمانی بیمارستان رفتار‌هایی شبیه به گرگ را از خود بروز داده اند که از آن جمله می‌توان به گاز گرفتن، پرتاب آب دهان و چنگ زدن اشاره کرد. البته شمار زیادی از این افراد در زمان نشان دادن این رفتار‌ها تحت تاثیر دارو یا نوشیدنی‌های الکلی بوده اند با این حال روشن نیست که چرا با کامل شدن ماه رفتار آن‌ها تا این اندازه خشن شده است.

بر اساس تحقیقات قبلی در آمریکا ۸۱ درصد دست اندرکاران حوزه سلامت روان به تاثیر گردش ماه روی رفتار انسان تاکید کرده اند و به همین خاطر برخی آسایشگاه‌های روانی حین کامل بودن قرص ماه معیار‌های امنیتی قوی‌تر در پیش می‌گیرند.

حدود یک قرن پیش دو کودک هندی به نام‌های «کامالا» و «آمالا» را در حالی در جنگل پیدا کردند که یک ماده گرگ سرپرستی آن‌ها را به عهده داشت و محلی‌ها برای به دام انداختن کودکان مجبور به کشتن گرگ مادر شدند. از ویژگی‌های جالب این کودکان باید به انگشتان شبیه به پنجه گرگ، علاقه شدید به گوشت خام، چشمانی درشت که در تاریکی برق می‌زد و بی قراری و نا آرامی شدید حین کامل بودن ماه اشاره کرد.


خود گرگ پنداری

ﻟﯿﮑﺎﻧﺘﺮوﭘﯽ یا خود گرگ پنداری نوعی شرایط روانی نادر است که در آن فرد تصور می‌کند در حال تبدیل شدن به گرگ یا حیوانات دیگر است.
 
این افراد معتقدند که بدنشان دچار تغییراتی مثل پدیدار شدن دندان‌های نیش تیز، پا‌های شکاف دار، ظاهر شدن ناخن‌های برنده یا سفت شدن عضلات شده، اما هیچکس دیگر جز خود آن‌ها نمی‌تواند آن را ببیند.

این اختلال گاهی در اثر افسردگی تشدید می‌شود، تا جایی که حدود دو قرن پیش فردی مبتلا به آن در فرانسه از پزشکان خواست برای پایان دادن به درد و رنجش او را به جنگل برده و با شلیک گلوله خلاص کنند.

کشیش‌ها در قرون وسطی ﻟﯿﮑﺎﻧﺘﺮوﭘﯽ را ناشی از نفرین خدایان به واسطه ارتباط غیر شرعی می‌دانستند، اما یکی از نخستین کسانی که خود گرگ پنداری را در رده بیماری‌های قرار داد زکریای رازی بود.


سندرم گرگینه

سندرم گرگینه یا هیپرتریکوزیس نوعی اختلال ژنتیکی نادر است که باعث رشد شدید مو در بدن می‌شود. این بیماری زمانی به وجود می‌آید که رشد غیرعادی مو در سرتاسر بدن فرد رویت می‌گردد. سندروم گرگینه دو نوع مختلف دارد که عبارتند از: کلی (که در آن مو تمام بدن را در بر می‌گیرد) و دیگری موضعی یا «هیرسوتیسم» که مو در بخش‌های خاصی از بدن رشد می‌یابد.
 
نوع کلی این سندرم که تمام صورت را در برگرفته و آن را دفرمه می‌کند فوق العاده نادر است، اما به شکلی عجیب سه خواهر هندی به واسطه آن ظاهری شبیه گرگ پیدا کرده اند.

در حال حاضر هیچ نوع درمانی برای این بیماری وجود ندارد، اما می‌توان علائم آن را در بدن فرد مبتلا مدیریت نمود. می‌توان تصور کرد که مردم خرافی قرون وسطی پس از مشاهده افراد درگیر این مشکل چه تصورات خوفناکی به خود راه داده اند.


پیشرفت علم و در فرضیه گرگینه واقعی

هرچند گرگینه‌ها در علم جایگاهی ندارند، اما می‌توان توضیح پزشکی برای رفتار مشابه آن‌ها پیدا کرد. برای مثال در سال ۱۷۲۵ فردی به نام «پیتر وحشی» در جنگل‌های «هانوفر» آلمان پیدا شد که قادر به حرف زدن نبود، هیچ لباسی به تن نداشت، روی چهار دست و پا راه می‌رفت و اساسا بویی از تمدن نبرده بود.
 
در آن دوره از نظر بسیاری او یک گرگینه خطرناک بود که باید هرچه زودتر کشته می‌شد، اما نیرو‌های شاه جورج اول و دوم سرپرستی او را بر عهده گرفتند. محققان بعد‌ها با بررسی نشانه‌ها به این نتیجه رسیدند که پیتر احتمالا از سندرم «پیت-هاپکینز» رنج می‌برده که باعث ناتوانی در حرف زدن، تشنج، مشکلات تنفسی و شناختی می‌شود.

در طول تاریخ هم مردم برای توصیف رفتار‌های غیرقابل توضیح، از گرگینگی و دیگر جانوران تخیلی استفاده کرده اند. در عصر مدرن، اما اغلب افراد به لطف آثار هالیوودی نظیر مرد گرگی به این باور رسیده اند که گرگینگی چیزی بیشتر از یک نماد ترسناک برآمده از فرهنگ عامه نیست.

با این حال همه ساله شمار زیادی از مردم از مشاهده گرگینه‌ها خبر می‌دهند و افسانه‌های مربوط به گرگینگی نیز با همان رویه قبلی در سراسر جهان دهان به دهان می‌شوند.


منبع: سایت برترینها