نگاه بزرگان به مسئله وحدت اسلامی، یکی شعار بزرگ برای آحاد ملت است؛ چنانکه امام خامنه ای، در یکی از سخنانشان می فرمایند: «من توصیه میکنم هفته‌ی وحدت را - که به مناسبت میلاد نبیّ اکرم(صلّی‌الله علیه‌واله‌وسلّم) از روز دوازدهم تا هفدهم ربیع‌الاول ادامه دارد - همه‌ی آحاد مردم، مخصوصاً علما و فضلا و گویندگان و دانشمندان و افراد صاحب نفوذ گرامی بدارند و این مسأله را به عنوان یک شعار جمهوری اسلامی همیشه نگه دارند.»[1]


وحدت، سرشار از عزت و سربلندی دین

این نوع نگرش به مسئله ی وحدت سرشار از عزت و سربلندی است؛ چرا که اگر انسان وحدت را به عنوان یک شعار و نشانه ی مهم در جامعه اسلامی رواج دهد، معلوم می شود، او نسبت به عمق مسئله ی پیاده کردن دین در جامعه چقدر اهتمام ورزیده است. 

چون پیاده کردن دین در جامعه و توصیه به آن، مطلوب خداوند است؛ چون آنجایی که دشمن در صدد تفرقه افکنی میان مسلمانان است و آنرا با صراحت و سرمایه گذاری کلان اشاعه می کند، باید هم در جبهه ی اسلام، آموزه های دینی در راستای جنگ نرم دشمن و پاسخگویی مناسب و دندان شکن به او، مسئله ی وحدت را هم بیان کرده و سفارش نمود و هم باید آنرا در جامعه شیوع داد و رائج نمود؛ و از بروز هرگونه آفتی که می تواند این مسئله را تهدید کند، جلوگیری نماید.


معنای وحدت اسلامی و رفع یک شبهه

البته اتحاد و وحدت بین مسلمین قطعاً به معنای آن نیست که هر یک از فرقه های اسلامی دست از عقاید خود بردارد، و بعد از آن اتحاد نماید، بلکه اتحاد بر اساس مشترکات زیادی اتفاق می افتد که بین آنان وجود دارد؛ چنانکه امام خامنه ای در این باره متذکر شده اند که: «اتحاد مسلمین، به معنای انصراف مسلمین و فِرَق گوناگون از عقاید خاص کلامی و فقهی خودشان نیست.»[2]


عدم نزاع با پیروان دیگر مذاهب

ما نباید دست از عقاید خویش برداریم و باید آن را ارج نهیم، اما در عین حال نباید با کسانی که ولایت امامان معصوم را نپذیرفته اند وارد نزاع و دعوا شویم، چرا که این همان است که دشمن می خواهد؛ امام خامنه ای معتقدند که: «ما تمسک به ولایت علی‌بن‌ابیطالب (علیه‌السّلام) - که نعمت بزرگ خداست - را محکم نگه می‌داریم؛ اما با کسی که به این حبل متین تمسک نکرده است، دعوا هم نمی‌کنیم. این وظیفه‌ی جامعه‌ی تشیع است. آنچه که دشمن می‌خواهد، این است که با هم اختلاف کنیم.»[3]

این همان مطلبی است که قرآن کریم بدان تاکید فرموده است که «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا وَاذکُروا نِعمَتَ اللَّهِ عَلَیکُم إِذ کُنتُم أَعداءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأَصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إِخوانًا وَکُنتُم عَلى شَفا حُفرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنقَذَکُم مِنها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَهتَدونَ»[4]

و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.»


مصداق حبل الله کیست؟

همانگونه که در روایات آمده است، طبق فرمایش امام باقر (علیه السلام) منظور از حبل الله، که خداوند مردم را به تمسک به آن امر کرده است، آل محمد ـ علیهم السلام ـ است.[5]


نتیجه تمسک به حبل الله

پس با تمسک به اهل بیت علیهم السلام می توان به این نعمت بزرگی که خداوند در آیه ی شریفه بدان اشاره کرده دست پیدا کرد، و شکر عملی آن، در پرتو عمل به فرامین مصداق حبل الله، است؛ که یکی از فرامین اهل بیت علیهم السلام، ایجاد و حفظ یکپارچگی و اتحاد میان مسلمانان است؛ چنانکه امام علی (علیه السلام) در وصیت به حسنین (علیهما السلام) می فرماید: «وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ اَلتَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ اَلتَّدَابُرَ وَ اَلتَّقَاطُعَ.»[6] «.. و بر شما باد به ارتباط و بذل و بخشش و دوری گزیدن از جدائی و پشت کردن به یکدیگر.»

با توجه به این وصیت حضرت، می توان دریافت که یکی از آخرین وصایای حضرت در لحظات واپسین عمر شریفشان اتحاد و وحدت اسلامی و دور جستن از تفرقه و اختلاف بوده است؛

پس اتحاد و وحدت اسلامی یکی از مهمترین وصایای امیرمومنان علیه السلام است؛ و عمل به این و دیگر وصایای حضرت، به معنای تمسک حقیقی به حبل الهی است؛ در این صورت است که مسلمان می تواند شکر عملی نعمت الفت و مهربانی را بجا آورد؛ در غیر این صورت مسلمانان به همان لبِ حفره ای از آتش خواهند رسید، که ابتدا در آنجا قرار داشتند، و خدا آنان را از آنجا بیرون آورد.


تبیین آیه مبارکه

از آیه ی مبارکه این گونه فهمیده می شود، که زمانی که مسلمانان متحد نبودند، در حقیقت در حفره ای از آتش واقع شده بودند، اما زمانی که خداوند بر آنها نعمت وحدت و یکپارچگی را فرو فرستاد، دستان را گرفت و آنها را از میان حفره ی آتش بیرون کشیده و دلهای آنان را به یکدیگر نزدیک نمود؛ معلوم می شود که بیرون کشیدن از آتشِ تفرقه نعمت الهی است، و خود تفرقه حفره ای از آتش است؛ و همچنین نجات از آن، بدست خداست؛ و باید آنرا ارج نهاد؛ در غیر این صورت، ناگفته پیداست که اگر انسان قدر یک نعمت را نداند، خداوند نعمتش را از او پس می گیرد و عذاب خداوند شدید است. چنانکه در سوره ابراهیم فرمود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»[7]
«اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»


حفظ وحدت، شکرانه نعمت وحدت

پس شکرانه نعمت وحدت و اتحاد میان مسلمانان، حفظ آن است؛ و باید در حفظ آن به شکل های مختلف کوشید؛ چون یکی از مهمترین وظایف و مسئولیت های مسلمان، آن است که بین مسلمانان صلح و آشتی برقرار کند و هنگام جدایی و اختلاف میان آنها، دلهای آنان را به یکدیگر نزدیک کند، که این اثر بسیار مهمی در پی دارد.

چنانکه در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده که: « صَدَقَةٌ یُحِبُّهَا اَللَّهُ إِصْلاَحٌ بَیْنِ اَلنَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَیْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا.»[8]

صدقه‌اى که خدایش دوست دارد، اصلاح میان مردم است وقتى میان آنها به هم خورده و فاسد شده و نزدیک کردن آنها است به هم، هر گاه از هم دورى کنند.


نتیجه فردی و اجتماعی وحدت

در این حدیث شریف، ایجاد وحدت و نزدیک کردن دلها به هم، صدقه به شمار آمده است؛ و ناگفته پیداست که صدقه، اثر و برکت خودش را در زندگی نشان می دهد، و اگر عملی که بعنوان صدقه باشد، فردی باشد، اثر فردی دارد و اگر اجتماعی باشد، اثر و برکت اجتماعی خواهد داشت، و چون ایجاد و حفظ وحدت، یک عمل اجتماعی است، برکت اجتماعی ایجاد می شود؛ برکت آن، این است که پیامبر فرمود: «اخْتِلافُ اُمّتی رَحمَةٌ»[9] یعنی: «اختلاف امّت من، رحمت است.» منظور از اختلاف امت، رفت و آمد و دید و بازدید مسلمانان از یکدیگر است؛ پس با ایجاد وحدت یا با حفظ وحدت، می توان برکت رفت و آمد که رحمت است را دریافت نمود.

پی نوشت:
[1]  1368/07/19
[2]   1368/07/24
 [3]  ۱۳۸۵/۱۰/۱۸
[4]  سوره آل عمران، آیه ۱۰۳
[5]  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین، چاپ بیست و یکم، 1385ش، ج3، ص586.
[6]  بحار الأنوار، ج42، ص256/ نهج البلاغه، نامه 47
[7]  سوره ابراهیم، آیه 7.
[8]  الکافی، جلد 2، ص 209.
[9]  ر.ک: معانی الاخبار/157، ح1، علل الشرایع1/85، ح4