در سال‌های اخیر انتشار فهرست‌های مستند کتاب شناسی به زبان عربی به ویژه در حوزه آثار و مطالعات زنان افزایش یافته است و محورهای توجه و اصول و مبانی آن و همچنین رویکردهای فکری این فهرستها متنوع شده است؛ برخی رویکردهای غیر مذهبی و نوگرایانه دارند و بعضی رویکرد اسلامی و در عین حال، محدوده های تاریخی و جغرافیایی که مورد توجه قرار می گیرند هم متفاوتند. اگر بخواهیم این شمول و گستردگی در انتشار فهرست‌ها و کتاب شناسیها را بررسی کنیم، باید بگوییم که این امر بر چند نکته دلالت می کند: اولا نوعی از شناخت (ایدئولوژی) درباره مسئله زنان در حال شکل گیری و ظهور است. ثانیا درون این شناخت در حال رشد، یک تقسیم بندی میان گرایش های ایدئولوژیک متضاد و درگیر، در حال شکل گرفتن است، همانطور که در سایر حوزه های اندیشه عربی چنین است. حتی شاید بتوان گفت حوزه توجه به مسائل زنان از شدیدترین عرصه های چالش میان جریانهای در حال جدال است؛ زیرا هر جریانی می کوشد سهم و نقش خود را در این حوزه اثبات کند و تحکیم بخشد و ثالثة على رغم اهمیت این تنوع، ما همچنان نیازمند دیدگاهی همه جانبه نگر هستیم که به این مجموعه - با همه جریاناتش - به عنوان یک کل بنگرد و نیازمند گفتمانی میان این جریان ها هستیم که در فهرستهایی نسبتا کامل (نمی گوییم جامع و مانع از میراث عربی منتشر شده درباره زنان، تجلی یابد.
 
ما خود را وقف تلاش برای ارائه دیدگاهی تمدنی نسبت به مسئله زن کرده ایم، دیدگاهی که مسئله زن را نشئت گرفته از عمق مسائل اجتماعی و تمدنی میداند که جوامع عربی و اسلامی معاصر با آنها روبرو هستند و آن را یکی از مقدمات اساسی اصلاح فکری و اجتماعی آن جوامع میشمارد. این دیدگاه به اسلام نه تنها به عنوان یک دین و عقیده، بلکه به عنوان یک فرهنگ و تمدن جامع می نگرد. بر پایه این اصول، حوزه اتکای این دیدگاه، وحی و هستی - هر دو را باهم - منابع شناخت میداند که در خلال مطالعه و بررسی علمی به اقتضای نوآوری در شیوه ها و روشهای فلسفی، تاریخی و فکری تکامل می یابند تا با مسائل مربوط به زنان - در خلال یک پدیده توسعه ای - به عنوان یک پدیده اجتماعی انسانی مرکب با ابعاد متعدد و به هم پیوسته مادی و معنوی، آشکار و نهان برخورد و تعامل کند. به گونه ای که این تعامل برای شیوه های معمول که درگیر وضعیت جدید هستند امکان پذیر نیست. وضعیتی تک بعدی که عنوانش هست: مادی گرایی و اختصار.
 
و بر خلاف آن، توسعه این دیدگاه تکاملی متکی به معرفت توحیدی به مبنایی تبدیل می شود که در تعامل با پدیده‌های پیچیده، واقعگرایانه عمل می کند؛ زیرا دارای تمام مقتضیات تناسب در روش در سطوح مختلف است، چه از نظر تکامل ابزارهای روش کار و صحت مبانی فلسفی و چه از لحاظ استقبال از پدیده اجتماعی با ابعاد معنوی، اخلاقی، ارزشی و اعتقادی آن. که این کار برای نظام معرفت شناختی رایج دشوار است. به این ترتیب، زمینه جایگزینی فراهم می شود که هر محققی که پیچیدگی ها و حدود فلسفه نوین علم را درک می کند و در مسیر پژوهش خود - هرچه که باشد - به سوی افقهای تازه ای در تعامل با عرصه های پژوهش علمی، تاریخی و توسعه ای تلاش می کند، می تواند آن را تعمیم دهد و به کار گیرد.
 
در راستای مشاهداتمان در این عرصه و در خلال قسمت های متوالی پروژه مادر، امیدواریم از طریق فعال کردن مکانیزمهای فقهی و فکری در کنار دیدگاه تمدنی و بدون حرمت شکنی یا تعرض نسبت به اصول ثابت قرآن و سنت صحیح، میان اسلام و مدرنیسم مصالحهای تاریخی و حقیقی برقرار کنیم. زیرا یقین داریم خردورزی در این راه و به اقتضای آن، تعقل و تدبر و بررسی الگوهای تاریخی، فرهنگی و گفتمان این امت و نیز بررسی و تدبر در مسائل فکری و واقعیات جهان اسلام به طور عموم و مسائل زنان به طور خاص، می تواند راه را هم برای امت و هم برای زنان در جهت جبران اشتباهات تاریخی باز کند.
 
در مقابل معایب، نقایص و حتی خطرات و عواقب مفهوم چند پاره و از هم گسیخته مسئله زن - که در حال حاضر گریبانگیر برخی از مهمترین گرایش های اندیشه فمینیستی غربی چه در سطح تحلیل مشکلات ضعیف نگاه داشتن و در حاشیه قرار دادن زن از نظر اجتماعی، فکری و تاریخی و چه در سطح مطرح کردن راه حل و پیشبرد افکار و آراء - به تأمل منتقدانه و پیشگیرانه دست زدیم.

در مقابل به این نتیجه رسیدیم که بررسی مراحل اولیه ای که می بایست برای مطالعه مسائل زنان از آنها شروع کنیم، ضروری است تا تحقیق ما دچار سرنوشت دیدگاه های رایج نشود. با وجود اینکه اعتراف به خصوصی بودن مشکلات زنان که ناشی از یک میراث تاریخی طولانی فشار و انباشتگی مشکلات است، حقیقت دارد اما به نظر ما نمی توان از طریق جدا کردن زن از محیط فرهنگی و اجتماعی اش و خصوصی دانستن این مسائل با آنها مواجه شد؛ بلکه ما تنها از طریق تأکید بر ارتباط ارگانیک زن با جامعه و فرهنگش و پرداختن به آنچه که لازمه این ارتباط است - که مهمترین آن، مشارکت فعال زنان در شکل گیری ویژگیها و فرهنگ جامعه است - می توان به بررسی این مسائل پرداخت. دگرگونی و تحول در محیط اجتماعی و فرهنگ حاکم بر زنان، شرط ضروری پیشرفت و ترقی آنهاست. این چیزی است که زن را ملزم می کند تا در جهت متحول ساختن محیط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تلاش کند و به آن پایبند باشد، همانطور که جامعه را ملزم می سازد تا برای نقاط ضعف و کاستی‌های فراوانی که در وضعیت قانونگذاری، اجتماعی، فرهنگی و مادی زنان وجود دارد چاره جویی کند.
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان،صص29-23، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1394