در فرهنگ سنتی عربی - اسلامی، اندیشه جدایی میان علوم دینی و غیر دینی مطرح نبود به گونه‌ای که علوم، فلسفه و هنر در دامان فرهنگ دینی رشد می کرد و میان تمام این معارف، سازگاری، همزیستی و تبادل تأثیر و تأثر جریان داشت. اما در عصر جدید و تحت تأثیر نفوذ فرهنگ غرب که به شکل ماهوی بر این جدایی میان علوم دینی - لاهوتی از یک سو و علوم غیر دینی - انسانی از سوی دیگر مبتنی است، دیری نپایید که ویژگی جدایی معرفتی بر فرهنگ عربی اسلامی سایه افکند.
 
اگرچه این دوگانگی در اندیشه، فرهنگ و رفتار اجتماعی در جهان عرب و اسلام به یک واقعیت تبدیل شده اما این وضعیت هنوز ریشه دار نشده و با توجه به وضعیت وارداتی بودن آن به ظاهر فرهنگ عربی اسلامی، در زمینه نظریه پردازی با مشکلاتی مواجه است. همچنین نمی توان از جدایی قطعی میان این دو نوع فرهنگی در سطح بینش فعالان فرهنگی سخن گفت. به گونه‌ای که نه تنها اکثر نخبگان نوگرا به اندیشه جدایی کامل میان علوم غیر دینی و علوم دینی اعتقادی ندارند، بلکه بسیاری از چهره‌های سرشناس اندیشه سکولار در فرهنگ عربی مانند احمد امین، طه حسین و دیگران در آفرینش برخی انواع فرهنگ دینی مشارکت داشتند.
 
علی رغم ملاحظات قبلی می توانیم از تمایز بررسی در دو رویکرد یعنی رویکرد مذهبی از یک سو و رویکرد علوم انسانی معاصر از سوی دیگر سخن گفت که رویکرد آن در بررسی مسائل حتی در سطح فلسفه علم، بر اساس روش های گوناگونی است که با شیوه مذهبی ارتباطی ندارد. تعداد بسیاری از گروههای کتاب شناسی به این صنف تعلق دارند از جمله: قرائت های تاریخی و اجتماعی، مشکلات اجتماعی، مشارکت سیاسی و عمومی، مسائل خانواده و نقش مادری، تحلیل فرهنگی و روانشناختی، مسائل زن عرب، ناهنجاری های اجتماعی، مسائل مربوط به بهداشت و بدن، تحلیل نقش زن در نوآوری. ویژگی این مطالعات اعمال روشهای اندیشه نوگرایانه عینی گراست که دارای اصول و مبانی غربی است، یعنی تفکیک میان آنچه دینی است و آنچه که غیردینی است و ادعای تجرد از معیارهای گذشته علاوه بر ویژگی تفکیکی تخصصی در مورد مسائل و مشکلات.
 
آنچه که تأمل برانگیز است، این است که سهم کلی آثاری که در این رویکرد جای می گیرند (۸۸۴( اثر تقریبا برابر است با آثاری که مطابق دیدگاه مذهبی مورد بررسی قرار گرفته اند (که شامل بیشتر آثار گروه اسلام و مسائل زنان، جنبه قانونگذاری، زندگینامه ها و زن در ادیان آسمانی میشود که در کل به ۸۲۴ اثر می رسند. در نتیجه این ویژگی، ظواهر تکثرگرایی را میان دو گفتمان سکولار و اسلامی در مسئله زن - که قبلا به آن اشاره کرده بودیم - تقویت می کند. شاخه رویکرد نوگرایانه علوم انسانی به مسئله زن نکات بسیاری را مطرح می کند که به اختصار به آنها اشاره می کنیم :
 
- نسبت مشارکت زنان در تولید آن گفتمان زیاد است و در برخی گروهها از نصف تجاوز می کند و در مجموع به (45.5 ٪) می رسد. در مقابل نسبت مشارکت زنان در گروه هایی که رویکرد مذهبی دارند تا (15.2 ٪) کاهش می یابد. این نکته تفسیرهایی را مطرح می کند از آن جمله فضای باز اندیشه نوگرای سکولار در برابر مسئله زن و در نتیجه از میان برداشتن بسیاری از موانع تبعیض آمیز که مانع مشارکت زنان در روند تولید فکری و اجتماعی می شود در حالیکه بحث و جدال درباره وضعیت زن و شرعی بودن نقش کلی او در جامعه همچنان و با همان شدت چه درون اندیشه اسلامی و چه اندیشه مسیحی جریان دارد.
 
- از سوی دیگر این مشارکت برجسته زنان نشان دهنده ماهیت آموزشی است که زنان در طول قرن بیستم فراگرفتند و آن آموزش سکولار نوگراست از نخستین مراحل تا بالاترین سطوح آن. و این امر سبب شد تا تعداد اندکی از نخبگان زن بتوانند با رویکردهای مذهبی تعامل کنند و بسیاری از آنها به دنبال اعمال روشهای (نوگرایانه ) علمی و فکری باشند.
 
- ویژگی مطالعات در این گروهها همانگونه که گذشت و قبلا اشاره کردیم، به حکم تحول معرفتی که در مجموعه علوم و معارف غرب رخ داد، جنبه تخصصی و فنی آن است. و این امر در فهرستی که در دسترس ما قرار دارد در توسعه تحقیقات و رویکردهای آکادمیک در مورد مسئله زن تجلی می کند.
 
- این رویکرد بارز آکادمیک معانی متعددی دارد؛ برخی از آنها مثبت است مانند جهش چشمگیر و کمی آموزش زنان و رسیدن آنها به بالاترین درجات علمی، و برخی از آنها منفی هستند. اینکه گرایش آکادمیک تا حد زیادی توانایی های نوآوری فکری آزاد و عمیق درباره مسئله زن را جذب خود کرده، خواه با جهت دهی عناصر شایسته و فعال به سوی عرصه ای تشکیلاتی که دارای ضوابطی است که اندیشه را کانالیزه می کند یا اینکه بسیاری از عناصری را که تواناییهای متوسطی دارند از طریق تهیه رساله های دانشگاهی که بسیاری از آنها چیز تازه ای عرضه نکرده اند، وارد این میدان کرده است .
 
منبع: زن و جوامع عرب در طول یک قرن، منی ابوالفضل، مترجم دکتر هومن ناظمیان،صص 110 – 108، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، تهران، 1394