ولایت تکوینی و تشریعی انسان کامل
اراده انسان کامل را در اراده حق تعالی فانی میدانند؛ زیرا انسان کامل به مقامی رسیده است که فانی در حق شده است.
همچنین اراده انسان کامل را در اراده حق تعالی فانی میدانند؛ زیرا انسان کامل به مقامی رسیده است که فانی در حق شده است، بنابراین اراده او نیز فانی در خواست و اراده حق تعالی می باشد. اراده تکوینی خداوند به موجودات، اراده ای قوی و کامل است و اگر به چیزی اراده نماید همین که بگوید باش، بی درنگ موجود می شود... هیچ گونه تأخیری در اراده حق راه ندارد. ولی کامل نیز که مظهر اراده حق است، دارای چنین ولایت تکوینی است. انسان کامل دارای اراده کامله ای است که به نفس اراده انقلاب عنصری به عنصری کند و عالم طبیعت خاضع در تحت اراده اوست.
بنابراین اراده تکوینی انسان کامل بر موجودات، ظهور و تجلی ارادهی خداوند است و موجودات به تمامه در برابر او خاضع و فرمانبردارند. حضرت امام در شرح عبارت ابن عربی که «فالخزائن لله والتصرف لخلیفته» می فرمایند: خلیفه در ملکی که در آن خلیفه است هر گونه تصرفی که بخواهد می کند، چنین خلافتی به دست نمی آید مگر پس از آن که حق در بنده خود هر طور و هر چه که بخواهد تصرف کرده باشد و این تصرف تا انتهای افق فنای بنده ادامه می یابد و آنگاه که وی از خود چه از نظر ذات، چه فعل و چه صفت فانی شد دیگر متصرف و متصرف فیه باقی نخواهد ماند، مگر از خدا و برای خدا و در خدا؛ هنگامی که خدا بنده را به خود بازگرداند، مجازات الهی با تصرف بنده در خزائن الهی صورت می پذیرد.
حضرت امام رحمه الله یکی دیگر از رموز خضوع تجلیات در برابر ولی کامل را، بهره مندی او از اسم اعظم میدانند که ایشان با استفاده از آثار تکوینی اسم اعظم، در جهان آفرینش تصرف می نمایند. آصف بن برخیا تنها یک حرف از اسم را می دانست و با استفاده از اثر تکوینی همان یک حرف، تخت بلقیس را از سرزمین سبا نزد حضرت سلیمان آورد. ائمه طاهرین علیهم السلام از ۷۳ حرف اسم اعظم ۷۲ حرف را در اختیار دارند و نزد ایشان محفوظ است، یک حرف باقی مانده را نیز خداوند برای خود برگزیده است. بنابراین ولی کامل با استفاده از آن ۷۲ حرف، تصرف گسترده تری در عوالم هستی خواهد داشت. انسان کامل با دریافت فیوضات کامله از حق تعالی دارای مقام و قدرت در تکوین خلقت می باشد.
در مورد ولایت تشریعی، با توجه به عقاید حقه تشیع، که در نظرات حضرت امام سرشار از این مطالب است، اختلاف نظر شدیدی بین این دو عارف وجود دارد. اول، این که حضرت امام ولی کامل را کسی غیر از اوصیاء و جانشینان به حق رسول ختمی مرتبت نمی دانند. بنابراین همان کسانی که دارای ولایت تکوینی در آفرینش هستند، دارای ولایت تشریعیه نیز می باشند. اما نه به این معنا که احکام را به طور مستقل از حق دریافت نمایند، بلکه کاملا تابع نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هستند و با احکامی که از ایشان دریافت کرده اند، خلایق را رهبری و هدایت می نمایند.
فإن الولی الخاص یأخذ الأحکام عن معدن أخذ النبی منه وینکشف الأحکام عنده بواسطة التبعیة والنبی ینکشف لدیه بالإصالة؛ ولی خاص احکام را از همان منبعی که پیامبر أخذ می کند دریافت می کند، با این تفاوت که احکام برای وی به واسطه تبعیت ولی برای نبی بالاصاله روشن می شود. اما ابن عربی انسان کامل را دارای ولایت تشریعیه نمی داند و در هیچ جا اشاره ای به مسأله جانشینی امیر المؤمنین نمی کند. حتی در فصوص می نویسد:
مات رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم وما نص بخلافة عنه إلى أحد ولا عنه لعلمه أن فی أمته من یأخذ الخلافة عن ربه فیکون خلیفة عن الله. امام خمینی(رحمه الله) نیز ذیل کلام ابن عربی می فرماید: این که گفته «و بر خلافت کسی از جانب خود تصریح نفرموده» منظور خلافت معنوی است که عبارت از مکاشفه معنوی حقایق به وسیله اطلاع یافتن بر عالم اسماء و اعیان است و تصریح و نص بر آن واجب نیست؛ اما اظهار خلافت ظاهری که از شئون پیامبری و رسالت است و تحت اسمای کونیه قرار دارد واجب است و به همین دلیل رسول الله با خلفای ظاهری خود را مشخص نمودند.
در عباراتی از ابن عربی نیز انسان کامل در دریافت احکام مستقل است و بدون واسطه از خداوند دریافت می نماید و تابع حضرت رسول نمی باشد. این یکی از نقایص نظریات ابن عربی محسوب می شود؛ زیرا ولی را بر نبی خاتم که ولی نیز هست، برتری داده است. در مجموع، نظریات حضرت امام خمینی(رحمه الله) شه در بحث ولایت تشریعی از قوام و عمق زیادی نسبت به نظریات ابن عربی می باشد. حتی در مسأله ولایت تکوینی نیز می توان چنین ادعایی را داشت.
مصداق انسان کامل: همان طور که در بخش های قبلی گذشت، یکی از مسائل مورد بحث میان تمامی شارحان فصوص الحکم، ختم ولایت و مصداق خاتم ولایت است. عرفای بعد از ابن عربی هریک به این مطلب پرداخته و خواسته اند به گونه ای این بحث متشتت و چالش برانگیز را سروسامان ببخشند. در این میان هر یک بر طبق عقاید خویش به توجیه نظرات محیی الدین پرداخته اند. همانند قیصری که حضرت عیسی(علیه السلام) را خاتم ولایت میداند و معتقد است حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) نمی تواند خاتم ولایت باشد. سید حیدر آملی که دارای عقاید شیعی بوده است، حضرت مهدی موعود(عجل الله فرجه الشریف) و سایر ائمه طاهرین ع را اولیای حقیقی و خاتمان ولایت معرفی می کند.
عارف بزرگ شیعی، حضرت امام خمینی(رحمه الله) اگرچه در اکثر مسائل عرفان نظری، اصول عرفان ابن عربی را پذیرفته اند و مبنای بحث خویش قرار داده اند؛ اما در مسأله ختم ولایت و مصداق واقعی خاتم در سخنان ابن عربی، وارد بحث نشده اند، بلکه مسأله اولیاء و اوصیاء و خاتم ولایت را امری بدیهی لحاظ کرده اند، بدون این که به توجیه آن بپردازند، حضرت امیر المؤمنین التقیة و حضرت مهدی ال را خاتمان ولایت معرفی می نمایند.
نبوت و ولایت مطلقه از آن رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است و ائمه طاهرین علیهم السلام که اوصیاء و اولیای امت ایشان هستند، مظاهر ولایت و محل رجوع به او می باشند. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مصطفی تا نوری است که انوار دیگر از آن نشأت می گیرند و کسی غیر از ایشان را یارای رسیدن به این رتبه و مقام نیست.
ولی مطلق کسی است که از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و اسم اعظم که رب اسما و اعیان است ظهور یافته و ولایت احمدیه احدیه جمعیه مظهر اسم احدى جمعی است و دیگر اولیا مظاهر ولایت و محل های تجلی اویند. پس همانطور که در ازل و ابد هیچ تجلی جز تجلی به اسم اعظم که اسم محیط مطلق ازلی و ابدی است، وجود نداشته، هیچ نبوت و ولایت و امامتی، جز نبوت و ولایت و امامت او نبوده است.
آن حضرت صاحب ولایت مطلقه کلیه است... پس آن حضرت با مقام ولایت کلیه اش در کنار همه کس ایستاده و شاهد اعمال او است. بنابراین تفاوتی نمی کند که خاتم ولایت احمدی را امیر المؤمنین الی و در عین حال حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بدانیم. زیرا همه آنها یک حقیقت واحد می باشند که بر اساس حکمت خداوندی در طول زمان قرار گرفته اند. این یکی از برتری های نظریات حضرت امام به عنوان یک عارف شیعی است که با بهره گیری از چشمه جوشان معارف ناب محمدی و در تعیین مصداق خاتم ولایت هرگز دچار سردرگمی و حیرت نمی گردند، بلکه نور حقیقت را دریافته و دیگران را نیز به آن رهنمون می شوند.
منبع: انسان کامل از دیدگاه ابن عربی و امام خمینی رحمة الله علیه، نرگس موحدی،صص221-214، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}