آیههای شگفت
ای خداوند زیبایی ها و مهربانی ها! تو آن دریای زلال آسمانی و حقیقت پهناور هستی و ما همه به سوی تو در حرکتیم تا در رحمت بیکرانه و زلالت غرق شویم.
سلام سبزههای تازهروییده! سلام آسمان آبی بالای سرم! سلام کوههای روبهرو! دشتهای وسیع! درختان سبز و پُربار!
منم... او که همیشه در حرکت و تکاپوست. او که هرگز نمیایستد و پُرشتاب و بیدرنگ به سمت مقصد روانه است.
من رودم... رودی زلال و پاک. بهار که میشود، باران به دیدنم میآید و سیرابم میکند. سرشار میشوم و شوق رفتن و رسیدن وجودم را لبریز میکند.
در راه رسیدن به مقصد، همصحبت سبزهها و گلها میشوم و از تماشای منظرههای بین راه لذّت میبرم. آخر همهی این زیباییها نشانههای او هستند. این همه شگفتی آیههای آفرینشاند.
من رودم و باید بروم. ایستادن و توقف در مرام من نیست؛ من مقصدی دارم دور و دراز؛ امّا بزرگ و عمیق
من باید بروم تا به آن محبوب دوستداشتنیام برسم؛ به دریای زلال آسمانی؛ به آن حقیقت پهناور.
خدای بزرگ و مهربان! پروردگار زیباییها و داناییها! تو آن دریای بزرگ شورانگیزی که مقصد تمام رودهای جهان هستی. ما همه به سوی تو در حرکتیم و هر صبح و ظهر و شب به شوق رسیدن به تو و مهربانیهای بیپایانت به سویت میشتابیم.
تو با دعوت آسمانیات، با صدای دلنواز اذان، ما رودهای پراکنده را به سوی دریای وجودت فرامیخوانی و ما میآییم تا در آن رحمت بیکرانه و زلال غرق شویم، تا با تو یکی شویم. ما را بخوان ای مهربانترین مهربانان!
منم... او که همیشه در حرکت و تکاپوست. او که هرگز نمیایستد و پُرشتاب و بیدرنگ به سمت مقصد روانه است.
من رودم... رودی زلال و پاک. بهار که میشود، باران به دیدنم میآید و سیرابم میکند. سرشار میشوم و شوق رفتن و رسیدن وجودم را لبریز میکند.
در راه رسیدن به مقصد، همصحبت سبزهها و گلها میشوم و از تماشای منظرههای بین راه لذّت میبرم. آخر همهی این زیباییها نشانههای او هستند. این همه شگفتی آیههای آفرینشاند.
من رودم و باید بروم. ایستادن و توقف در مرام من نیست؛ من مقصدی دارم دور و دراز؛ امّا بزرگ و عمیق
من باید بروم تا به آن محبوب دوستداشتنیام برسم؛ به دریای زلال آسمانی؛ به آن حقیقت پهناور.
خدای بزرگ و مهربان! پروردگار زیباییها و داناییها! تو آن دریای بزرگ شورانگیزی که مقصد تمام رودهای جهان هستی. ما همه به سوی تو در حرکتیم و هر صبح و ظهر و شب به شوق رسیدن به تو و مهربانیهای بیپایانت به سویت میشتابیم.
تو با دعوت آسمانیات، با صدای دلنواز اذان، ما رودهای پراکنده را به سوی دریای وجودت فرامیخوانی و ما میآییم تا در آن رحمت بیکرانه و زلال غرق شویم، تا با تو یکی شویم. ما را بخوان ای مهربانترین مهربانان!
نویسنده: انسیه موسویان
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}