تعلیم و تربیت مختلط
اگر هدف، مشارکت هرچه بیشتر زنان در آموزش باشد، تنها در سایه تعلیم و تربیتی غیر مختلط دست یافتنی است
اما باید توجه داشت که اگر هدف، مشارکت هرچه بیشتر زنان در آموزش باشد، تنها در سایه تعلیم و تربیتی غیر مختلط دست یافتنی است، وگرنه در بسیاری از کشورهای جهان، حتی در کشورهای غربی و به خصوص در بخش وسیعی از جهان سوم، اصولا از امکانات و فرصتهای آموزش محروم خواهند ماند و اگر هدف ارتقای آنان به درجات عالی علمی و کمالات انسانی است، باز هم تنها این نوع نظام آموزشی می تواند چنین فرصتی را به آنها بدهد.
گفته شد که از دلیل های مهم طرفداران تعلیم و تربیت مختلط، بعد اقتصادی است. به باور آنان تعلیم و تربیت مختلط آخرین راه چاره برای تحصیل زنان شناخته می شود و تنها به علل اقتصادی پذیرفته است! یا گفته میشود حفظ و نگهداری دو دستگاه آموزشی با کارمندان و پایوران آموزشی و اداری در عرض هم، اقتصادی نیست، اما با اختلاط آنها، در بسیاری از هزینه ها صرفه جویی می شود و در عصری که هزینه های آموزش به طور فزاینده و با سرعت در حال افزایش است، تعلیم و تربیت مختلط بسیار اقتصادی و کم هزینه است. از این رو، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از آموزش مختلط، تنها به علل اقتصادی حمایت می شود.
نکتهای که باید از این افراد پرسید آن است که آیا یک مرکز آموزشی و تربیتی یک بنگاه تولیدی و اقتصادی است تا پیش از هر چیز، تنها بعد اقتصادی و صرفه جویی مادی آن در نظر گرفته شود و مهم ترین دلیل آن این باشد؟ اگر چنین است، باید گفت که اقتصادی تر از آن، تعطیلی تمام این گونه مراکز آموزشی و محروم کردن همه زنان از حق طبیعی و فطری آنهاست. البته سیاست گذاران و برنامه ریزان تعلیم و تربیت در یک جامعه در این گونه امور، باید تمام جوانب و ابعاد کار را در نظر داشته باشند و به عبارتی، باید همه جانبه بیندیشند. اصولا در این گونه موارد، تنها یکی از ابعادی که باید مورد توجه برنامه ریزان و متصدیان باشد، بعد اقتصادی و توجه به هزینه ها و صرفه جویی هاست که آن هم در آخرین مراحل قرار دارد.
متصدیان تعلیم و تربیت باید پیش از هر چیز توجه داشته باشند که مؤسسات آموزشی و تربیتی به هدف تولید کالا تأسیس نشده اند، بلکه مقصدشان تربیت هرچه بهتر انسان است؛ انسانی که باید حتی الامکان تمام استعدادها و توانایی های نهفته اش به بهترین وجه و بالاترین کیفیت به فعلیت برسد. در واقع، باید انسانیت انسان از کودکی در همین مراکز آموزشی و تربیتی ظهور یابد و لازمه این آن است که هم تفاوتهای فردی در میان افراد انسان و هم تفاوت های بی شمار دو گروه بزرگ جنسیتی مردان و زنان - که تنها به برخی از آنها اشاره شد . در برنامه کاری این مؤسسات آموزشی و تربیتی در نظر گرفته شود.
اما نظام تعلیم و تربیت مختلط دقیقا به عکس این عمل می کند؛ زیرا به گفته خود آقایان، تعلیم و تربیت مختلط ابتدا از یک نیاز اقتصادی ناشی شده و آنگاه به یک اصل تربیتی تبدیل شده است. آیا دلیل های اقتصادی می تواند توجیهی برای نادیده گرفتن آن همه تفاوت ها و تمایزهای موجود در دو جنس و عواقب سوء تعلیم و تربیت مختلط - مانند ضررهای روحی و روانی و حتی جسمی که دختران و پسران جوان گرفتار آن می شوند - باشد؟ اگر چنین است - که هست - پس اصولا تأسیس و راه اندازی چنین مراکز آموزشی مختلطی نقض غرض است. تمام جهان متمدن و غیرمتمدن شاهد شکست متصدیان تعلیم و تربیت در تربیت هرچه بهتر انسان است و این معلول همین موضوع است که مسائل اقتصادی محور تمام برنامه ریزی ها و ارزش گذاریها واقع شده است.
آیا تاکنون تحقیق گسترده ای در این زمینه صورت گرفته است که نشان دهد حقیقتة اختلاط دختران و پسران جوان در مدارس از نظر اقتصادی چه مضرات و منافعی داشته و آیا واقعا از نظر اقتصادی به صرفه است یا اینکه نتیجه گیری های مذکور صرفا مبتنی بر برخی داده های نادرست و نگاه سطحی به مسائلی از قبیل تقلیل هزینه های جاری آموزش و پرورش و استهلاک کمتر ابراز آلات آموزشی و استخدام کمتر کادر آموزشی و اداری و مانند آن است؟ آیا اگر محققان زبردست بدون پیش داوری ها و اثرپذیری از بعضی اندیشه ها، با ملاحظه تمام جوانب و با در نظر گرفتن نتایج و آثار سوء آن، به تحقیقات گسترده بپردازند، باز هم چنین نتیجه ای به دست می آید؟ به یقین، چنین نخواهد بود.
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،صص457-454، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}