نقش آینده در تعلیم و تربیت (قسمت سوم)
در برخی فرهنگها، مفهوم آینده به خودی خود وجود ندارد و آن فرهنگها فاقد مفهومی تحت عنوان بینهایتاند.
شاید در نگاه نخست نتوان از ویژگیهای تصورات یاد شده، نتیجه مشخص گرفت، اما با کمی دقت در می یابیم که آنها به باورهای آشکاری که از خاستگاه فرهنگی شان برخاسته، خیانت کرده اند. در برخی فرهنگها، مفهوم آینده به خودی خود وجود ندارد و آن فرهنگها فاقد مفهومی تحت عنوان بی نهایت اند. در برخی دیگر، که شامل بعضی فرهنگهای غربی قبل از عصر داروینی نیز می شود، ۳۰۰۰۰ سال یک دوره زمانی غیر قابل تصور به شمار می رفت.
واضح است که لحظات معینی در زمان، از دیگر لحظه ها، بیشتر در خور نمایش دادن یا به بیان دیگر واقعی است. اصلا بهتر است بگوییم بجای این که وقایع در یک دوره زمانی یعنی به تناسب قابل تقسیم باشد، در یک لحظه متراکم نمود پیدا می کنند. برای جوانان نامبرده، سال ۱۹۸۰ از اهمیت زیادی برخوردار است. همچنین، سال ۲۰۰۰ به مثابه آغاز هزارهای دیگر، پیش بینیها را به سوی خود جلب کرده، نقطه عطفی به شمار می رود. این تراکم پیش بینیها انعکاس طبیعی دهه، بر پایه نظامهای ریاضی است.
با فهرست کردن پیش بینیها بر اساس توالی زمانی وقوع آنها، می توان تضاد موجود در آنها یا عواملی را که به تفاوت این تصورات منجر شده، تجزیه و تحلیل کرد و از این طریق، ثبات و وضوح آنها و ارزشها و مجموعه زیر ساختهای فرهنگی که به تفاوت سناریوی یک دانش آموز با دیگران منجر شده را ارزیابی کرد. و صد البته هیچ کدام از اینها در حکم اعتبار پیش بینیها نخواهد بود، اما با در اختیار داشتن این دیدگاه جمعی از آینده، می توان پیش بینیهای دانش آموزان را با پیش بینی متخصصان در زمینههای مختلف، از سیاست و تکنولوژی و امور شهری و زندگی خانوادگی گرفته تا روابط بین الملل و غیره، مقایسه کرد.
مهم تر از آن این که فرد ممکن است پیش بینی متخصصان را مورد تجزیه و تحلیل انتقادی قرار دهد و برداشتها و شیوههای تحلیل مورد استفاده آنها را ارزیابی کند. به بیان کوتاه، تصور آینده نه تنها مجموعه ای از چشم اندازهای جالب را در معرض دید دانش آموز قرار می دهد، بلکه می توان از آن به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر یادگیری در امر آموزش بهره گرفت.
شاید مهم ترین حقیقت نهفته در این پیش بینیها، نقش دانش آموزان و تصورشان از خود در مواجهه با جهان خارج باشد. در عمل نیز وقتی از دانش آموزان خواستم تا تصوراتشان را از آینده بیان کنند، اصلا علاقه ای به پیش بینیهای آنها از آینده نداشتم، بلکه آن چه توجه مرا به خود جلب می کرد، عقاید آنها درباره مقوله تغییر و تحول بود.
نکته جالب دیگر که تا اندازه ای مرا به زحمت انداخت، کشف این نکته بود که علی رغم شوق برانگیز بودن مقوله آینده، اکثر دانش آموزان آن را به عنوان موضوعی کاملا غیر شخصی مورد بررسی قرار داده بودند. از ۱۹۳ پاسخ دریافتی ۱۷۷ مورد به وقایعی اشاره می کرد که کاملا به جهان خارج ربط می یابد و فقط شانزده پاسخ به وقایعی نظر داشت که مستقیما به خود فرد مربوط می شود. در حقیقت از هر ۳۳ دانش آموز کلاس فقط شش نفر به چگونگی وضعیت زندگی خود در آینده اشاره داشتند. یکی از دانش آموزان، همراه با پیش بینیهایی چون تولید اتومبیلهای ضد جاذبه در سال ۱۹۸۴ و نابودی زمین در خلال سالهای ۲۰۵۰ تا ۲۷۰۰، برنامه زندگی خویش را چنین پیش بینی می کند: اتمام تحصیل: ۱۹۷۶ اشتغال به کار: ۱۹۷۷ ازدواج: موفقیت شغلی: ۱۹۸۴ مرگ: ۲۰۳۰ یا ۲۰۴۰ دیگری ازدواج خود را در سال ۱۹۸۰ پیش بینی کرده و همچنین اشاره می کند که در سال ۱۹۸۸ یک وکیل بزرگ می شود و در سال ۲۰۶۰ می میرد. یکی دیگر از پاسخ دهندگان نیز مرگ خود را در سال ۱۹۶۶ حدس زده است. جالب این جاست که مرگ واقعه ای بود که آنها با اطمینان کامل از آن سخن می گفتند و هر شش دانش آموزی که زندگی شخصی خود را در پیش بینی اش مد نظر قرار داده بود، تاریخ مرگ خود را نیز پیش بینی کرده بود. البته هرگز از تمایل دانش آموزان به امور غیر شخصی در پیش بینیهایشان از آینده تعجب نکردم؛ زیرا حداقل برای جوانانی که من انتخاب کرده بودم، آینده به معنای چیزی بود که ممکن است برای دیگران اتفاق بیفتد.
در تحقیق دیگری از پاسخ دهندگان خواستم تا در فهرست مجزا تهیه کنند و در اولی، وقایعی را که جنبه کلی و عمومی دارد درج کرده و برای وقایع شخصی، فهرستی دیگر تنظیم کنند. به این ترتیب، مقایسه هر واقعه شخصی با واقعه معادل آن در حیطه جامعه، امکان پذیر می شد. نتیجه دیدنی بود. در حقیقت، میان پیش بینیهای موجود در دو فهرست، هیچ ارتباطی وجود نداشت. برای مثال، یک دختر پانزده ساله پس از پیش بینی جنگ اتحاد شوروی و آمریکا علیه چین، انفجار هستهای و گسترش آنارشیسم در بخش وسیعی از جهان، زندگی خویش را به شرح زیر پیش بینی می کند: نقل مکان به آپارتمان شخصی رفتن به مدرسه دکوراسیون و طراحی داخلی اخذ گواهینامه رانندگی خریدن یک سگ ازدواج بچه دار شدن و مرگ. مثل این که دگرگونیهای برق آسای جهان هیچ تأثیری بر زندگی شخصی او نمی گذارد.
باید تأکید کنم جوانان مذکور پیش بینیهای خود را امری روشن و مسلم و شاید پیچیده تر و عمیق تر از پیش بینیهای دیگر همسن و سالهای خود در شهرهای کوچک می دانند. انگار تصور پرآشوب آنها از جهان آینده، یا ظهور تکنولوژی جدید و انقلابهای سیاسی، هیچ خللی در زندگی فردی آینده آنها ایجاد نمی کند و زندگی آینده هیچ تفاوتی با زندگی امروز ندارد. اگر چه باور دارند هر اتفاقی که در خارج از دنیای فردی رخ دهد، بازتاب آن به نوعی بر زندگی فرد اثر می گذارد؛ اما در عمل، آنها هیچ چشم اندازی از تغییر خود یا حداقل سازگاری با تحولات جهانی ارائه نداده اند.
ارائه این نظر سنجی را به دلیل این که ممکن بود به چیزی بیش از یک آزمایش بدل شود و مرا به نتیجه ای قطعی برساند، متوقف کرد؛ زیرا تصور میکنم اگر همین آزمایش را با گروههای دیگری انجام دهم، تصوراتی کاملا متفاوت از آینده شخصی خویش ارائه خواهند داد که ضربان آن با آهنگ تحولات دنیای خارج تا حدودی هماهنگ است. تنها نتیجه ای که از این آزمایش به دست آمد، آن بود که مدرسه ها و دانشگاهها با تأکید بیش از اندازه برگذشته، نه تنها قادر نیستند مفهوم درستی از آینده را منتقل کنند؛ بلکه با قطع رابطه میان تصور فرد از آینده خود و تصور او از آینده تحولات اجتماعی، میلیونها انسان را در معرض شوک آینده قرار می دهند. مهم تر از همه این که آنها دانش آموزان را وا می دارند تا خود نه به مثابه موجودی دائمة در حال رشد و تحول و سازگاری، بلکه به مثابه موجودی ایستا فکر کنند. . اگر لحظه ای درنگ و تأمل کنیم، در می یابیم که می توانیم فارغ از امور روزمره، به عرصه رؤیاها، چشم اندازها و پیش بینیها رفته، وقایع آتی را پیش بینی کنیم.
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص325-322، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}