حقیقتا بهترین راه پرورش فرزند، تربیت شهروندان مؤثر، یا بنای جامعه خوب را نمی دانیم، اما خاطرنشان می کند که می توان راههای بهتری نسبت به آنچه هست، تدوین کرد. اگر خواستار تغییر فرهنگ یا افراد هستیم، باید رفتارها را تغییر دهیم، و راه تغییر رفتار تغییر دادن پیشامدها، یعنی فرهنگ یا محیط اجتماعی است.
 
پیشامدهای تقویت کننده چیست؟ به عبارت ساده، پیشامدها شرایطی هستند که رفتار در آنها شکل می گیرد؛ آنها رفتار را تقویت کرده، بر جهت و کیفیت رفتار آتی تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، ما نمی توانیم اتومبیلی را برانیم مگر این که اتومبیل حقیقتا وجود داشته باشد. رفتار رانندگی اتومبیل، در صورت وجود اتومبیل حقیقی تحقق می پذیرد. به علاوه، شیوه رانندگی ما تابعی است از شرایط بی شمار دیگر مانند کارکردها و ظرفیت اتومبیل خاص، جاده و ازدحام یا خلوت بودن مسیر، و انبوهی شرایط دیگر. سرانجام، راندن اتومبیل کارهایی برای ما انجام می دهد: ما را به مقصد می رساند و برای کسب معاش، و افزایش محدوده تحرک به ما کمک می کند. آنچه اتومبیل برای ما انجام می دهد، مسرت بخش است و رفتار اتومبیل رانی ما تقویت می شود. برخی از این شرایط مخصوصا پیشامدهایی قوی هستند. معقول به نظر می رسد گفته شود که بخش زیادی از مشکل کارکنان با وسایط نقلیه موتوری مثل سرعت گرفتن به دلیل کمبود شناخت و کنترل پیشامدها پدید می آید.
 
پیشامدهای تقویتی را در بسیاری از شرایط به سختی می توان شناخت. اولا، ما با بررسی موقعیت‌های انسانی در قالب رفتاری مأنوس نیستیم (یا از عهدۀ درک نظریات رفتاری برنمی آییم). ثانیا، اگر نگوییم با تقید به عقایدی - همچون فرد خودمختار - فهم ما دچار انحراف شده، لااقل از حرکت باز ایستاده است. ما نسبت به شرایط و پیشامدهایی که رفتار در آن و با آن اتفاق می افتد حساسیت خود را افزایش نداده ایم. اما اسکینر معتقد است که پیشامدها - هر چند به سختی به دست یافتنی هستند و همچنان که به تدریج ارتباط رفتار و محیط را درک می کنیم، راههای جدید کنترل رفتار نیز کشف می شود. به نسبتی که فهم گسترش بیشتری پیدا کرد، طراحی و کنترل یک فرهنگ کامل و نه صرف رفتارهای جدا از هم و پیشامدهای آنها، ممکن می شود.
 
اسکینر فرایند تربیت را یکی از راه‌های اساسی طراحی یک فرهنگ دانسته، توجه او به مؤسسات بی شمار دیگر نیز معطوف است. او بر این باور است که تقویت مثبت می تواند برای شروع اصلاح و کنترل مدارس و دیگر مؤسسات رغبت ایجاد کند. رفتار در جهت پاداش سیر میکند؛ یعنی رفتار به میزان خوب یا بد بودن نتایجش، تقویت می گردد. نتایج خوب، تقویت مثبت و نتایج بد، تقویت منفی یا رنجش آور است. مشکلی رخ می دهد که انسان غالبأ نسبت به نتایج درازمدت آن بسیار بی اطلاع است. آنچه اکنون تقویت مثبت است، احتمال دارد بعد تأثیر منفی به دنبال داشته باشد. ما به آزمایش پیشامدهای فرهنگی به صورت انتقادی در پرتو نتایج احتمالی نیازمندیم.
 
تحلیل انتقادی فرهنگ را نباید موضوعی کم اهمیت دانست. حرکت بر اساس جزء به جزء آسان تر است، چرا که طراحی و پیش بینی نتایج ساده تر می شود. از این رو، تغییر دادن یک روش تدریس خاص در مقایسه با ایجاد یک سازمان تربیتی، و همچنین تغییر دادن یک مؤسسه از تغییر دادن یک فرهنگ آسان تر است. به نظر اسکینر، بزرگترین اشتباه، متوقف ساختن تجربه اندوزی (آزمایش) است.
 
اما سؤالات بزرگ عبارت است از: جامعه خوب چیست؟ چگونه به آن می رسیم؟ چه کسی باید بگوید که چه چیز خوب است؟ سرانجام، چه کسی جامعه خوب را کنترل می کند؟ چنین سؤالاتی در طول تاریخ برای تجدید ساختار اجتماعی یا فرهنگی مایۂ گمراهی بوده است. این گونه سؤالات در سالهای بسیار متأخر خارج از قلمرو علم دانسته شده، چرا که ادعا می شد علم با آنچه هست سر و کار دارد، حال آن که سؤالات مربوط به «جامعه خوب» با آنچه باید یا نباید باشد، سر و کار دارد. چنین سؤالاتی با داوریهای ارزشی و نه با واقعیات ارتباط دارد. به نظر می رسد این امر، دانشمند رفتاری یا دیگر دانشمندان را از حرکت باز دارد.
 
برعکس، اسکینر این ادعا را که داوریهای ارزشی از دانشمندان به نسبت سایر انسان‌ها دورتر است، مردود می داند. او این سؤال را به شیوه ای مناسب تر مطرح می کند: «اگر یک تحلیل علمی بتواند بگوید چگونه می توان رفتار را تغییر داد، آیا می تواند بگوید چه تغییراتی باید انجام شود؟» به نظر اسکینر این سؤال مربوط به رفتار کسانی است که تغییرات را مورد حمایت و تشویق قرار می دهند. به عبارت دیگر، مردم به دلایلی برای ایجاد تغییر تلاش می کنند، و در بین این دلایل نتایج رفتاری نیز وجود دارد. گفتن این که ما فرهنگی را دوست داریم که در آن جنگ نباشد، به مثابه آن است که گفته شود ما می خواهیم رفتار توأم با جنگ افروزی را ریشه کن کنیم. در تلاش برای تأثیر تغییر، هر نتیجه رفتاری ملاحظه شود؛ این نتایج، چیزهایی را که مردم خوب یا با ارزش می دانند، در بر می گیرد. از این رو، می توان دید که برای اسکینر جامعه خوب و ارزشها در حوزه دانشمند رفتاری قرار دارد درست به این دلیل که این خوب‌ها و ارزشها در رفتار تجلی می کند، حتی بر آن بنا شده و از آن نشأت می گیرد.
 
منطقی به نظر می رسد که به عنوان دانشمندی رفتاری، اسکینر به این شدت به خوب و ارزش بپردازد، اما این سخن نیز درست است که گفته شود او همچون یک فیلسوف رفتار کرده با موضوعات فلسفی سر و کار دارد. به جای بیان اعتراضات انگ گونه‌ای که به اسکینر زده شده، واقعیت آن است که او با محدوده خیر و ارزش سر و کار دارد و اینها به شکل پیچیده ای در اندیشه او برای به دست آوردن یک فرهنگ یا محیط اجتماعی بهتر، رسوخ کرده است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص344-342، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387