تأکید حضرت آیت‌الله العظمی روحانی بر لزوم رعایت حقوق حیوانات

حضرت آیت ‌الله العظمی سید محمد صادق روحانی (دام ظله العالی) در جلد ۳۳ از دوره ۴۱ جلدی فقه الصادق خود در مبحثی به بیان وظائف مالک حیوان پرداخته ‌اند .

نفقه حیوانات از جمله کرم ابریشم و زنبور بدون هیچ اختلافی بر مالک آنها واجب است؛ (۱) چه مأکول اللحم باشد چه نباشد، و چه از آن نفع ببرد چه نبرد. روایاتی شاهد بر این کلام است که برخی از آنها به قرار ذیل است:
 
ـ روایت سکونی از امام صادق (علیه السلام)
«حیوان بر صاحبش شش حق دارد، بیش از تواناییش بر او بار نکند، پشت او را مجلسى براى سخن گفتن قرار ندهد، در هر منزلى وارد مى‏شود نخست علف او را آماده کند، علامت داغ در صورت او نگذارد، او را نزند چرا که تسبیح خدا مى‏ گوید، و هنگامى که بر چشمه آب و مانند آن مى ‏گذرد او را به کنار آب برد (تا اگر تشنه است بنوشد).» (۲)
 
ـ روایت به اسناد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«حیوان شش حق به گردن صاحب خود دارد: هر گاه از آن پیاده شد علفش دهد، هرگاه از آبى گذشت آن را آب دهد، بى ‏دلیل آن را نزند چون تسبیح و حمد خدا را به جا می ‌آورد، در حال توقف سوار بر حیوان نباشد مگر در راه خدا، بیشتر از قدرتش آن را بار نکند، بیشتر از توانش آن را راه نبرد.» (۳)
 
ـ روایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«در دوزخ زنی را دیدم که گربه ‌اش او را از هر طرف گاز می‌ گرفت، چون در دنیا آن حیوان را بسته بود و نه به او غذا می داد و نه آزادش می‌ کرد تا خودش حیوانی را شکار کند.» (۴)

و روایت دیگری که دال بر این مطلب هستند. به جای نفقه حیوان، می ‌تواند آن را در چراگاه رها کند تا همان‌ طور که در همه کشورها مرسوم است، بچرد و علف بخورد و اگر برای حیوان کافی نبود، مالک باید بقیه را به او بدهد. 
 
چند مسأله برای تکمیل کلام بیان می‌ شود
اول نفقه حیوانات اندازه معینی ندارد و آن چه واجب است برآوردن نیازهای خوردنی و نوشیدنی و تهیه محل سکونت مناسب ـ آغل و اصطبل ـ برای حیوان است و آنچه در صورت نیاز حیوان را از سرما نگه دارد.

دوم اگر حیوان بچه شیری داشته باشد، باید مالک اجازه دهد به مقدار کافی از شیر مادرش بنوشد؛ زیرا نوشیدن شیر به مقدار کافی از نفقه حیوان به شمار می ‌آید، و در این فرض مالک می‌ تواند مقداری از شیر را که زاید بر خوراک بچه حیوان است، بدوشد. اما اگر فرزند حیوان می ‌تواند با چریدن در صحرا ـ همیشه یا برخی مواقع ـ غذای خود را تأمین کند، مالک می ‌تواند همه شیر مادر حیوان یا مقداری از آن را بدوشد.

سوم اگر دوشیدن شیر به دلیل کمبود علف برای حیوان زیان ‌آور باشد، دوشیدن آن جایز نیست. هم‌ چنین مالک باید مراقب باشد تا آخرین قطرات شیر را از پستان حیوان بیرون نکشد زیرا سبب آزار حیوان می ‌شود. حتی گفته ‌اند: مستحب است دوشنده شیر ناخن ‌های خود را کوتاه کند تا حیوان اذیت نشود، و نباید بیش از طاقت حیوان از آن کار بکشد یا بار سنگین بر آن بگذارد یا مدت طولانی بر آن سوار شود، چنانکه گفتیم.

چهارم شهید ثانی می ‌گوید: «واجب است مقداری که عرفاً زنبور عسل در برخی از زمان ‌ها به عسل نیازمند است در کندو برای آن نگهداری شود.» (۵) شهید ثانی و دیگران گویند: «کرم ‌های ابریشم چون از برگ توت ارتزاق می ‌کنند باید مالکان آنها به اندازه کفایت از برگ توت برایشان فراهم آورند و آنها را از تلف شدن حفاظت کنند»؛ (۶) و اگر مالک امتناع کند باید او را به فروش یا ذبح (اگر قابل تذکیه باشد) یا بخشیدن آنها مجبور کنند.

پنجم اگر مالک از دادن نفقه حیوانات امتناع کند ولو به اینکه نگذارد به اندازه کافی بچرند، حاکم او را بر فروش یا ذبح ـ اگر قابل تذکیه (و حلال گوشت) باشد ـ یا دادن نفقه حیوان مجبور کند. پس اگر حاکم نتوانست مالک را مجبور کند، خودش [حاکم] به نیابت از مالک آنچه را مصلحت بداند انجام می ‌دهد، چون این حق حیوان در مال اوست. بنابراین در صورتی که مالک امتناع کند، حاکم او را مجبور می ‌کند و اگر نتوانست [مجبورش کند] خودش این کار را انجام می ‌دهد؛ چون حاکم ولیّ ممتنع است.

اختیاراتی که ذکر کردند ـ اگر امکان داشته باشد ـ به منظور این است که حیوان را از تلف شدن حفظ کنند وگرنه آنچه انجام آن ممکن است واجب می ‌شود. بنابراین اگر از فروش و مانند آن سر باز زند و تذکیه (ذبح شرعی) یا انفاق امکان ‌‌پذیر باشد:

ـ اگر از حیوانات حلال گوشت است، مالک را بر یکی از این دو کار مجبور کنند بلااشکال.

ـ اگر از حیوانات حلال گوشت نیست، اما برخی اجزای آن مانند پوست قابل استفاده است، اقوی آن است که باید مالک را مجبور کرد خوراک و نیازهای حیوان را فراهم کند یا آن را تذکیه کند. (به عنوان یکی از راه‌ های خلاص)

حضرت آیت ‌الله العظمی سید محمد صادق روحانی در انتهای بحث به شرایطی که در تبعید به تألیف کتاب مشغول بوده ‌اند، اشاره می کنند، که عیناً نقل می ‌شود:

خداوند را به خاطر هدایت و توفیق بر اتمام کتاب نکاح ـ که بخش آخر کتاب عقود است ـ شکر می‌ گویم. این کتاب در ابتدای شب دوم ذی القعده ۱۳۸۸ هـ ق (۱۳۴۷ هـ. ش) در شهر میگون از توابع تهران به پایان رسید. یعنی در اواخر دومین سال از سال ‌هایی که به ناحق و تنها به دلیل دفاع از حریم کتاب خدا ـ که هدایت‌گر بشر در همه مسائل و همه نسل‌ها و دوران‌ها است ـ در تبعید بودم.

آنان به من سخت گرفتند و اجازه ندادند کسی به دیدار من بیاید و مأمورانی که سخت‌گیر و تندخو بودند در همه اوقات مرا تحت نظر داشتند. در این دو سال مدام از زندانی به زندان دیگر منتقل می ‌شوم. آنان برای اذیت کردن، مرا در تابستان به مناطق گرمسیر مثل زابل ـ و ما ادریک زابل ـ که گرما به پنجاه درجه می‌ رسد می ‌فرستند و در زمستان به مناطق سردسیر مثل این روستا. من در این مدت به انواع بیماری ‌ها از جمله زخم اثنی عشر مبتلا شدم، اما اجازه نمی‌ دهند به دکتر مراجعه کنم یا دکتر به دیدن من بیاید.

پی نوشت ها:
۱. اصول کافی، ج ۶، ص ۵۳۷، باب نوادر فی الدواب، ح ۱؛ وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۴۸۰، باب ۹ از أبواب أحکام الدواب، ح ۱۵۳۱۰.
۲. مسالک الأفهام، ج ۸، ص ۵۰۳.
۳. جعفریّات، ص ۱۴۲؛ المستدرک، ج ۸، ص ۳۰۲، باب ۴۴ از أبواب أحکام الدواب، ح ۹۵۰۲.
۴. مسالک الأفهام، ج ۸، ص  ۵۰۳.
۵. مسالک الأفهام، ج ۸، ص  ۵۰۳؛ نهایة المرام، ج ۱، ص ۴۹۱.
۶. المبسوط، ج ۶، ص ۴۷.


منبع: سایت عصر شیعه