خوش اخلاقی، نیمی از دین
روانشناسی عقیده دارد رفتارهای مثبت و خصوصا حمایتهای اجتماعی، برای سلامت بدن مفید است و احتمال تحلیلهای جسمی ناشی از بیماری یا افزایش سن را به تأخیر میاندازد.
روانشناسی عقیده دارد رفتارهای مثبت و خصوصا حمایتهای اجتماعی، برای سلامت بدن مفید است و احتمال تحلیلهای جسمی ناشی از بیماری یا افزایش سن را (شاید حدود یک دهه) به تأخیر می اندازد. اخلاق دینی علاوه بر حمایت اجتماعی، على الخصوص با وحدت در سنن و احکام، از طریق باورهای کنترل شده و کنترل اجتماعی (به واسطه نهی از منکر، جنت و دوزخ) سلامت و طول عمر را افزایش می دهد، زیرا انسان با غفلتها و نفسیاتش به مقدار بسیار سرکشی می کند، این طغیان و اخلاق دینی مهار می سازد. اگر فرد آگاهانه و حساب گرانه نوع ارتباط با دیگران را برگزیند، به سلامت و آرامش نزدیک تر می گردد، در غیر این صورت روابط نامحدود و نامشروع، درد سرساز و نومیدکننده است.
سرمایه های معناداری مثل اعتماد، حمایت، و جاذبه های اخلاقی، اهمیت سرمایه مادی را تضعیف می سازد. بعد اهمیت سرمایه اقتصادی را بیان خواهیم کرد، اما سرمایه معنوی (اجتماعی) اهمیت بیشتری دارد، چرا که از طریق سرمایه معنوی - اجتماعی، بیشتر و بهتر می توانیم به سرمایه مادی برسیم. به عبارت دیگر، برای دست یابی به اهداف اقتصادی سلامت، محتاج اعتماد متقابل اجتماعی هستیم که بتوانیم از طریق ارتباط و مراوده متقابل، حمایت دیگران را برای مساعدت و همکاری با خود جذب کنیم. اگر در اقتصاد میگویند: «آدم خوش معامله شریک مال مردم است»، به این دلیل است که با خوش حسابی اعتماد دیگران را به مثابه مهم ترین مفهوم سرمایه اجتماعی جلب کردهایم.
فرد اگر فقیر هم باشد، یا بنا بر ادله موجه و غیرموجه به اندازه کافی مقروض شده است، چون جامعه باور کرده که حقیقتا وضعیت اقتصادی مناسبی ندارد، او را کمک میکند و وضعیت اقتصادی و سلامت روحی اش را بازسازی می نماید. اما در شرایط مجعولی مثل کلاهبرداری و سندسازی که به رغم تصور جاعل ، جامعه به زودی متوجه می گردد که فرد اعتماد جامعه نسبت به خود را سلب کرده نمی تواند از دیگران انتظار یاری داشته باشد. عدم حمایت اجتماعی، فقط تنهایی فرد را رقم می زند. این تنهایی مقدمة ضعف حیات اجتماعی، مثل افسردگی است. سرمایه اجتماعی تضعیف شده (بی اعتمادی عمومی) از آفات اصلی ارتباط اجتماعی سالم است.
انتظار رفاه، بیش از توهم رنج، آزاردهنده و نومیدکننده است، و به نظر می رسد، اتفاقا چون رفاه کم است، ارزشمند است.
حدی از آسایش و رفاه نویددهنده سلامت و طول عمر است، زیرا آسایش از منظری تعادل بخش رنج است و از دیدگاهی دیگر، خنثی کننده آن. سکوتی که در آرامش وجود دارد، زنگار رنج را در مدتی کوتاه از ذهن می زداید، نیروی جسمی و روانی را باز تولید می کند، و زمینه تحرک و تداوم حیات را مهیا می سازد. انتظارهایی داریم که برآورده نمی شوند، هزینه هایی داریم که مهیا نمی شوند، نگرانی هایی داریم که ما را محاط کرده اند، گناهانی کرده ایم که ما را از خودمان متنفر کرده است، و رؤیاهایی نیز که به آنها امیدی نیست. اینها ما را در کش و قوس مکالمات ذهنی و درونی مان به توقف هنگام درماندگی یا گریز هنگام عصیان و خفقان وا میدارند. اما هنگامی که سکوت را در فکر خود کشف کنیم و به آن بپردازیم دیگر به آن همه تصاویر تصادفی که پیام آور نگرانی، عصبانیت و درد هستند توجهی نخواهیم کرد.
زمانی که راهی مکانی آرام (صحرا، کویر، اتاق خواب و...) می شویم یا سکوت میکنیم و در خود فرو می رویم، احساس عظیمی از رهایی طبیعی و واقع گرایانه به ما دست می دهد، و ما را در پهنه بین خواب و هشیاری دچار تحولی هیجان انگیز می سازد. این تحول، در خلال مدتی تصور ما از خودمان را تغییر می دهد؛ تغییری که ما آن را بهبود و سلامت روانی نام می نهیم. آرام بخشی سکوت، وابسته به شرایطی است که در آن، نگرانی ها و آزردگی ها ما را محاط کرده باشند، یا بنا بر ادله ای نیازمند سکون و سکوت باشیم. همانگونه که برای کودکان و جوانان سکوت، ناخواسته و خسته کننده است، برای سالمندان نیز نگران کننده، و حتی وحشت آور است. پیران اگر چه محتاج رفاه و آسایش اند، اما چندان از سکوت و تنهایی رضا ندارند، (خصوصا پیر زنان). سکوت محل تولد شادیها است اما در شادیها نیازی به سکوت نداریم.
اگر آسایش به معنای تن آسایی و تحرک نداشتن باشد، با آن مخالفیم. تحرک یکی از عناصر اصلی سلامت و حیات است، اما آنچه اینجا در باره آسایش مطرح است، آسایش به مفهوم «جلوگیری از افراط در حرکت، و تلاش جسمانی بیش از توان فرد» است. آسایش به معنای حدی از آرامش و سکون فیزیکی است، که در آن فرد، از تحلیل زاید توان جسمانی جلوگیری میکند. به عبارتی، گرچه تحرک فیزیکی نیروبخش و فعال کننده است، تحرک فراتر از توان فرد زائل کننده قوا، و تضعیف کننده سلامت است. آسایش روان، اهمیتی بیشتر از آسایش جسم دارد، اما این امر به معنای بی خیالی و خونسردی نیست. آسایش روانی زایدالوصف، شرایط زیستی فرد را تا حد یک انسان تن آسا و تنبل کاهش میدهد، این کهولت و تن آسایی، به مثابه عدم تحرک، هدایت کننده فرد به سمت فقر مادی و مشکلات روحی- روانی، و بیانگر آثار اجتماعی و روانی بیکاری و فقر در جامعه است.
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص239-234، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}