رابطه معرفت و حقیقت (قسمت اول)
حقیقت در یک کلام، یعنی درک واقعیت آن گونه که هست و باید باشد. با این بیان بسیار ساده و گویا از حقیقت، تا حدی متوجه رابطه کلیدی بین معرفت و حقیقت خواهیم شد.
معرفت به بیانی که گذشت، از معرفت حسی و تجربی گرفته تا معرفت وحیانی و الهامی، هر یک به نوعی پایه تعلیم و تربیت قرار می گیرد. گرایشهای گوناگون آموزشی - تربیتی، اعم از گرایشهای مادی و معنوی درگیر معرفت اند و بدون معرفت آغاز، تداوم و پایانی نخواهند داشت. بدین ترتیب، هرچه معرفت بهتر، بیشتر، پویاتر و روزآمدتر باشد، تعلیم و تربیت پیشرفته تر و کامل تر خواهد بود. مهم این است که دریابیم با چه سازوبرگی باید در پی کسب معرفت، آنچنان که سزاوار معرفت است، برآمد. اکنون بهتر است پیش از ارائه هر پاسخی به رابطه معرفت با حقیقت بیندیشیم. تا اهمیت معرفت در کشف حقیقت برای ما روشن نشود، دیگر مسائل چندان روشن نخواهد گشت.
حقیقت چیست؟ حقیقت در یک کلام، یعنی درک واقعیت آن گونه که هست و باید باشد. با این بیان بسیار ساده و گویا از حقیقت، تا حدی متوجه رابطه کلیدی بین معرفت و حقیقت خواهیم شد. در مواردی ممکن است انسان تحت تأثیر احوال و اوضاع شخصی و شخصیتی خود واقعیت را آن گونه که خود یافته است تفسیر کند، نه آن گونه که هست و باید باشد. در این صورت واقعیت نه تنها امری نسبی تلقی می شود، بلکه افزون بر آن به حقیقت نمی پیوندد. هنر معرفت در این است که ابزار و زمینه لازم را برای درک حقیقت فراهم سازد. برخلاف دیدگاه کسانی که حقیقت را امری درونی، شخصی، ذهنی، جزئی و بیان ناپذیر برای دیگری می دانند، حقیقت امری عینی، فراذهنی، کلی و قابل بیان و انتقال به دیگری است. در غیر این صورت، معرفت ناقص و محدود است. انسان چنانچه موجودی فردیت یافته باشد، به گونه ای که هر پدیده و حقیقتی، حتی خداوند را از دیدگاه فردی خود و در فضای محدود و نارسای ذهن خویش تفسیر و تبیین کند، نه تنها به حقیقت، آنچنان که هست، دست نمی یابد، بل در مقام معرفت نیز دچار ضعف و کاستی می شود، و بلکه معرفت او مصداقی از جهالت خواهد بود.
شخص با فردیت یافتگی خویش دریچه دید و ذهن خود را بر روی بسیاری از حقایق بسته نگه می دارد. نه چنین است که هر معرفتی، از هر قسمی و به هر سبکی حتما به کشف و درک حقیقت می انجامد، بل حقیقت از طریق انواع معرفت دست یافتنی است. البته در هر مورد با رعایت ضوابط ناظر به آن، به برخی با به تمام جنبه های حقیقت می توان پی برد: در معرفت حسی و تجربی به گونه ای؛ و در معرفت استدلالی و وحیانی به گونه ای دیگر. بنابر آموزه های اسلامی، از طریق معرفت وحیانی یا الهامی، حقیقت آن گونه که هست بر پیامبر یا امام مکشوف می شود. در اندیشه فلسفه اسلامی نیز، از طریق معرفت برگرفته از استدلال برهانی می توان به حقیقت آن گونه که هست پی برد. پیامبر و امام به واسطه ملکه خطاناپذیر عصمت که به مراتب از هر استدلال برهانی قوی تر و روشنگرتر است به حقیقت می رسند. فیلسوف الهی نیز به واسطه برهان، یعنی استدلالی که مقدمات آن از جهت محتوا و ساختار یقینی و تردیدناپذیر است، می تواند به حقیقت دست یابد. از آنجا که وحی و الهام شامل افراد عادی نمی شود، پیامبری که وحی را از جانب خداوند دریافت می دارد و امامی که به الهام و تحدیث الهی حقایق را می یابد، هر دو محتوای وحی و الهام را برای مردم بیان می دارند و مفاد آن را به مردم انتقال می دهند. از طرفی، برهان نیز با مقدمات تردیدناپذیر خود بر صدق و اعتبار بیان پیامبر و امام گواهی میدهد.
از بیان فوق به دست می آید که هرچه ابزار و منابع معرفت خطاناپذیرتر و یقینی تر باشد، دستیابی به حقیقت میسر تر می شود. این امر نشان می دهد که کشف حقیقت کار ساده ای نیست. با وجود این، چنانچه انسان راهکار منطقی و ابزار اطمینان آوری را در راستای کشف حقیقت برگزیند، راه رسیدن به حقیقت برای او بسی هموارتر خواهد بود. بدین ترتیب، مهم ترین عامل در اعتبار و روایی معرفت شناسی حقیقت، راه و راهنماشناسی کشف حقیقت است. بسیار تفاوت است میان اینکه حس و تجربه و خرد فردی و شخصی راهنما و راهبر معرفت باشد و اینکه فطرت و عقل سلیم و برهان با وحی عهده دار این مسئولیت شود.
مهم این است که متناسب با هر یک از حلقههای زنجیره معرفت های بشری، ابزارها و منابع خاصی به کار گرفته می شود؛ برای معرفتهای حسی و تجربی در حوزه امور حسی و تجربی، حواس و تجارب و برای معرفتهای عقلانی و برهانی در حوزه معارف برهانی و استدلالی، عقل و برهان و برای معرفتهای وحیانی و الهامی در حوزه معارف برگرفته شده از قرآن و احادیث، وحی و الهام قابل پیگیری و بهره برداری است. از سویی دیگر، هر یک از این منابع و ابزارها متناسب با قلمرو اختصاصی خود، معیار ارزیابی و محک داوری قرار می گیرد. برای حکم به صدق و کذب گزاره های معرفتی در هر بخش، باید بر محک و معیار موزون و متناسب با آن بخش تکیه کرد. بدین بیان، نمی توان در مقام اثبات یا رد گزاره های وحیانی، مثلا به حس و تجربه روی آورد، یا درباره صحت و سقم امور جزئی و محسوس بر استدلال برهانی متکی شد.
ادامه دارد..
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی،صص 59-57، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}