وارسی بدن محور اصلی تنظیم هیجانی است
وارسی منظم بدن که با روش سنتی ویپاسانا آموخته شده است، امکان حساسیت فزاینده به حسهای ظریف را به دست میدهد که کاهشی در آستانه هشیاری است.
علاوه بر این، در موارد کاربرد رویکرد از بالا به پایین برای به چالش کشیدن افکار پیش فرض های درمانجو کوشش ذهنی بیشتری نیاز خواهد بود، حتی بعد از اینکه مهارتهای انجام دادن این کار آموخته شده باشند. برعکس، قوای مراقبه ذهنآگاهی به واسطه انعطاف پذیری عصبی، گذرگاه های بین نواحی پیشانی و لیمبیک در تمرین روزانه عمل میکنند. این مسئله موجب میشود مراقبه مذکور هنگام تمرین بین دو وجه عاطفی و منطقی در رفت و برگشت باشد. هنگامی که مراکز کنترل اجرایی در نواحی پیشانی قشر مغز آموزش دیدهاند تا به واسطه کوشش روزانه برای متعادل ماندن، افکار هم ظهور و حسهای بدنی را بپذیرند، مراکز هیجانی مغز دیگر نمیتوانند توجه ما را به آسانی بربایند. به نظر میرسد این دلالت داشته باشد که روشهای مبتنی بر ذهنآگاهی که از مراقبه ذهنآگاهی استفاده نمیکنند (به ویژه روشهای وارسی بدنی) بر گذرگاههای عصبی مذکور تأثیری ندارند، بنابراین از این گونه انعطاف پذیریهای عصبی رفتاری بهره نخواهند برد.
با توجه به اینکه برجستگی بعضی حسها طی نظارت بر افکار جاری از طریق تنفس به عنوان تکیه گاه افزایش یافته است، تعدادی از مداخلات گرایش دارند تمرکزی منظم اما ناپیوسته بر بدن به کار گیرند. برعکس وارسی منظم بدن که با روش سنتی ویپاسانا آموخته شده است، امکان حساسیت فزاینده به حسهای ظریف را به دست میدهد که کاهشی در آستانه هشیاری است. در نتیجه، علائم ظریف پریشانی را میتوان در توالی رویدادهای راه انداز یک هیجان، به طور هشیارانه و سریع تر ردیابی کرد. با این کار زمان کافی برای پاسخ دهی هشیار و مرجح در اختیار درمانجو قرار می گیرد. سولز و فلتچر (۱۹۸۵) در فراتحلیلی، نتایج چندین فراتحلیل را آزمودند که حاکی از کارامدی نسبی سبکهای کنار آمدن اجتنابی بر سبکهای کنار آمدن غیر اجتنابی در افراد در مواجهه با تهدید قریب الوقوع بود. مهم ترین یافته های این فراتحلیل به قرار زیر است: در کوتاه مدت، اجتناب با سازگاری بهتر مرتبط بود؛ بذل توجه به همراه تفسیر هیجانی یا هیچ نوع تفسیر خاصی (کنترلها)، تأثیری بر نتیجه ندارد و نتیجه در هر دو صورت با هیجانات منفی بیشتر همراه است و میزان سازگاری نیز کمتر از راهبرد اجتنابی است؛ بذل توجه به همراه تمرکز بر حس تنفس در مقایسه با پردازش هیجانی در مقایسه با اجتناب به نتایج درمانی بهتر منجر میشود؛ در تحلیل تأثیرات طولانی مدت، اجتناب در ابتدا نتایج بهتری به همراه داشت، اما بذل توجه به تدریج با نتایج مثبت تری مرتبط بود.
نتایج مذکور بر اهمیت نقش سبکهای تفسیر هنگام بذل توجه طى موقعیتهای تهدید کننده تأکید داشت. به ویژه بذل توجه به همراه تفسیر مبتنی بر پسخوراند حسی حرکتی بهترین نتایج درمانی را نشان داد. نتایج مذکور به این دلیل است که تعداد فزاینده ای از صاحب نظران و مربیان از بعضی جنبه های تمرین ذهنآگاهی بیش از جنبه های دیگر بهره گرفته اند، گاهی نیز چنین نتایجی بر پایه مفهوم سازی های نظری قرار دارند. تحلیل این پژوهشها شواهدی به دست داده است مبنی بر اینکه تأکید بر حس احشایی طی پردازش رویدادهای آزارنده روی هم رفته مهارت کنار آمدن بهتری را شکل میدهد.
اگر پژوهشهای حوزه پردازش و کاربردهای ذهنآگاهی میخواهند بر پایه ذات این رویکرد قرار گیرند، باید مفهوم پردازی های جدید نقش محوری آگاهی و پذیرش احشایی را کنار نگذارند. به همین ترتیب نباید این آگاهی لحظه به لحظه را کنار گذاشت که هر تجربه، شناخت یا حس احشایی ناپایدار و موضوع خاموشی است. بالینی گران اغلب در مورد ساختار ذهنآگاهی و تکالیف متناظری که باید به عنوان پیش نیاز پیاده کنند، سردرگم میشوند این مسئله تا حدودی به دلیل در پیش نگرفتن تمرین منظم فردی است، زیرا صاحب نظران و مربیان بسیاری از بعضی جنبه های ذهنآگاهی بیش از جنبه های دیگر سود می برند، گاهی نیز بر پایه مفهوم سازی های نظری یکی از محدودیتهای رایح تمرین کارامد، عبارت است از درک اینکه ذهنآگاهی ابتدا با «آگاهی عریان به تجربه» سروکار دارد. اما ماندن با این آگاهی عریان به تجربه بدون توسعه دادن تعادل فکری، کمکی به پرداختن مناسب به بحران نمیکند. تا حدودی به این علت که افراد همیشه منطق به حد کافی واقع نگر یا متقاعد کننده در مورد آگاه بودن از تجارب دردناکی که با رفتار اجتنابی احساس میکنند از آن تسکین یافته اند، دریافت نکرده اند. بسیاری از درمانجویان دچار مشکلات شدید یا مزمن، تجاربی با ذهنآگاهی داشته اند و به سبب عدم آموزش کافی در مورد نحوه باز ارزیابی تجاربشان دچار عود علائم شدهاند و از این رو اعتبار ناچیز عقاید گذشته خود در مورد آن را تصدیق میکنند. به منظور مواجهه با بحران، MiCBT بر مشکلات موجود شامل عوامل نگه دارنده و کمک کننده به بحران، تأکید میکند.
منبع: شناخت رفتار درمانگری یکپارچه شده باذهن آگاهی، برنو ای کایون، مترجمان: دکتر محمد خدایاریفرد، کوروش محمدی حاصل و مریم دیدهدار، صص94-91، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ اول، 1393
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}