در یکی از چند مطالعه انجام گرفته در مورد کودکان دو ساله، رسوکورلا Rescorla (۱۹۸۴) میزان رواج اختلال تاخیر زبان را ۱۰٪ برآورد می کند. وی دلیل تفاوت میان این رقم و برآورد کلی کودکان مبتلا به تاخیر زبان در ۵-۳ سالگی (۵-۳٪)، را این گونه توضیح می دهد که بی تردید درصدی از کودکان دوساله تا رسیدن به سه سالگی به رشد طبیعی گفتار رسیده اند. رقم اسکورلا بر اساس  اطلاعات حاصل از کودکان ۲ تا ۲۶ ماهه ارائه شده است. بین رقم ارائه شده او و یافته های اولیه مورلی در مورد تاخیر رشد گفتار هماهنگی خوبی وجود دارد. این دو همچنین در مورد تاخیر در بالیدگی زبان تا حد زیادی اتفاق نظر دارند. اسکورلا در مطالعه بعدی خود رقم ٪۱۰ رواج اختلال گفتار را در نمونه آماری خود از کودکان طبقه متوسط اجتماع تایید کرد، اما افزود که این رقم احتمالا در طبقات محروم از این فراتر خواهد رفت.
 
گزارش سازمان ملی کمک به کودکان بیمار (ICAN) رقم 8٪ میزان رواج اختلال‌های زبانی خاص را می پذیرد و اشاره میکند که رواج اختلال‌های زبان در میان کودکان پیش دبستانی از کودکان دبستانی بیشتر است. این گزارش بروشنی تاخیر زبان و اختلال زبان را از یکدیگر تفکیک می کند. بخش اعظم این گزارش به پیش بینی های لازم برای کودکان دبستانی اختصاص یافته است. نویسندگان گزارش براساس یافته های مقاله مک کیت و راتر (۱۹۷۲) برآورد می کنند که در میان جمعیت فعلی کودکان دبستانی کشور بریتانیا حدود ۵۶۰۰ کودک مبتلا به اختلال زبان وجود دارد. به باور آنان "پذیرشی کلی وجود دارد که رواج معلولیت زبان باسن کاهش می یابد". طبق برآورد آنان بیش از نیمی از کودکان مبتلا به اختلال‌های زبانی، بین ۵ تا ۱۱ سال دارند. اندربای Enderby و دیویس Davies (۱۹۸۹) کوشیدند با استفاده از آمارهای موجود نیاز به گفتار درمانی و زبان درمانی کودکان مبتلا به این اختلال‌ها را برآورد کنند. آنان میزان رواج این اختلال‌ها را تنها در کودکان بین ۳ تا ۹ سال، ۹۶۸ در هر ۱۰۰۰۰۰ کودک برآورد کردند. ما در مورد شمار کودکانی که اختلال زبانی آن‌ها در سال‌های بعد در مدرسه تداوم می یابد و به صورت نارسایی خواندن و نوشتن خود را نشان می دهد برآورد درستی نداریم. با این حال، روشن است که میان تاخیر و اختلال زبان در سال های اولیه و ناتوانی‌های یادگیری بعدی رابطه‌ای قوی وجود دارد. مطالعه‌های دراز مدت (بیشاپ Bishop و آدامز Adams ۱۹۹۰) نشانه های روشنی به دست داده اند که آسیب‌های زبانی سال‌های اولیه زندگی تاثیرات زیانباری بر مهارت های درک مطلب می گذارد. مطالعه‌های دیگر پال، Paul و کوهن Cohen ۱۹۹۲ حکایت دارد که تاثیر نارسایی های اولیه زبانی از این حد فراتر رفته و به قلمروهای اجتماعی و هیجانی می‌رسد که این مساله در جای خود بر پیشرفت تحصیلی تاثیر منفی میگذارد.
 
بدین ترتیب، ممکن است لازم باشد در مورد رواج ۱٪ اختلال زبان در میان کودکان بازنگری صورت گیرد. حتی اگر این رقم اندک، ولی تلخ، را درست بدانیم همچنان بیانگر مشکلات بسیار و از دست رفتن توانایی‌های فراوان مبتلایان به این اختلال هاست. متخصصانی که در زمینه های درمانی کار می کنند در این آمارها دلایل و شواهد کافی می یابند تا همچنان برای بازنگری و گسترش دامنه مهارت های خود به منظور بهبود وضعیت این کودکان بکوشند. ممکن است آسیب شناسان زبان و گفتار درمانان با مشاهده این ارقام، همچون ما، چنین برداشت کنند که آنان در برابر کودکان دبستانی مبتلا به اختلال‌های زبانی مسئولیتی سنگین دارند و بدین ترتیب وقت زیادی از کار گروهی درمانگاه‌ها به این کودکان اختصاص می یابد. در این صورت، وقت این متخصصان بیشتر صرف این کودکان خواهد شد تا کودکان پیش دبستانی. لازم است آنان در تحقیقات خود روشن سازند که کدام تاخیر زبانی گذرا و کدام یک در پیوند با اختلال‌های زبانی پیوسته است. آنان همچنین درگیر برنامه های راهنمایی، و پیشگیری و نیز درمان‌های فردی خواهند شد. آمار و ارقام مربوط به میزان رواج تاخیر زبانی هر چه باشد، از این اختلال همواره با نام شایع ترین مشکل مربوط به رشد، در میان کودکان پیش دبستانی یاد می‌شود.
 
پیامد قابل پیش بینی تغییر اصطلاح شناسی اختلال‌های گفتار و زبان این است که عده ای خواهند پنداشت که گروه جدیدی از کودکان مبتلا به اختلال شناسایی شده‌اند. در برخی موارد چنین پنداری توجیه پذیر است. اما در مورد اختلال‌های رشد زبان چنین نیست. سال‌هاست که با استفاده از نام ها و نشان‌های مختلفی که به این کودکان داده شده است درباره آنان بحث و در مورد ویژگی‌های آنان توضیح داده می‌شود. استفاده از نام جدید تنها می‌تواند نشانگر افزایش دانش یا تغییر در تفکر، یا هر دو آن‌ها باشد. این مساله نباید دانشجویان یا درمانگران این رشته را از مطالعه مواردی با نام های متفاوت یا متونی که از اصطلاح شناسی جدید استفاده کرده اند باز دارد. مروری بر تاریخچه زیر توجه فرد را به سوی تغییرات اصطلاح شناسی جلب می‌کند و نشانگر تغییرات در نحوه تفکر در مورد این اختلال هاست. اندیشیدن درباره ریشه های اصطلاح‌ها تنها تمرین عملی نیست، بلکه می‌تواند به درک و روشنی بیشتر در دیدگاه‌های جاری در این باره بیانجامد.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص28-26، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385