صنعت در جامعه مدرن
قیمت بازار هر کالای خاص بنا به نسبت بین مقداری که عملا به بازار آورده می شود و تقاضای کسانی که مایل به پرداخت قیمت طبیعی آن کالا، یا کل ارزش اجاره، کار و سودی هستند که باید پرداخت شود تا آن کالا به آنجا آورده شود، تنظیم می شود.
البته شماری از کارخانه های غول پیکر در نخستین نیمهی سده وجود داشتند. کارخانه ابریشم بافی توماس لوم Thomas Lombe در دربی Derby ۵۰۰ نفر را در استخدام داشت و چرخ آبی بیست و سه فوتی آن ۲۶۰۰۰ دوک را به حرکت وامی داشت. اما این کاملا استثنا بود و خیلی هم موفق از کار در نیامد (در حقیقت کارخانهی او بکر و تازه نبود: لوم فقط از کارخانه های ایتالیایی نسخه برداری کرده بود). هم چنین چند کارفرمای بزرگ وجود داشتند. در حدود سال ۱۷۰۰، آمبروز کراولی Ambrose Crowley ، ارباب آهن، که از قرارداد با نیروی دریایی ثروتمند شده بود، بر نیروی کاری حدود ۱۰۰۰ نفر فرمان میداد و پیشتاز فنون سازمان سالن کارخانه، انضباط و رفاهی بود که در نسل های بعدی توسط کارخانه دارانی مانند جوسایا وجوود دنبال گردید (کراولی هیچ بدیلی نداشت: کارخانهی تاینی ساید خود را با نامه از لندن هدایت میکرد). در کتاب چهی «مقررات کارخانهی ذوب آهن کراولی»، تمام دستورات با عبارت «امر میکنم» شروع شده بود. کراولی می دانست که فشار آوردن به کارگران سودآور است. تمامی کارکنان را در املاک شرکت جا داد اما در ساعت ۹ شب رفت و آمد ممنوع بود دسترسی به پزشک را برای آنها ممکن ساخت و صندوق اعانه برای کمک به فقرا درست کرد، اما دریافت کنندگان این کمک باید نشانی به خود می آویختند که روی آن حک شده بود: «تهیدستان کراولی».
با این همه، چنین انسانی کاملا استثنایی بود به گفته زندگی نامه نویس اش، که او را «غولی در عصر کوتوله ها» نامیده بود. فقط خریدار بزرگی مانند نیروی دریایی در حال جنگ می توانست تقاضای متمرکزی داشته باشد: نیازهای مصرف کنندگان غیرنظامی نمی توانست پشتیبان ناخدایان غول آسای صنعت در آن دوران باشد. حتی با صنعتی شدن در دوره های بعد نیز، گسترش شرکت های بزرگ ذوب آهن مانند کارخانهی کارون Carron ، واکرز Walkers و ویلکینسون Wilkinson عمدتأ وابسته به قراردادهای نظامی بود. در حقیقت، فقط کارگاه های کشتی سازی نیروی دریایی، از چنین حجمی در تولید و تقسیم وظایف برخوردار بودند. دوفو در شرحی که از چاتام Chatham در دههی ۱۷۲۰ میدهد چنین می نویسد: «محوطه کارخانه، تعمیرگاه کشتی، کارگاه الواربری، بخش بازرگانی، کارگاه دکل سازی، کارگاه اسلحه سازی، کارگاره طناب سازی و سایر کارگاه ها و مکان ها که برای کارهای نیروی دریایی اختصاص داده شده بود، همانند شهری است که به خوبی نظم و ترتیب داده شده باشد.
و با این که تمامی افراد این منطقه در بالاترین حد جنب و جوش هستند، نشانی از اغتشاش در آنها یافت نمی شود، هرکس کار خود را میداند». . علاوه بر این، در دوثلث اول این سده، نوآوری ها فن آورانه برای دگرگون کردن داد و ستد استثنایی بود. بی گمان تکامل ذوب آهن بانک توسط داربیس از کولبروکدیل برای تسهیل ریخته گری انبوه آهن حیاتی بود. اما به غیر از افزایش قیمت زغال، این نوآوری پیشرفتی بطئی داشت (داربیس آن را مخفی کرده بود). ماشین آلات جدید نساجی مانند پودگذاری نیز به کندی گسترش یافت. موتور بخار نیوکامن تقریبا فقط برای بیرون کشیدن آب از معادن استفاده میشد، و نیروی مورد استفاده در صنعت فقط از حیوانات، دست ها و پاها، باد و آب گرفته می شد. با تغییرات تدریجی در فن آوری های موجود، بهبودهایی در ساختارهای سنتی مشاغل رخ داد. انگلستان پایهی مهارتی خود را تحکیم بخشید.
بازار در عصر جدید
قیمت بازار هر کالای خاص بنا به نسبت بین مقداری که عملا به بازار آورده می شود و تقاضای کسانی که مایل به پرداخت قیمت طبیعی آن کالا، یا کل ارزش اجاره، کار و سودی هستند که باید پرداخت شود تا آن کالا به آنجا آورده شود، تنظیم می شود. می توان چنین افرادی را متقاضیان مؤثره و تقاضای آنها را تقاضای مؤثر نامید؛ زیرا کافیست که آوردن کالا به بازار مؤثر واقع شود. تقاضای مؤثر با تقاضای مطلق متفاوت است. مرد بسیار فقیری ممکن است به تعبیری تقاضای کالسکه شش اسبه داشته باشد؛ او شاید این کالسکه را بخواهد اما تقاضای او تقاضای مؤثری نیست، زیرا این کالا را هرگز نمی توان به بازار آورد تا این تقاضا را برآورده کند. هنگامی که مقداری از هر کالا، که به بازار آورده شده است، پایین تر از تقاضای مؤثر قرار میگیرد، تمامی کسانی که مایل به پرداخت کل ارزش اجاره، مزد و سود هستند، که باید پرداخت شود تا آن کالا به آنجا آورده شود، نمی توانند به آن مقداری که از آن کالا می خواهند دست یابند.در عوض، برخی از آنها که همهی آن کالا را در مجموع می خواهند مایل اند بیشتر بپردازند. بیدرنگ رقابتی بین آنها آغاز می شود و قیمت بازار کم یا بیش بالاتر از قیمت طبیعی قرار میگیرد که بنا به میزان کمبود کالا یا ثروت یا تجمل توجیه ناپذیر رقبا، اشتیاق برای رقابت کم و بیش برانگیخته میشود. در میان رقبایی که ثروت و تجمل یکسانی دارند، کمبودی واحد معمولا کم و بیش اشتیاق به رقابت را ایجاد میکند، بنا به این که دستیابی به آن کالا کم و بیش برای آنها اهمیت داشته باشد. از این روست که قیمت مایحتاج زندگی در دوران محاصرهی یک شهر یا قحطی گزاف است. هنگامی که مقدار کالای آورده شده به بازار از تقاضای مؤثر فراتر می رود، تمام آن نمی تواند به کسانی فروخته شود که مایل اند تمام ارزش اجاره، مزد و سود را که باید پرداخت شود تا آن کالا به آنجا آورده شود، بپردازند. بخشی از آن باید به کسانی فروخته شود که مایل اند کمتر بپردازند، و قیمت پایینی که آنها برای آن می پردازند باید قیمت کل کالا را کاهش دهد.
به نسبتی که میزان کالای اضافی رقابت بین فروشندگان را افزایش دهد یا به نسبتی که برای آنها مهم باشد که بی درنگ از آن کالا خلاص شوند، قیمت بازار کم و بیش پایین تر از قیمت طبیعی قرار میگیرد. همین مازاد واردات مواد فاسدشدنی سبب رقابت بیشتر می شود تا افزایش واردات کالاهای بادوام؛ مثلا در فروش پرتغال رقابت بیشتری از فروش آهن کهنه (در میگیرد). هنگامی که کمیت آورده شده به بازار برای تأمین تقاضای مؤثر کافی، و بیشتر، نباشد، طبعا قیمت بازار یا دقیقا و یا تقریبا برابر با قیمت طبیعی میشود. کل مقدار کالای در دسترس را می توان به این قیمت فروخت و نه بالاتر. رقابت بین فروشندگان گوناگون همهی آنها را ناگزیر میکند تا این قیمت را بپذیرند اما مجبورشان نمیکند کمتر از آن را بپذیرند.
منبع: درآمدی بر فهم جامعهی مدرن، کتاب یکم: صورتبندیهای مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی،صص242-239، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}