مقدمه

مقدمه امام خمینی (رحمه الله) به عنوان رهبر و مؤسس حکومت اسلامی در ایران، در میان متفکران مسلمان معاصر جهان نیز از اهمیت و اعتبار بسیاری برخوردار است. رهبری انقلاب و به دنبال آن، تأسیس حکومتی اسلامی، به ناظران امکان میدهد در ابعادی از اندیشه امام خمینی (رحمه الله)، که در آنها به صورتی صریح و آشکارا اظهار رأی نکرده اند، دست به تحقیق و بررسی بزنند. امام خمینی (رحمه الله)، به عنوان متفکری دینی و فقیهی احیاگر (که شارح و احیاگر نظریه ولایت فقیه هم محسوب میشود)، آثار مکتوب و غیر مکتوب فراوانی از خود بر جای نهاده اند. در این آثار از مواضع و مباحث گوناگونی بحث به میان آمده، اما طبیعی است نمی توان انتظار داشت در آنها، آرا و نظریات صریحی راجع به همه وجوه حیات بشری و اجتماع انسانی، مطرح شده باشد. در عین حال، چون معارف انسانی بی ارتباط با یکدیگر نیستند و در نهایت، موضوع همه آنها انسان و نوع اوست، اظهار نظر در یک حوزه (به واسطه ضرورت وجود مفروضات هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی برای هر عقیدۂ اظهار شده)، ناگزیر در دیگر حوزه ها هم تبعات و الزامات و نتایجی در پی خواهد داشت. با این فرض می توان گفت اگر مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی هر اندیشمند را بررسی کنیم، می توانیم امتدادهای آنها را به صورت خطوط کلی در حوزه های گوناگون علوم انسانی پی گیری کنیم. در این نوشتار، بنا بر آن است که با بررسی ابعاد مذکور به تبعات اندیشه های امام خمینی (رحمه الله) در مسأله امنیت و خطوط کلی موضوع مذکور در آراء ایشان پرداخته شود.
 

مبانی هستی شناسی

امام خمینی (رحمه الله)، عالمی اسلامی و فقیهی برجسته بود. از این رو، جای بحث ندارد که آرا و عقاید ایشان را باید در چارچوب اسلامی دید. برای مطالعه افکار امام خمینی (رحمه الله)، چون ایشان عالمی مسلمان است، کافی است به کتاب خدا و حدیث مراجعه شود. به بیانی روشن تر، رابطه افکار امام خمینی (رحمه الله) و اسلام، می تواند رابطه عموم و خصوص من وجه قلمداد شود. عالمان مسلمان بسیاری وجود داشته و دارند که نظرات مطابق با آراء امام خمینی (رحمه الله) ابراز نکرده اند و ایشان خود با بسیاری از علمای زمان خویش اختلاف نظر داشتند. امام، البته مبانی خویش را از اسلام می گیرد و آنچه شرح و بسط میدهد اسلامی است، اما رویه و اصول ایشان طبعا با دیگران متفاوت است.
 
نکته اول در هستی شناسی امام خمینی (رحمه الله) و اسلام به طور کلی، محدود نبودن افق بشری به جهان مادی و محسوسات است. از منظر اسلامی، در ورای عالم ظاهر و شهادت، عالم غیب و الهی هم وجود دارد که برتر و بالاتر از جهان محسوس است و در واقع، هستی واقعی همان است. وجود خداوند و ملائکه و عالم مجردات که عرفا و متصوفه و دیگر علمای اسلامی برای آن درجات و مراتب مختلفی قائل شده اند، مسأله نحوه ارتباط عالم مادی و عالم معنا را پدید می آورد.
 
نکته دوم، مسأله خلقت عالم است که خالقی حکیم آن را برای هدفی مشخص آفریده است. از دیدگاه اسلامی و امام خمینی (رحمه الله)، جهان مادی، جهانی گذران و موقت و عرصه آزمایش و امتحان است. خداوند حکیم جهان را برای غایتی که عبادت بشر باشد، آفریده است که او صاحب و مالک حقیقی است.
 
نکته سوم، مسأله هدفداری جهان، ما را به سمت غایت و هدف متوجه می کند. اگر هدفی وجود دارد، در کجا متحقق خواهد شد؟ از اینجا مفهوم معاد و آخرت و همراه با آنها قیامت و حیات اخروی و حیات جاویدان پدیدار می شود. از این منظر، آغاز و انجامی برای کائنات و عالم هستی باید متصور بود و خالقی حکیم که آن را خلق و هدایت می کند و هیچ چیز در جهان باطل آفریده نشده و برای هر مخلوق و حتی حادثه ای، حکمت و دلیلی وجود دارد.

 

مبانی معرفت شناسی

با توجه به مراتب و مدارج وجود، ابزار و روش شناخت هر مرتبه، احتمالا باید با مراتب دیگر متفاوت باشد. از بیانات و آثار امام می توان استنباط کرد که معرفت بشری در ذیل چهار مقوله قرار می گیرد:
 
یک. علم بشری که منظور از آن علوم تجربی و علوم اکتسابی از کتب و آثار دیگران است که اگرچه برای حیات دنیوی مفید است، اما گاه خود می تواند حجاب معرفت حقیقی باشد. این علم برای آنکه منتج به فایده باشد باید قرائت به اسم رب شود: «گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه به اسم رب باشد برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد، گاهی علم غرور می آورد، گاهی علم انسان را پرت می کند از صراط مستقیم. اینهایی که دین ساز بودند، اکثرا اهل علم بودند» (1).
 
دو. فلسفه که منظور از آن استدلال عقلی است. بی شک برای درک بسیاری از حقایق عالم که از طریق علم مبتنی بر حواس ظاهری نمی توان به آنها دست یافت، باید به فلسفه و عقل که در شریعت رسول باطنی خوانده شد، رجوع کرد. مخالفت برخی از علما با تدریس فلسفه در حوزه های علمیه و نوع رفتارشان با امام خمینی (رحمه الله) مشهور است، اما فلسفه نیز همانند علم، اگر توأم با تزکیه نباشد و بعد از تزکیه آموخته نشود، می تواند به حجاب معرفت حقیقی بدل شود (.(2
 
سه. عرفان و تهذیب نفس؛ برای وصول به معارف الهی و قرب خداوند، هدف اصلی خلقت است. ابتدا باید انسان تزکیه شود. تزکیه باعث می شود بستری مناسب برای قبول تعالیم انبیا و رویش فطرت بشری پدیدار شود:
 
«غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش تعلیم، اگر نفوس تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در صحنه در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت و در صحنه سیاست و در صحنه ای که وارد بشود اشخاصی که تزکیه نشدند، تصفیه نشدند و از این شیطان رها نشدند خطر اینها بر بشر از خطرهای بزرگ است» (3).
 
روشن است که عرفان امام خمینی (رحمه الله) با تصور رایج و متصوفین انزواطلب متفاوت بود و ایشان همانطور که از نقل قول فوق برمی آید، تزکیه را مقدمه ورود به اجتماع و سیاست میدانستند. به هر حال، تزکیه نفس باعث میشود قلب و دل مومن، آیینه اسرار الهی شود و بسیاری از معارف را که از طرق معمول و علم و فلسفه عاید بشر نمی شود، دریابد.
 
چهار. معارف الهی و شرع: اسلام به عنوان دین خاتم و کاملترین دین الهی و آسمانی از طرف خداوندی که عالم مطلق و خالق همه کائنات است، نازل شده و بدیهی است باید مشتمل بر یقینی ترین، کامل ترین و بی نقص ترین معارف موجود در اختیار بشر باشد. منبع تردیدناپذیر این معارف، قرآن کریم است که توصیه ها و توجه دادنهای امام خمینی (رحمه الله) نسبت به آن، از حد احصا خارج است: «قرآن همه چیز است. کتاب انسان سازی است. قرآن همه چیز دارد، سیاست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، انسان همه چیز است و باید همه احتیاجاتش را قرآن تأمین کند» (4).
 
توصیه ها و وصایای ایشان در باب قرآن و شکایت و آزردگی شان از مهجوریت قرآن، در وصیت نامه ایشان هم انعکاس بسیاری یافته است. قرآن از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، مجموعه کاملی از قوانین، حقوق و احکامی است که برای همه ابعاد زندگی انسان برنامه و قواعد مشخص دارد و چون وحی خالق هستی است، چیزی برتر و بالاتر از آن متصور نیست و صحیح ترین معارف مربوط به عالم و بشریت را شامل است.

 

مبانی انسان شناختی

از آنچه در خصوص معرفت شناسی و هستی شناسی امام خمینی (رحمه الله) گفته شد، می توان نکاتی را در خصوص نگرش ایشان به انسان استخراج کرد. امام در شرح دعای سحر چنین نوشته اند:
 
 بدان که انسان کون جامع و مشتمل بر همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و کل عوالم غیب و شهادت در او منطوی است. کما اینکه خداوند تعالی می فرماید و خداوند کل اسما را به آدم آموخت و مولی الموحدین فرمود: آیا گمان می بری که جرم کوچکی هستی، حال آنکه عالم اکسیر در تو نهان است و بشر با ملک، ملک است و با ملکوت، ملکوت و با جبروت، جبروت. از امام صادق(علیه السلام) روایت است که بدان صورت انسان بزرگترین حجت خداوند بر خلق خویش است و آن (صورت) کتابی است که به دست خویش نوشته است.» (5).
 
 از نکات فوق برمی آید که امام خمینی (رحمه الله) انسان را عالم صغیر در مقابل عالم کبیر می دانسته که توجه ویژه خداوند باعث شده، صورت وی را به دست خویش بنگارد و طبعأ از این توجه خاص، اهدافی مهم دنبال می شد. این توجه خاص و دخالت مستقیم خداوند در خلقت انسان، همان چیزی را به وجود آورده که از آن به فطرت تعبیر می شود.
 
فطرت عنصری مهم در انسان شناسی اسلامی است و در بیانات امام خمینی (رحمه الله) هم به کرات مورد توجه قرار گرفته است. فطرت را می توان مجموعه استعدادهای نیک و کمال جویانه در انسان تعریف کرد که خداوند در وجود انسان به ودیعت نهاده، اما استعدادهای مزبور، اغلب به صورت بالقوه است و تا زمانی که تزکیه و تهذیب صورت نگیرد، نمی تواند به کمال خویش برسد و انسانها به جای کمال حقیقی به اشکال پست تر و کم ارج تری از کمال راضی و خشنود خواهند شد و از کمال مزبور باز خواهند ماند.
 
انسان در ابتدای خلقت، لوحی پاک و خالی از نقوش دارد، اما استعداد او به سمت امور الهی مخمر شده است. نفس در بدو فطرت خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش. نه دارای کمالات روحانی و نه متصف به اضداد آن است، ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول به هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده و فطرت او بر استقامت و خمیرة او مخمر به انوار ذاتیه است (6).
 
«انسان در عین حال که فطرتی الهی دارد، اما از هر دو جهت خیر و شر، موجودی بی نهایت و بی انتهاست. در واقع، متناسب با مراتب عالم هستی که عبارت از عالم ماده و طبیعت و عالم معنا و روحانیت بود و متناسب با معارف و روشهای کسب معرفت که به هریک از مراتب عالم مربوط می شدند. انسان ها ممکن است به هر یک از این مراتب توجه کنند و یا تک بعدی باشند:
 
«انسان این طور خلق شده است که به حسب تمام اموری که در و خارج هست هرچه در خارج هست، خداوند یک روزنه ای در انسان قرار داده که اتصال به او پیدا می کند. چشم دیدنیها را؛ گوش شنیدنیها؛ و همین طور عاقل؛ مافوق طبیعت را از طریق همین روزنه ها می تواند کسب فضیلت کند و احیانا از همین روزنه ها فسادها در باطن انسان موجود بشود» (7).
 
انحراف می تواند انسان را به مرتبه پست تر از حیوان و شیطانی سوق دهد. پس انسان مابین دو بی نهایت قرار دارد. به این معنا، انسان دارای دو بعد حیوانی و مثالی است (8). انسان برای آنکه به انسانیت خویش نایل آید و به تعبیر امام خمینی (رحمه الله)، از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود، نیازمند تعالیم انبیاست . در عین حال، امام خمینی (رحمه الله) معتقد است مکاتب بشری تا کنون نتوانسته اند انسان را بشناسند و انسان ابعاد ناشناخته بسیاری دارد (9).
 
به طور خلاصه، از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، انسان موجودی با فطرت الهی است که کمالات و انحرافات آن غیر متناهی است و به رغم آنکه، در حین تولد فاقد فضائل و رذایل است و فطرت خداجوی و کمال جوی دارد، ولی می تواند در انحراف از صراط مستقیم به طور غیرمتناهی هم منحرف شود. بهترین شناسنده انسان، خالق اوست که با ارسال انبیا و ایصال حقایق به بشر، راه رشد و کمال بی نهایت او را نشان داده اند.

 

حکومت مطلوب امام خمینی (رحمه الله)

روشن است که هر متفکری باید دارای انسجام فکری و فلسفی باشد و آراء مندرج در بخشی از نظریات وی نباید با دیگر قسمتها و ابعاد آن در تضاد و یا تناقض قرار بگیرد. چنین فرضی بدین معناست که مفروضات انسان شناسانه، هستی شناسانه و معرفت شناسانۀ هر متفکر، گزینه های بالقوه ای را که در حوزه ها و عرصه های دیگر من جمله سیاست و اجتماع و امنیت می تواند انتخاب کند، محدود خواهد ساخت. به بیانی دیگر، نظام سیاسی مطلوب هر متفکر باید با مفروضات و مقبولات او در حوزه های مذکور، انطباق و هماهنگی داشته باشد. بر این اساس .
 
1. با عنایت به انتولوژی/ هستی شناسی امام خمینی(رحمه الله)، اولا، حکومت مطلوب ایشان نمی تواند فقط ناظر بر ابعاد مادی زندگی باشد و صرفا حیات دنیوی را تأمین کند. زیرا که عالم محدود به این عرصه نیست:
 
«حکومت اسلام مثل سایر حکومت ها نیست... اینها فقط به این کار دارند که نظم مملکت خودشان محفوظ باشد. اما حالا یک کسی در جوف خانه خودش هر کاری می خواهد بکند؛ مضر به حال حکومت نباشد.. حکومت به او کاری ندارد. اما اسلام و حکومت های الهی این جور نیستند. آنها در هرجا و هر کس در هر جا هست و در هر حالی که هست آنها برایش احکام دارند... ولو اینکه نمی آیند تفتیش کنند لکن محرم است. همانطور که سیاست مملکتی دارد اسلام ... یک احکام معنوی دارد؛ یک حقایق هست، یک معنویات هست. چیزهایی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد، احکام بر آن است.» (10).
 
به این ترتیب، همانگونه که افق دید انسان صرف مادی نیست، افق دید حکومت هم صرفا مادیات نیست. البته، مادیات برای فراتر از عالم ماده ضرورت دارند، اما خود هدف و غایت نیستند: «... اسلام مادیات را همچو تعدیل می کند که به الهیات منجر می شود. اسلام در مادیات بینظر الهیات نظر می کند و در الهیات به نظر مادیات نظر می کند، اسلام جامع مابین همه جهات است» (11).
 
ثانیا، حکومت اسلامی/ دینی باید به عالم آخرت هم توجه داشته باشد و صرفأ جهان فانی را نبیند. این بدان معناست که هم به امور مادی توجه کند و هم به امور معنوی. توجه به امور معنوی در بعد تربیت قرار می گیرد که از آن با تفصیل بیشتر بحث خواهد شد و یکی از محورهای تفکر امام خمینی(رحمه الله) و به نظر ایشان، فلسفه بعثت انبیاست.
 
٢. از حیث معرفت شناسی/ اپیستمولوژیک؛ با توجه به منبع معرفت، حکومت نمی تواند و نباید صرفا بر عقل و تجارب و علوم بشری استوار باشد، زیرا حکومت اداره امور انسانهاست و هر نوع مدیریت، محتاج شناخت و معرفت است و چه کسی بهتر از خداوند خالق انسان می تواند ابعاد و وجوه وجودی انسان و نیازها، تمایلات استعدادها، فطرت، انحرافات احتمالی و به طور کلی، بالقوه های وجود و ضمیر آدمی را بشناسد. در عین حال، میدانیم که اسلام به عنوان دین کامل، واجد همه احکام لازم برای حیات فرد و جمعی است و از این رو، تأمین نیازهای مادی و معنوی و قرار گرفتن انسان در مسیر رشد و هدایت و تربیت، در گرو قبول این احکام و عمل به آنها قرار می گیرد. بنابراین، شارع و قانون گذار حکومت اسلامی، مشخص و بدیهی است.
 
٣. از حیث انسان شناسی/ آنتروپولوژیک؛ حکومت دینی و مطلوب باید رافع نیازهای مادی و معنوی انسان باشد و با رفع نیازهای مادی، انسان را به مرتبه انسانیت سوق دهد (12).
 
و از طرف دیگر، با شناخت صحیحی از استعدادهای مثبت انسان و مواضع لغزش و انحراف انسانها دارد، برای تربیت مردم برنامه ریزی کند. در واقع، تفاوت اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها از نظر امام خمینی(رحمه الله)، وظیفۀ تربیتی اولی و بی توجهی دومی به مسأله تربیت است: «انبیاء هم که آمده اند از طرف خدای تبارک و تعالی برای همین تربیت و انسان سازی است. تمام کتب انبیاء، خصوصا کتاب مقدس قرآن کریم - کوشش دارند به اینکه انسان را تربیت کنند. برای اینکه با تربیت انسان عالم اصلاح می شود. آن قدر که انسان غیر تربیت شده مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست» (13).
 
انسان در راستای کمال طلبی اش، گاه تصور می کند کمال همین امور مادی است و در این راه آن قدر می کوشد که خوی تجاوزگری پیدا می کند و غارت و چپاول اموال دیگران را هدف خویش قرار میدهد. طبیعی است یکی از وظایف حکومت اسلامی (و البته هر حکومتی)، ممانعت از این قبیل رفتارهای تجاوز گرانه است.

 

نگرش امنیتی امام خمینی(رحمه الله)

همانطور که در ابتدای مقاله اشاره شد، در مجموعه آثار امام خمینی (رحمه الله)، بحث مستقلی در باب امنیت دیده نمی شود، اما با عنایت به پرسش های بنیادین حوزه مطالعات امنیتی و استراتژیک و با عنایت به حکومت مطلوب و مفروضات انسان شناسانه و هستی شناسانه امام خمینی (رحمه الله)، میتوان نکاتی در این زمینه استخراج کرد.
 
نخست، این سؤال را می توان مطرح ساخت که ابعاد امنیت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) و در نظام سیاسی مطلوب ایشان، چیست؟ در جواب این سؤال باید دید در چه حوزه هایی، چه چیزهایی شایسته حفظ و محافظت اند و برای حفظ شان می توان متحمل هزینه (تقریبأ سنگین) شد. از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، مهمترین ارزش برای هر انسان و به تبع آن برای هر جامعه ای، هدایت، تهذیب نفس، تربیت و پیمودن مسیر مختوم به قرب الهی است. بنابراین، وجوه مختلف این ارزش، باید موضوع محافظت باشد. بر این اساس، به نظر می رسد ابعاد زیر را می توان به عنوان وجوه امنیت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) مطرح کرد:
 
یک. امنیت اقتصادی و نفی وابستگی اقتصادی: اشاره شد که از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، نیازهای مادی و اقتصادی، درجه نازلی از نیازها را تشکیل میدهند که هر حکومتی (اعم از دینی و غیردینی) می تواند و باید آنها را برآورده کند، اما این نیازها، اگر مرتفع نشوند، انسان فرصت و امکان رفع نیازهای والاتر و معنوی تر را نخواهد داشت.
 
از این رو، وابستگی اقتصادی، اگر به معنای تضعیف قدرت اقتصادی و احتیاج به اجانب و به ویژه، غیر مسلمین باشد و مسلمانان به وضعی دچار شوند که برای تأمین معاش با اشکال مواجه شوند و در همین حد متوقف شوند، این امر انسان را از اهداف اصلی خلقت دور خواهد کرد و از این رو، منفی و تهدید است. ضمن آنکه، وابستگی اقتصادی، منشأ وابستگی های بعدی و خطرناکتر نیز محسوب می شود:
 
«اگر مملکت شما در اقتصاد نجات پیدا نکند، وابستگی اقتصادی داشته باشد، همه جور وابستگی اقتصادی دنبالش می آید. وابستگی سیاسی هم پیدا می کنیم، وابستگی نظامی هم پیدا می کنیم دستمان را دراز کنیم طرف آمریکا. او می تواند به ما تحمیل کند، همه چیز را»(14).
 
دو. آزادی فکری و فرهنگی یا غلبه بر وابستگی فرهنگی؛ از این مفهوم در بیانات امام خمینی(رحمه الله) به استقلال فرهنگی و رهایی از وابستگی فکری و نظایر آنها هم تعبیر شده (15) و به نظر می رسد منظور از آن، رهایی از تأثیرات و ایدئولوژی های شرقی و غربی در تفکر و توجه به ارزش ها و مفاهیم و اصول اسلامی است: «... در رأس همه گرفتاری ها، همین گرفتاری فکری است. این را باید اساتید دانشگاه، معلمین، آموزگارها، بچه های ما را از این انگل بودن و از این افکار بیرون بیاورند. آنها که خودشان مبتلا به این افکار نیستند، آنها که هستند که نمی توانند» (16). در واقع، منظور از غربزدگی و خودباختگی نیز همین وابستگی فکری است. از دیدگاه امام، صراط مستقیم واحد است و باقی راهها، چه شرقی و غربی، همگی انحرافی اند (17). بنابراین، هر نوع وابستگی فکری / فرهنگی، انحراف از مسیر اصلی هدایت است و امنیت راه اصلی را به خطر می اندازد.
 
سه. معنویات: منظور از معنویات، تهذیب نفس و تربیت آن در مسیر مورد نظر اسلام و احکام اسلامی است و زمانی به خطر می افتند که مشغول شدن به دنیا و استغراق در آن و یا محرومیت شدید، پیش آید. امام خمینی (رحمه الله)، در اولین سخنرانی بعد از بازگشت به کشور و در جملاتی مشهور، به این امر اشاره کرده اند:
 
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می خواهیم مرفه بشود،زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه بشود. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها معنویات شما را روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت می رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ اینقدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که چنان کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را آباد می کنیم و هم آخرت را» (18).
 
راه حفظ و تقویت معنویات نیز تهذیب نفس و تربیت است و غلبه بر هوای نفس و زیاده طلبی نفس است که برای خواهشهای آن پایانی متصور نیست و همین امر موجب تجاوزگری می شود و مخاطراتی برای بقیه اعضای جامعه ایجاد می کند.
 
سؤال دوم در حوزه مطالعات امنیتی را می توان به ابژه / مرجع امنیت مربوط دانست. در این خصوص و با عنایت به ابعاد مذکور امنیت، می توان حسب درجات، ابژه ها و مراجع زیر را برای امنیت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) ذکر کرد:
 
یک. اصل اسلام که در لسان فقها از آن به بیضه اسلام تعبیر می شود (19)، اصل دین و احکام دین است که تهدید متوجه آن می تواند منتج به نابودی اسلام شود، در این خصوص، فقها و علمای دین، هیچ نوع مصالحه و سکوت را جایز ندانسته و حتی به قیمت از دست دادن جان و اموال، مبارزه با تهدید را لازم شمرده اند (20).
 
به نظر امام خمینی (رحمه الله)، حادثه ای که در دوران قبل از انقلاب و عصر پهلوی در حال وقوع بود، همین تهدید اصل اسلام بود که طبعا بعد از آن، راه تهذیب و معنویت مسدود می شود و به معنای نابودی کامل بشری نیز هست. اصل اسلام، على القاعده، در وضعیت تغییر دسته جمعی دین و یا انحراف جمعی از معنویات و یا افتادن امور به دست افراد غیر مسلمان رخ می دهد.
 
دو. حکومت اسلامی که آن را می توان فرع بر اصل اول دانست. چه وظیفه حکومت اسلامی اجرای احکام شرعی و تربیت و تهذیب، یعنی پیاده کردن اسلام است. درست است که در فقدان حکومت اسلامی، اصل اسلام، بلافاصله و ضرورت به مخاطره نمی افتد، اما به مرور زمان و با کاهش و تضعیف معنویات و غلبه عناصر غیردینی و یا ضد دینی، کم کم اصل اسلام هم می تواند به خطر بیافتد، به خصوص در دوران جدید که از طرف قدرتهای بزرگ برنامه وسیعی برای نابودی اسلام تدارک دیده شده است؛ زیرا اسلام را مغایر اهداف و زیاده طلبی های خویش میدانند. از این رو، دفاع از حکومت اسلامی، معادل دفاع از اصل اسلام میشود (صحیفه نور، ج ۲۰: ۸۰) و دفاع از این دو برابر دفاع از مکانیسم هدایت بشر و جامعه بشری است. در فقدان اسلام یا تحریف آن، راه تکامل بشری، اگر نه مسدود، دست کم دشوار می شود.
 
سوال سوم در حوزه امنیت، مربوط به مسأله تهدید و متوجه ابژه امنیت میشود. این تهدیدها فراوانند و به خصوص، تهدیدهای ناشی از عرصه بین المللی را هم می توان در آن دید، که در اینجا بررسی نمی شود. این تهدیدها، به نظر امام از منابع زیر ناشی می شود:
 
یک. طواغیت: طاغوت اصطلاحی قرآنی است و منظور امام (رحمه الله) از آن، هر کس و گروهی است که در مقابل راه انبیا ایستاده اند و برخلاف انبیا که انسانها را از ظلمت به سمت نور هدایت می کنند، انسانها را از نور به سمت ظلمت (یعنی فقدان هدایت و گمراهی سوق میدهند. بنابراین، می توان طواغیت را داخلی و خارجی دانست. دولتهای استکباری و مخالف اسلام، طاغوت محسوب می شوند و دول کشورهای اسلامی نیز اگر به جای هدایت، تربیت و تزکیه، به دور ساختن مردم از احکام اسلام، اسلام زدایی و مقابله با احکام اسلام مشغول شوند، در ردیف طواغیت قرار می گیرند. از همین روست که امام خمینی (رحمه الله)، از ابتدا به «اسلام زدایی» شاه اعتقاد داشت و از این رو، حکومت شاهنشاهی را طاغوتی می خواند. روشن است که طاغوت چه خطراتی را متوجه اسلام و اصل اسلام می کند و آن را از هدف اصلی انبیا دور ساخته و به سمت شیطانی می کشاند.
 
دو. استضعاف: استضعاف نیز همانند متضاد خود یعنی استکبار، از اصطلاحات قرآنی است و در کلام امام خمینی (رحمه الله)، منظور از آن عدم اطلاع بر قدرت خویش و خود را ضعیف پنداشتن است که اغلب، ناشی از تبلیغ و القای مستکبرین است.
 
مستضعفین «یعنی آنهایی که قدرت دارند، قدرت ایمان دارند و آنها نمی فهمند و اینها را مستضعف حساب می کنند، می گویند اینها ضعیفند» (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله). البته، این استضعاف توأم با قبول استکبار و معروض تجاوز و تعدی آن واقع شدن است. به عبارت دیگر، استضعاف همیشه با استکبار توأم است. وضع استضعاف، معادل ذلت مسلمین و تحقیر اسلام و وابستگی به مستکبرین است که آنان خود از راه هدایت دور شده اند و دیگران را هم از آن دور می کنند. این مستکبرین خود می توانند به طاغوت بدل شوند و راه هدایت و تزکیه را سد کنند.
 
سه. تفرقه: بروز اختلافات در بین امت اسلامی است، به وجهی که از دشمنان و مخالفان خارجی خویش غافل شوند و به مبارزه و جدال با یکدیگر بپردازند. امام خمینی (رحمه الله) در آثار خویش و به ویژه، در سخنرانی های بعد از انقلاب، بر وحدت مسلمین و طبقات مردم تأکید فراوان کرده اند. تفرقه، راه را برای قدرت گیری مخالفان اسلام اطواغیت باز می کند و باعث تضعیف جبهه اسلام می شود که استضعاف و به خطر افتادن اصل اسلام به دنبال آن خواهد آمد: «باید بدانید که اختلاف و تفرقه سرچشمه تمام بدبختیها و اسارتهاست» (21).


وحدت بین فرق اسلامی

از همین روست که وحدت بین فرق اسلامی، شیعه و سنی و طبقات مردم بسیار مهم و حیاتی می شود. امام خمینی (رحمه الله)، ناسیونالیسم و ملی گرایی را به این معنا، دشمن مهم وحدت و القای بیگانگان و مراکز استکباری می دانند و به پرهیز از آن، در مواضع مختلف دعوت می کنند، زیرا دفاع از مصالح مسلمین را به حصار خاص یک ملت محدود می سازد (22).
 
سؤال چهارم، در مطالعات امنیتی به وسائل تأمین امنیت مربوط می شود. امام خمینی (رحمه الله) در این زمینه، ضمن اشاره به دستورهای قرآن برای حفظ آمادگی و تهیه قوا و سلاح برای مقابله با مشرکین و مخالفین اسلام، تأکید دارند (23) که بهترین وسیله، آگاهی و ایمان مردم است که بر سلاح های عظیم و پیشرفته هم غلبه می کند. همانطور که ایران در مقابله با حکومت شاه فقط با توسل به ایمان و بدون داشتن هرگونه سلاحی، به پیروزی نائل آمد. البته، دفاع در مقابل تهدیدات هم مراتب و مراحلی دارد و ربط مستقیمی به شدت و قوت تهدید پیدا می کند. اگر تهدیدات کوچک و جزئی باشند، با صرف مال و تلاش و ارشاد حل شوند، ولی اگر تهدیدات بزرگ و متوجه اصل اسلام بود و همین طور حکومت اسلامی)، در آن صورت بذل جان نیز امری ضروری خواهد بود. با این حال، باید توجه داشت که بهترین وسیله دفاع از اسلام و حکومت اسلامی، همان تربیت و تزکیه و تهذیب مردم است، به وجهی که خود، به اهمیت این امور واقف شوند. حافظان شرع و اسلام و حکومت اسلامی در درجه اول، اهل علم و آگاهان به اسلام اصیل و نابند که آلودۂ افکار شرقی و غربی نشده اند و در درجات پایین تر، عامه مسلمین باید در این راه کوشش کنند. البته، در امر دفاعی، اگر ضرورت شرکت در میدان جنگ و مبارزه پیش آمد، دفاع به صورت واجب کفایی در می آید که احکام شرعی آن معلوم است و نیاز به بسط ندارد.
 

نتیجه گیری

در نوشتار حاضر با استفاده از این مفروضه که هر اندیشه ای در عرصه سیاسی و اجتماعی، ناگزیر بر اصول و مبانی معرفت شناسانه، هستی شناسانه و انسان شناسانه مبتنی است و بالعکس، یعنی هر نوع معرفت شناسی، هستی شناسی و یا انسان شناسی، دارای تبعات و لوازمی در عرصه های اجتماعی و سیاسی است، تلاش شد با استفاده از آثار امام خمینی (رحمه الله)، سه بعد مذکور در اندیشه ایشان بررسی شود و تبعات آنها در حوزه سیاسی مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس، ملاحظه شد که امام خمینی (رحمه الله)، تصویری از عالم ترسیم می کند که در آن، خداوند خالق و حکیم، جهانی مرتب برای اهدافی مشخص آفریده و این جهان را آغاز و انجامی است که خالق و ناظم آن مشخص می کند. از حیث معرفت شناسی، امام خمینی (رحمه الله) با وجود اعتقادشان به روشهای علمی، فلسفی و عرفانی کسب معرفت، عنصر وحی و مجرای شریعت را بهترین و بی نقص ترین طریق کسب معرفت میدانستند که تنها در صورت داشتن هدف الهی و تهذیب نفس می تواند منبع هدایت از ظلمات به نور و رهایی بشر از دردها و رنجها و رسیدن آن به سر منزل سعادت باشد. از حیث انسان شناسی نیز امام خمینی (رحمه الله)، انسان را موجودی مفطور بر فطرت الهی و در حین تولد، عاری از کمالات و عیوب و مستعد تکامل غیر متناهی و احیانا پیروی از طاغوت و تنزل بی نهایت میدانستند. بر اساس این مبانی، حکومت مطلوب ایشان باید هدایت را سرلوحه کار خویش قرار دهد و برای این منظور، هم به دین و هم به آخرت توجه کند و به منابع عقلی و علمی بشر اکتفا نکند و حقایق و احکام صحیح و لازم برای بشریت را از شرع اسلام و قرآن کریم استخراج کند و در عین حال، به رفع موانع تهذیب و کمک به مردم در جهت تزکیه مبادرت ورزد. ضمن آنکه، به رفاه دنیوی آنها توجه می کند، رفاه را مقدمه ای برای معنویات محسوب بدارد.
 
جایگاه امنیت به عنوان عنصری اجتماعی - سیاسی، در چنین نظامی، متفاوت از دیدگاهایی خواهد بود که افق دیدشان فقط جهان مادی و حیات دنیوی است. از این منظر، آنچه بیش از هر چیز ارزشمند است و ضرورت حفظ دارد، اسلام و اصل اسلام به عنوان مکانیسم هدایت بشر و ریسمان محکم الهی است که کرۂ ارض و انسان را به آسمان و عوالم بالاتر متصل می کند. بر این اساس، هر آنچه این وسیله و این مکانیسم هدایت (اسلام و حکومت اسلامی را تهدید کند، عامل مخل امنیت است. از این حیث، امنیت وجوه اقتصادی، فرهنگی و معنوی پیدا می کند و تهدیدات متوجه آن نیز به شکل تهدیدات اقتصادی (وابستگی به ممالک غیر مسلمان)، فرهنگی (وابستگی فرهنگی و فکری و عدم رهایی فکری از تأثیرات شرق و غرب)، طواغیت (موانع هدایت و دورکنندگان بندگان از خدا)، استضعاف یعنی از دست دادن اعتماد به نفس و قبول استکبار و تفرقه بین مسلمین و تضعیف قوای آنان بروز می کند. بهترین راه مقابله با تهدیدات مذکور، تهذیب نفس و خروج از وضع استضعاف و رهایی و استقلال فکری است. به این ترتیب، در اندیشه امام، نوعی در هم تنیدگی و انسجام بین عناصر تهدید کننده امنیت، وسایل مقابله با تهدیدات و ابژه های امنیت مشاهده می شود و البته، این نگرش، تفاوت های بسیار مهمی با نظریه های رایج در حوزه مطالعات استراتژیک و امنیت دارد. از جمله این تفاوت های بارز می توان به محوریت نداشتن ملیت و دولت ملی در اندیشه امام خمینی (رحمه الله) و اهمیت وحدت مسلمین به مثابه امت واحده، در مقابل دیدگاههای رایج اشاره کرد.

پی‌نوشت‌ها:
1- صحیفه نور، ج  ۱۴ص ۱۵۴
2- همان، ج8 ص328
3- همان ، ج ۱۷ ص ۴۳۳
4- همان، ج ۱۴ ص ۳۹۱
5- همان، ج۶ ص ۲۸۷
6- لک زایی، صص ۱۰۶-۱۰۷
7- صحیفه نور، ج ۸ ص ۳۲۵
8- همان، ج ۳ ص ۲۱۸
9- همان، ج ۸ ص ۶  و ص ۳۲۵
10- همان، ج ۳ صص ۲۲۰ - ۲۱۹
11- همان، ج8 ص ۶۴۶
12- همان، ج ۶ ص ۲۷۳
13- همان، ج ۱۴ ص ۱۵۳
14- همان، ص ۴۲۶
15- همان، ص ۱۸۰
16- همان، ص ۱۸۱
17-همان، ج ۱۲ ص ۳۶۶
18- همان، ج ۶ ص ۲۷۳
19- همان، ص۳۲۴
20- همان، ج ۱ ص ۹۳
21- همان، ج ۱۰ ص ۸۰
22- همان، ج ۲۰ ص ۸۷
23- همان، ج ۱۳ ص ۸ و ص ۴۴۷
 
منابع:
1- لکزایی، نجف (۱۳۸۶)؛ درآمدی بر مستندات قرآنی فلسفه سیاسی امام خمینی (رحمه الله)، قم: بوستان کتاب.
2 - موسوی خمینی، روح الله (۱۳۸۰)؛ استضعاف و استکبار از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، ۱۳۸۰.
3- موسوی خمینی، روح الله (۱۳۸۶)؛ صحیفه نور، تمام مجلدات، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
 
منبع: امام خمینی(رضی الله عنه) و بنیان‌های نظری امنیت در جمهوری اسلامی ایران، به اهتمام: فزراد پور سعید، نویسنده: محمدعلی قاسمی، ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1390ش، صص 39-21