معرفی کتاب «عروس قریش» نوشته مریم بصیری
رمان تاریخی، با محوریت زندگی حضرت آمنه مادر پیامبر اسلام،زندگی این بانوی بزرگوار و ازدواجش با پدر پیامبر..با ما همراه باشید:
مشخصات
نام کتاب | عروس قریش |
نام نویسنده | مریم بصیری |
ناشر | نشر اسم |
سال چاپ | ۱۳۹۸/۰۴/۰۱ |
تعداد صفحات | ۳۳۹صفحه |
رده سنی | بزرگسال |
ژانر | رمان مذهبی |
کشور سازنده | ایران |
شخصیت اصلی | حضرت آمنه(س) |
خلاصه ای از کتاب«عروس قریش»
کتاب رمان عروس قریش یکی از زیباترین کتاب های تاریخی درباره زندگی حضرت آمنه(س) مادر بزرگوار، پیامبر خاتم و همسر عبدالله می باشد. در این دوره کتاب های بسیاری درباره حضرت آمنه نگاشته شده است اما این کتاب با وجود منابع تاریخی کمی که وجود دارد توانسته است به بهترین نحو نوشته شود تا خواننده بتواند در ذهنش تصویر سازی کند.از زیبایی کلام نویسنده در نگارش این کتاب باید گفت بسیار ساده و روان نگاشته شده است و در قسمت های احساسی که احتیاجی به سند تاریخی ندارد نویسنده از تخیل هم برای نوشتن کتاب استفاده کرده است.
شخصیت شاخص
شخصیت شاخص این کتاب بانوآمنه مادر پیامبر هست که در دوران جاهلیت عرب به دنیا آمد روزگاری که مردم دختر ها را قربانی می کردند تا بلا گردان پسرهایشان شود. اما پدر آمنه دخترش را دوست داشت. بعد از آن ازدواج بانو با عبدالله بود که ایشان به همسرش بی نهایت علاقه مند بود اما خیلی زود همسرش را از دست داد و با عشقی ناکام با سختی های زندگی رو به رو شد و در روزگاری که با تنها فرزندش محمد(ص) روزهای خوشی را می گذراند با آمدن بیماری اش چشم از جهان برداشت.درباره نویسنده
مریم بصیری نویسنده موفق ایرانی در 1 اسفند 1348 شهر ارومیه دیده به جهان گشود. ایشان تحصیلاتش را در رشته تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی (کارشناسی)، ادبیات نمایشی از دانشکده هنر سوره (کارشناسی ارشد) به پایان رسانید.ایشان از همان ابتدای 20 سالگی فعالیت نویسندگیشان را آغاز نمودند. در زمان حال ایشان مدیر مسئول و مدیر آموزش آموزشگاه سینمایی و مهارت های کار دانش «آفتاب مهر» با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می باشند.
خانم بصیری تاکنون بیش از 40 اثر داستانی از او منتشر شده است. از جمله کتابهای او میتوان به: دخیل عشق، پشت صحنه یک رویا، بهشت من کنار توست، فانوس دریایی و مسافر باغ سیب، من زن هستم، و تن دادم وطن، یک مشت نخودچی، پرواز پروانه ها، معرکه عشق و خون، ماهی ها پرواز می کنند، شب های حرم خانه، دین در کادر تصویر و... می توان اشاره کرد.
از دیگر فعالیت های ایشان:
مدرس رشته های: فیلمنامه نویسی، داستان نویسی، نمایشنامه نویسی، نویسندگی برای رادیو و تلویزیون، کارگردانی فیلم، عکاسی، تحلیل نمایشنامه، عناصر درام، نقد فیلم.
نظرات و تجربیات کاربران نسبت به کتاب«عروس قریش»
+پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونید که روی روح و روان و زندگیتون اثر میذاره ، من واقعا از خوندنش حظ بردم و با اینکه آدم احساساتی نیستم با تمام وجودم منقلب شدم و اشک ریختم . عااالی بود.+عروس قریش داستان زندگی آمنه (مادر حضرت محمد ص) را به زیبایی به تصویر کشیده. نویسنده تمام احساسات زنانه را برای نوشتن این کتاب در نظر گرفته و خواننده را به خوبی با خود همراه می کند.
+نویسنده قلم خوبی داشت، البته بعضی جا توصیفات میتونست کمتر باشه واینکه نوشتن یک رمان تاریخی با این موضوع بسیار سخته و دور از انتظار نبود که به بعضی نکات تاریخی اشاره نشه با اینکه به بعضی نکات خیلی ظریف اشاره شده بود درکل جذاب بود
+خیلی خیلی خوب توصیف شده بود. مخاطب لحظه ای هم نمیتونه چشم از متن داستان برداره و تمام صحنه ها رو با چشم خودش می بینه.
+حقیقتا بین کتاب هایی که درباره بزرگان دین نوشته شده یکی از بهترین و جامع ترین کتابها بود. به خوبی مفاهیم تاریخی رو منتقل میکرد و اتفاقات تاریخی رو در ذهن مخاطب جا می انداخت. تمام دوران زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت آمنه رو روایت کرده بودند و شرایط اون زمان مکه رو به خوبی ترسیم کرده بودند. حقیقتا یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم سپاس فراوان از نویسنده محترم.
برش هایی از کتاب
+ابوطالب پرسید: «تو اینها را از کجا میدانی؟ پدرم گفته بود پیرمردی آگاهی. نکند از مردم چیزی شنیدهای؟» سطیح لبخندی زد و جواب داد: «نسب خود را از من نمیتوانی پنهان کنی. من خاندان شما را از کتابهایی که از پیشینیان مانده است، میشناسم. تو و برادرت صاحب بهترین نسل هستید. همسر برادرت به هدایتگر خلق حمل برداشته و همسر تو به پادشاه مؤمنان و مرسلان حمل خواهد برداشت. هر دو طفل در روزگاری بس نزدیک چون ستارهای سرخ در آسمان مکه خواهند درخشید.»+آمنه شیرین بود، شیرینتر از همهٔ کاسههای انگبین و پیالههای شهد و شربت. بِرّه نمیدانست چرا قیس بنعاصم همهٔ دختران خود را یکبهیک در گور فرو میبرد و طایفهٔ بنیتمیم، که به خوردن سوسمار شهره شده است، دارد به زندهبهگور کردن دختران هم شهره میشود. - در زمانهای که دختران مکه چهره در خاک میکشند، بودن آمنه سعادت بزرگی برای خانهٔ وهب است. صبح که به زیارت کعبه میرفتم شنیدم بار دیگر دختر خردی را از بالای کوه ابوقبیس به دره پرتاب کردند. عاتکه خود را نباخت و گفت: «چند روز پیش هم مردی سر دخترش را جلوی پای اِساف سر برید تا عمر پسرانش به دنیا باشد. تنها وهب من است که دخترش را چون جان دوست دارد.»
+آمنه حلیمه نمیشد؛ اما حلیمه میخواست آمنه شود و هر روز بیشتر از روز پیش برای محمد مادری کند. هرچه میکرد بوسهاش زودتر از همه روی گونهٔ محمد مینشست تا روی گونهٔ فرزندان خود. هرچه میکرد موهای مجعد محمد زودتر از موهای فرزندان خودش شانه میشد. هرچه میکرد لقمهٔ غذا پیش از همه بر دهان محمد گذاشته میشد. هرچه میکرد محمد را پیش از دیگران میخواباند و تا صبح بر بالای سر او مینشست و نگاهش میکرد. هرچه میکرد سروروی محمد را زودتر از بقیه میشست. هرچه میکرد خونش به دیدن محمد زودتر به جوش میآمد و کاسهٔ مهرش بر سر او لبریز میشد.
+سر محمد روی قلب مادر کرنش کرد. نمیتپید. قلب مادر زمان بسیاری بود که از تپش افتاده بود انگار، سالها بود از تپش افتاده بود انگار، از همان موقع که شنیده بود قلب عبدالله او دیگر نمیتپد، از همان وقت که شنیده بود قلب زیبای عرب دیگر نمیتپد و نمیتواند پسر زیبایش را ببیند. محمد تنها صدای مادرش را در قلب خودش میشنید که میگفت: «شیون مکن! برخیز محمدم! برخیز! یتیم مکه پدر مکیان خواهد شد.» محمد اشکها را پاک کرد و برخاست. به مادر نگاه کرد که در بهشت بود انگار، خود بهشت بود انگار.
+زنانی که هریک دایهٔ یکی از کودکان سران مکه بودند هر روز از کنار خیمهٔ حلیمه میگذشتند و با حسرت به شیرینی کودکی که حلیمه آورده بود، نگاه میکردند. همان کودکی که هیچیک از آنها حاضر نشده بود او را با خود به بادیهٔ بوبات بیاورد. حال همان کودک حلیمهای را که از تمام زنان بادیه بینواتر بود، به زنی توانگر بدل کرده بود که دیگر زنان با بهانه و بی بهانه به نزدش میرفتند تا هم محمد را ببینند و هم به شکوه سیاهچادر او بنگرند.
+آمنه به آینه نگریست و دید پیشانیاش لحظهبهلحظه نورانیتر میشود و آینه درخشندگی آن را صدچندان میکند. هیچ نگفت و فقط برق چشمانش از پشت پرده بر روی پیشانی شویش افتاد. داشت کمکم ایمان میآورد نوری که عبدالله گفته بود از پدرانش به وی ارث رسیده، در حال ظاهر شدن در چهرهٔ اوست. آینه آنقدر نورانی شده بود که آمنه دیگر خودش را نمیدید. تنها نور میدید و نور. و حس میکرد صدایی از آسمانهای هفتگانه، زمین و دریاها در عمق جانش ندا میدهد: «تو به نور باردار شدهای. فرزند تو مزمّل، مدثّر، مبشّر، مذکّر، محمود و منذر است.»
کتاب های مشابه
یوما
داستان زندگی خدیجه (س) همسر پیامبر(ص). نوشته: مریم راهی.دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)
روایتی دل نشین از خانه امام علی(ع) از زبان فضه، کنیز حضرت زهرا(س) . نوشته: محمد رضا انصاری.
دعبل و زلفا
کتاب دعبل و زلفا سرگذشت شاعری معروف به نام دعبل است. اثر روایتی عاشقانه از آشنایی و زندگی پر فراز و نشیب دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت علیهم السلام و همسر سازش ناپذیرش زلفا. نوشته: مظفر سالاری.
رویای نیمه شب
ریحانه تنها فرزند ابوراجح حمامی که از حامیان تشیع است، عاشق هاشم نوه ابونعیم زرگر و سنی مذهب می شود. تفاوت در مذهب و...باعث می شود این دو جوان برای رسیدن به هم دیگر با مانع روبه رو شوند. نوشته : مظفر سالاری
منبع
بخش فرهنگ و اندیشه سایت راسخون
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}