بررسي تاريخ عالم آراي عباسي (2)


 






 

1-4- نوع گزارش هاي نظامي در تاريخ عالم آرا
 

تاريخ عالم آراي عباسي، در ميان ديگر تواريخ عصر صفوي ، به لحاظ در برداشتن شرح بسياري از جنگ هاي داخلي و خارجي اين دوره منحصر به فرد است . اسکندر بيک که خود در بعضي از اين جنگ ها شرکت داشته و از نزديک شاهد بسياري از وقايع بوده، هر يک را به تفصيل در تاريخ خود شرح داده است. نکته اي که در اين بخش بايد بدان توجه داشت اين است که وي در اکثر موارد جنگ هايي را نام مي برد و به تفضيل آن مي پردازد که فتح و پيروزي از آن شاه و سپاه قزلباش است .
وي در اين ميان فتوحاتي را گزارش مي دهد که از هر نظر قابل توجه باشد . به عنوان مثال وي درباره ي پيروزي قزلباشان در فتح بغداد در سال 1032 هـ ق چنين مي نويسد :
« در بدايت حال ، اولياء دولت را چنين فتحي که کارنامه ي فتوحات شجعان روزگار است روي داد اگر خرد پروران خرده بين و دور بينان عالم يقين به ديده ي تأمل و تعمق نگرند ، شکست يافتن يک هزار نفر از شجعان قوم از شصت ـ هفتاد نفر سپاه بي سامان ويراق که مستعد جنگ نبوده اند جز عنايت الهي و اقبال همايون شاهي نتواند بود . (1)
ناگفته نماند که وي عامل ياري و معاونت ارواح پاک مقدس صفوي را در پيروزي ها بي تاثير نمي داند و آن را گره گشاي مشکلات نبرد مي داند . (2)
تاريخ عالم آرا، از سوي برخي محققان همچون براون (3) و التون (4) ، متني سخت طاقت فرسا و ملال آور معرفي شده است . اين نظريه به دليل انبوهي شرح جنگ ها و جزئيات زياد در اين زمينه براي کساني که به تاريخ نظامي علاقه اي ندارند شايد تا حدودي صحيح به نظر رسد ليکن از ديدگاه عموم خوانندگان پذيرفته شده نيست .

1-5 -توجه خاص اسکندر بيک به مراکز حکومتي صفوي در تاريخ عالم آرا
 

در سال 1004 هـ ق زماني که مرکز حکومتي شاه عباس هنوز در قزوين بود . اسکندر بيک درباره ي تفريحات شاه از جمله تماشاي اغتشاشات محلي اراذل و اوباش . (5) جشن ها و آذين بندي هاي ميدان سعادت آباد ، همچنين ابلاغ احکام شاه به دکانداران اين شهر (6) مطالب جالبي بيان کرده است . در سال 1006 هـ ق که مقر سلطنت از قزوين به اصفهان تغيير يافت . همچنان که تمام توجه شاه به اين شهر و احداث کاخ ها و مساجد زيبا بود و سعي در هر چه با شکوه تر نمودن آن داشت، اسکندر بيک نيز به اين شهر توجه خاصي از خود نشان مي داد . (7) وي از اين شهر به عنوان « نگارستان صوري و بهارستان معنوي » ياد مي کند (8) و اصلاً تاريخ عالم آراي خود را نيز به دستور شاه در اين شهر نوشته است . (9) توصيفات زيباي او از جشن هاي مفصل ميدان نقش جهان اصفهان (10) و نيز شرح اوضاع اجتماعي و بلاهاي طبيعي آن (11) بازگو کننده ي اين مطلب است که وي به اين شهر حتي بيش از زادگاهش ( آذربايجان ) توجه دارد .

1 ـ 6 ـ چگونگي انعکاس اوضاع اجتماعي عصر صفوي در تاريخ عالم آرا
 

در تاريخ عالم آرا ، مردم نيز حضور دارند و ما مي توانيم از رهگذر مطالعه ي وقايع درباري، سياسي و نظامي ، به طور محدود درباره ي اوضاع اجتماعي آنها در آن دوره ، اطلاعات ارزشمندي به دست آوريم . مطالبي که اسکندر بيک درباره ي برخي از شهرهاي ايران دارد ، عموماً حکايات غم انگيزي از اوضاع شوم اجتماعي ( جنگ ها و بلاهاي طبيعي) است . (12) او از وقوع زلزله هاي سخت در عصر شاه عباس و کشتار جمعيت خبر مي دهد . (13)
وي ، رعايت مصالح اقتصادي در جنگ ها و به خصوص ، محاصره ي قلاع را براي مردم امري ضروري مي داند . (14) و با نشان دادن نهب و غارت قبايل مختلف ، همچون اکراد محمودي و پيامدهاي شوم اقتصادي آن ، ما را از فقر و فلاکت مردم اين دوره آگاه مي کند . (15)
توصيفات او درباره ي پيامدهاي اشتغال تبريز در سال 996 هـ ق (16) و نيز خشکسالي دو ساله بغداد در سال 1032 هـ ق قابل توجه است . اسکندربيک که در جريان اين خشکسالي از اصفهان به بغداد رفته و در مسير عبورش، عيناً شاهد فقر و فلاکت مردم عراق عرب بوده در اين باره چنين مي نويسد :
« ... اوسط النّاس ، آنچه قدرت بيرون رفتن داشتند ، اکثراً روي به تفرقگي آورده ، قريب يکصد هزار نفس از ذکور و اناث و نساء صبيان از شهر و ولايات جلا اختيار نموده ، در ديار عجم پراکنده شدند ... راقم اين نگارستان از صفاهان متعاقب اردوي ظفر نشان متوجه بغداد بود . به هيچ منزلي ، نزول ننمود و به هيچ قريه اي از قراء ممالک نرسيده که از مردم عراق جمعي مردم بي سر و پا نکرده باشند . فقراء و درويشان که نه سامان داشته اند و نه حالت بيرون رفتن از استيلاء جوع و فقدان نان جان مي دادند » (17)

2 ـ تاريخ عالم آراي عباسي ( نقد بيروني ) :
 

اصولاً هدف از نقد بيروني يک منبع تاريخي ، سنجش اعتبار روايات آن با متون تاريخي قبل و بعد از آن است. در نقد بيروني تاريخ عالم آراي عباسي، سعي داريم از اين طريق به ميزان تاثير پذيري اين تاريخ ، از تواريخ پيشين آن پي ببريم . ضمن اينکه ، با اجراي همين روش در مورد تواريخ پس از آن ، تأثيرگذاري عالم آرا را نيز مورد بررسي قرار خواهيم داد . نتيجه اي که از اين بخش مد نظر ماست ، آن است که اين تاريخ ، در ميان ديگر تواريخ عصر صفوي چه جايگاهي دارد ، به چه ميزان دقيق است و تا چه حد مي توان به آن اعتماد کرد ؟

2ـ 1 ـ بررسي تاثير پذيري تاريخ عالم آرا از تاريخ حبيب السّير
 

تاريخ حبيب السّير في اخبار افراد البشر، يک تاريخ عمومي است که نويسنده ي آن غياث الدين بن همام الدين حسيني معروف به خواند مير ، نوشتن آن را در سال 927 هـ ق در زمان حکومت شاه اسماعيل اول در هرات آغاز کرده (18) و به سال 930 هـ ق ( پايان حکومت شاه ) ختم کرده است . (19)
به قول امير محمود ( فرزند خواند مير ) ، بنا به درخواست حبيب الله ساوجي ( وزير خراسان ) نوشته شده (20) ، در بخش مربوط به تاريخ صفويه بر گرفته از مطلع سعدين دوره ي تيموري است . (21)آن چه که در تاريخ صفويه، مورد نظر خواند مير است ، حوادث مربوط به طريقت و نهضت صفوي مي باشد .
وي که اساساً نويسنده اي تملق گو است و در مدح شاه اسماعيل بسيار اغراق نموده است (22) ، بيشتر به حوادثي توجه دارد که سلاطين آق قويونلو در آن نقش داشته اند .
بخش هايي از تاريخ عالم آراي عباسي که اختصاص به سلطنت شاه اسماعيل اول و قبل از آن دارد ، برگرفته از تاريخ حبيب السّير است . اين تاريخ ، از نظر زماني، براي تاريخ اوايل عصر صفوي ، از اعتبار بيشتري برخوردار است ، لذا اسکندر بيک نيز سعي نموده تا حد امکان در نقل قول وقايع دقت نمايد .
اسکندر بيک ، در ابتداي کتاب خود يادآوري کرده که حوادث تاريخي زمان شاه اسماعيل رابه طور خلاصه خواهد نوشت ، چرا که ممکن است از نوشتن هدف اصلي عالم آرا ( تاريخ عصر شاه عباس ) باز بماند . (23) با وجود اين نکته ، وي ، در برخي موارد اختصار گويي را به کنار نهاده است . با مقايسه ي شرح نبرد ميان قزلباشان و ازبکان در مرو در سال 916 هـ ق مشاهده مي کنيم ، آنچه که در تاريخ عالم آرا آمده بسي مفصل تر از تاريخ حبيب السير است . (24)
درباره برخي وقايع ، از جمله جنگ سه روزه شاه اسماعيل با اشرار ذوالقدر (25) که روايت هاي متفاوتي وجود دارد ، اسکندر بيک در تاريخ عالم آرا، هر دو روايت را بيان کرده است :
« حسن بيک مورخ در احسن التواريخ نوشته که در ميانه ي خاقان سليمان شاه مقابله نشده ، مولف حبيب السير اعتراض کرده که با وجود آنکه خود ، در آن زمان بوده ، خلاف واقع نوشته ، ذره حقير ، دو قول را بيان نمود . العلم عندالله (26) »
در بررسي ويژگي هاي تاريخ نويسي تاريخ حبيب السير ، شايان ذکر است که تا اين زمان، نوشتن شرح حال در محتواي کتاب به طور مستقل نبوده است ، ليکن در اثر خواندمير و نياي او ميرخواند ، براي نخستين بار ، شرح حال هاي مستقل در پايان رويدادهاي يک سال ذکر مي شود . اين شرح حال ها در تاريخ حبيب السير ، براي تحقيق در احوال آن دسته از رجال ، اشراف ، سادات و علماي صفوي که با سلاطين آق قويونلو ارتباط داشته اند حائز اهميت است . (27) اين روند ، بعدها نيز در تاريخ نگاري صفويه تداوم مي يابد و در تاريخ عالم آرا شکل خاصي به خود مي گيرد .

2ـ 2 ـ بررسي تاثير پذيري تاريخ عالم آرا از تاريخ سلطنت شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي ( ذيل حبيب السير )
 

تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي ، از جمله تواريخ اختصاصي عصر صفوي است که در سال 953 هـ ق توسط امير محمود بن خواند مير و به دستور شرف الدين اوغلي ( حاکم هرات) نوشته شده است و تقريباً بخش عمده ي آن به حوادث هرات در روزگار سلطنت شاه اسماعيل و شاه طهماسب اختصاص دارد . (28)
منابع مکتوب مورد استفاده امير محمود، تواريخي همچون روضه الصفا ، حبيب السير و فتوحات شاهي و منابع غير مکتوب او نيز مسموعات و يا مشاهدات اوست . (29) اين تاريخ که شرح حوادث تاريخي دوران طهماسب را تنها تا سال 957 هـ ق در بردارد ، بر تواريخ پس از خود همچون احسن التواريخ ، (30) خلاصه التواريخ و عالم آراي عباسي تاثير گذار بوده است . (31)
اسکندر بيک ، براي نوشتن تاريخ عالم آراي خود ، برخي روايات تاريخي را با قدري تغيير و تلخيص از اين تاريخ اقتباس کرده است ، بدون آنکه به نام آن اشاره نمايد . وي در شرح ماجراي زلزله قاين ، درسال 956 هـ ق به اين تاريخ نظر داشته است که البته آن را بسيار خلاصه تر و همراه با حذف بسياري از نام ها درج نموده است . (32) گزارش جنگ جام در 935 هـ ق نيز که نويسنده تاريخ عالم آرا آن را بر مبناي ذيل حبيب السير نوشته ، از اين قبيل است . (33)
درباره ي جنگ هايي همچون نبرد شاه اسماعيل با پادشاه روم در چالدران ، نبرد خليفه سلطان با پيرام اوغلان ازبک در حدود هرات (34) و نيز نبرد صوفيان خليفه (35) با عبيد خان ازبک که همگي با نتيجه شکست قزلباشان پايان يافته است ، امير محمود با صراحت مسأله شکست قزلباشان را يادآور مي شود . در حالي که چنانچه به عالم آراي عباسي مراجعه کنيم ، اسکندر بيک سعي مي کند شکست صفويه را بسيار کم ارزش و آن را به نحوي توجيه کند . (36)
از جمله روش هاي تاريخ نگاري که در ذيل حبيب السير ، به کار رفته و در تواريخ بعدي ، به ويژه تاريخ عالم آراي عباسي مشاهده مي شود اين است که نويسنده ، به منظور ورود به يک موضوع جديد ، نخست ، خلاصه اي از موضوع قبل را که با موضوع جديد مرتبط است ، مجدداً بازگو مي کند تا براي خواننده ، پيش زمينه ي ذهني به وجود آيد . (37)

2ـ 3 ـ بررسي تأثير پذيري عالم آرا از احسن التواريخ
 

احسن التواريخ ، يک تاريخ عمومي دوازده جلدي است، ليکن امروزه تنها جلد يازدهم ( وقايع عصر تيمور ) و جلد دوازدهم آن ( وقايع عصر صفوي ) به دست ما رسيده است . (38) حسن بيک روملو منصب قورچي گري داشته و در اکثر وقايع نظامي خود حضور داشته (39) به دليل اينکه خود ، شاهد عيني وقايع بوده ، تاريخ او از اعتبار خاصي برخوردار است . همانگونه که اشاره شد ، احسن التواريخ به دليل اينکه در سال 983 هـ ق و در زمان اختلاف حيدر ميرزائيان نوشته شده است ، در اين بخش بر ساير منابع اين دوره برتري دارد . (40)
تاريخ عالم آرا که به مانند احسن التواريخ مملو از اخبار نظامي است نويسنده ي آن در نوشتن برخي روايات ، به احسن التواريخ نظر داشته ، اما گاهي امانت در نقل قول را حفظ نکرده است ؛ اسکندر بيک ، زماني که ماجراي لشکرکشي شاه اسماعيل براي تنبيه جغتائيان طبس در سال 909 هـ ق را شرح مي دهد اشاره مي کند :
« در احسن التواريخ ، مسطور است که در اين واقعه ، هفت هزار کس به قتل آمدند (41) »
زماني که به احسن التواريخ مراجعه مي کنيم ، اين موضوع چنين نوشته شده :
« ... قريب هفت هزار کس از مردم طبس کشته شدند » (42)
اسکندر بيک ، با حذف واژه ي« قريب » اين آمار را به قطع و يقين اعلان کرده است . همچنين ، زمان اين واقعه را 909 هـ ق دانسته ، در حالي که در احسن التواريخ سال اين واقعه 910 هـ ق ذکر شده است . بخشي از تاريخ روزگار شاه طهماسب را نيز اسکندر بيک بر اساس احسن التواريخ نوشته است ، ليکن در برخي موارد ، چنانچه به اين تاريخ رجوع کنيم آن را نمي يابيم . گرد آمدن هفتاد هزار نفر در سپاه طهماسب در سال 936 هـ ق به منظور دفع فتنه ي ازبکان در خراسان از اين قبيل است . (43)
اسکندر بيک ، با وجود استفاده ي مکرر از اين تاريخ ، حق حسن بيک روملو را به جاي نياورده است .
وي ، با وجود اينکه ماجراي لشکرکشي دوم شاه طهماسب به گرجستان را به طور کلي ، بر اساس احسن التواريخ و دقيقاً با همان تشبيهات و عبارات (44) نوشته است ، ليکن ، اشاره اي به حضور نظامي حسن بيک نکرده است .
در مورد برخي اخبار ، از جمله ، تعيين مدت دقيق حيات شاه طهماسب ميان عالم آرا و احسن التواريخ تفاوت هايي مشاهده مي شود . حسن بيک ، عمرش را شصت و چهار سال و يک ماه و نوزده روز (45) و اسکندر بيک ، آن را شصت و چهار سال و يک ماه و بيست و پنج روز ثبت کرده است . (46)
اسکندر بيک ، شرح موضوع وصيت نامه ي شاه طهماسب براي جانشيني حمزه ميرزا را از احسن التواريخ اقتباس کرده است . حسن بيک روملو در احسن التواريخ ، اين موضوع را بدون ذکر علت قبول ندارد و آن را « کاغذ تزويري » مي خواند (47) . اسکندر بيک نيز در پايان روايت ، با ذکر « العلم عندالله تعالي» ، نامشخص بودن اعتبار اين وصيت نامه را به خوانندگان نشان مي دهد . او ، تنها به ذکر روايت اکتفا نکرده و به ريشه يابي آن نيز مي پردازد . او ، علت را اتهام جعلي دشمنان شاهزاده حمزه ميرزا مي داند که مدعي بودند آن وصيت نامه به خط شاه نيست ، بلکه تنها شبيه آن است . (48)

پي نوشتها
 

1 ـ اسکندر بيک منشي، ج 3 ، ص 1662.
2 ـ اسکندر بيک منشي ، ذيل تاريخ عالم آرا ( مقدمه ي اسکندر بيک درباره ي فتح حلّه )، ص 60.
3 ـ راجر سيوري ، در باب صفويان ، ترجمه ي رمضان علي روح اللهي ، تهران ، انتشارات مرکز ، 1380 ، ص 214.
4 ـ راجر سيوري ، « تحليلي از تاريخ نگاري دوران صفويه » ، ايران نامه ، سال سيزدهم ، کانادا ، 1995 م ، ص 290.
5 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 2 ، ص 817.
6 ـ همان ، ج 2، ص 789.
7 ـ همان، ج 2 ، صص 871 ـ 873.
8 ـ همان ، ج 2 ، ص 1382.
9 ـ Sholeh Quinn ,Historical Writing during the Reign of Shah Abbas. Ideology Imitation and Legotomacy in Safavid Chronicles . The University of Utah Press . Salt Lake City , 2000 . P.27
10 ـ اسکندر بيک منشي، ج 2 ، صص 1382 ـ 1383.
11 ـ همان ، ج 2 ، ص 1463.
12 ـ شايان ذکر است ، خانم نوش آفرين انصاري ( از محققان معاصر ) با بررسي تاريخ عالم آرا مقاله اي در دو شماره تحت عنوان « وضع مردم ايران در دوارن صفويه » نوشته است و در آن به مسائلي از قبيل عدم امنيت ، ظلم و ستم مالياتي ، کشتار گروهي ، شورش هاي مختلف ، پيامدهاي سوء ناشي از قحطي ، جنگ، ضيق معيشت ، همچنين آداب و رسوم طبقات مختلف اشاره مي کند و در پايان نيز نتايج خود را به مردم نسل امروز تعميم مي دهد . رجوع شود به نوش آفرين انصاري ، وضع مردم ايران در دوران صفويه ، مجله گوهر ، سال سوم ، ش 6 ، 1354 ، صص 665 ـ 764.
13 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 2 ، صص 1209 ـ 1211 و ج 3 ، ص 1564.
14 ـ همان ، ج 2 ، ص 850.
15 ـ همان ، ج 2 ، صص 1120.
16 ـ همان ، ج 1 ، صص 490 ـ 491.
17ـ همان ، ج 3، صص 1651 ـ 1652.
18 ـ Quinn , Idid . P.26.
19 ـ غياث الدين بن همام الدين حسيني ( خواند مير) ، تاريخ حبيب السير في اخبار افراد البشر ( جزء 4 از مجلد 3)، انتشارات خيام ، بي تا ، ص 602.
20 ـ محمود بن خواند مير ، تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي ، به کوشش محمد علي جراحي ، تهران ، انتشارات گستره ، 1370 ، ص 117.
21 ـ Quinn Ibid . P.60.
22ـ خواند مير ، ص 506.
23 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 45.
24 ـ براي مقايسه شرح اين نبرد ميان تاريخ عالم آرا و تاريخ حبيب السير رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 63 - خواند مير ، ج 3 ، ص 508.
25 ـ خواند مير ، صص 487 ـ 488.
26 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 54.
27 ـ خواند مير ، صص 559 ـ 603.
28 ـ محمود بن خواند مير ، ص 237.
29 ـ همان ، صص 168 ، 170 ، 231.
30 ـ همان ، ص 237.
31 ـ همان ، مقدمه مصحح ، صص 28 ـ 30.
32 ـ براي مقايسه ي شرح زلزه ي قاين در 957 هـ ق رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 192 و امير محمود خواند مير ، صص 232 ،238.
33 ـ براي مقايسه شرح جنگ جام در 935 هـ ق رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج1 ، ص 92 و امير محمود خواند مير ، ص 150.
34 ـ امير محمود بن خواند مير ، ص 164.
35 ـ همان ، ص 170.
36 ـ تحليل پاياني اسکندر بيک درباره ي نبرد چالدران ، روشنگر اين مطلب است . رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 73.
37 ـ امير محمود بن خواند مير ، صص 200 و 204.
38 ـ حسن بيک روملو ، احسن التواريخ ، به کوشش عبدالحسين نوايي ، تهران ، انتشارات بابک ، 1357 ( پيشگفتار ، صص 24 ـ 25 ).
39 ـ حسن بيک روملو در لشکر کشي شاه طهماسب به گرجستان در سال 953 هـ ق و نيز در جنگ با کردان در سال 957 هـ ق شرکت داشته است . ( احسن التواريخ ، صص 409 و 446 ).
40 ـ همان ، ص 613.
41 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 52.
42 ـ حسن بيک روملو ، ص 114.
43 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 96.
44 ـ همان ، ج 1 ، صص 139 ـ 140.
45 ـ حسن بيک روملو ، ص 600.
46 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 203.
47 ـ حسن بيک روملو ، ص 602.
48 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 297.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22