بررسي تاريخ عالم آراي عباسي (2)
1-4- نوع گزارش هاي نظامي در تاريخ عالم آرا
وي در اين ميان فتوحاتي را گزارش مي دهد که از هر نظر قابل توجه باشد . به عنوان مثال وي درباره ي پيروزي قزلباشان در فتح بغداد در سال 1032 هـ ق چنين مي نويسد :
« در بدايت حال ، اولياء دولت را چنين فتحي که کارنامه ي فتوحات شجعان روزگار است روي داد اگر خرد پروران خرده بين و دور بينان عالم يقين به ديده ي تأمل و تعمق نگرند ، شکست يافتن يک هزار نفر از شجعان قوم از شصت ـ هفتاد نفر سپاه بي سامان ويراق که مستعد جنگ نبوده اند جز عنايت الهي و اقبال همايون شاهي نتواند بود . (1)
ناگفته نماند که وي عامل ياري و معاونت ارواح پاک مقدس صفوي را در پيروزي ها بي تاثير نمي داند و آن را گره گشاي مشکلات نبرد مي داند . (2)
تاريخ عالم آرا، از سوي برخي محققان همچون براون (3) و التون (4) ، متني سخت طاقت فرسا و ملال آور معرفي شده است . اين نظريه به دليل انبوهي شرح جنگ ها و جزئيات زياد در اين زمينه براي کساني که به تاريخ نظامي علاقه اي ندارند شايد تا حدودي صحيح به نظر رسد ليکن از ديدگاه عموم خوانندگان پذيرفته شده نيست .
1-5 -توجه خاص اسکندر بيک به مراکز حکومتي صفوي در تاريخ عالم آرا
1 ـ 6 ـ چگونگي انعکاس اوضاع اجتماعي عصر صفوي در تاريخ عالم آرا
وي ، رعايت مصالح اقتصادي در جنگ ها و به خصوص ، محاصره ي قلاع را براي مردم امري ضروري مي داند . (14) و با نشان دادن نهب و غارت قبايل مختلف ، همچون اکراد محمودي و پيامدهاي شوم اقتصادي آن ، ما را از فقر و فلاکت مردم اين دوره آگاه مي کند . (15)
توصيفات او درباره ي پيامدهاي اشتغال تبريز در سال 996 هـ ق (16) و نيز خشکسالي دو ساله بغداد در سال 1032 هـ ق قابل توجه است . اسکندربيک که در جريان اين خشکسالي از اصفهان به بغداد رفته و در مسير عبورش، عيناً شاهد فقر و فلاکت مردم عراق عرب بوده در اين باره چنين مي نويسد :
« ... اوسط النّاس ، آنچه قدرت بيرون رفتن داشتند ، اکثراً روي به تفرقگي آورده ، قريب يکصد هزار نفس از ذکور و اناث و نساء صبيان از شهر و ولايات جلا اختيار نموده ، در ديار عجم پراکنده شدند ... راقم اين نگارستان از صفاهان متعاقب اردوي ظفر نشان متوجه بغداد بود . به هيچ منزلي ، نزول ننمود و به هيچ قريه اي از قراء ممالک نرسيده که از مردم عراق جمعي مردم بي سر و پا نکرده باشند . فقراء و درويشان که نه سامان داشته اند و نه حالت بيرون رفتن از استيلاء جوع و فقدان نان جان مي دادند » (17)
2 ـ تاريخ عالم آراي عباسي ( نقد بيروني ) :
2ـ 1 ـ بررسي تاثير پذيري تاريخ عالم آرا از تاريخ حبيب السّير
به قول امير محمود ( فرزند خواند مير ) ، بنا به درخواست حبيب الله ساوجي ( وزير خراسان ) نوشته شده (20) ، در بخش مربوط به تاريخ صفويه بر گرفته از مطلع سعدين دوره ي تيموري است . (21)آن چه که در تاريخ صفويه، مورد نظر خواند مير است ، حوادث مربوط به طريقت و نهضت صفوي مي باشد .
وي که اساساً نويسنده اي تملق گو است و در مدح شاه اسماعيل بسيار اغراق نموده است (22) ، بيشتر به حوادثي توجه دارد که سلاطين آق قويونلو در آن نقش داشته اند .
بخش هايي از تاريخ عالم آراي عباسي که اختصاص به سلطنت شاه اسماعيل اول و قبل از آن دارد ، برگرفته از تاريخ حبيب السّير است . اين تاريخ ، از نظر زماني، براي تاريخ اوايل عصر صفوي ، از اعتبار بيشتري برخوردار است ، لذا اسکندر بيک نيز سعي نموده تا حد امکان در نقل قول وقايع دقت نمايد .
اسکندر بيک ، در ابتداي کتاب خود يادآوري کرده که حوادث تاريخي زمان شاه اسماعيل رابه طور خلاصه خواهد نوشت ، چرا که ممکن است از نوشتن هدف اصلي عالم آرا ( تاريخ عصر شاه عباس ) باز بماند . (23) با وجود اين نکته ، وي ، در برخي موارد اختصار گويي را به کنار نهاده است . با مقايسه ي شرح نبرد ميان قزلباشان و ازبکان در مرو در سال 916 هـ ق مشاهده مي کنيم ، آنچه که در تاريخ عالم آرا آمده بسي مفصل تر از تاريخ حبيب السير است . (24)
درباره برخي وقايع ، از جمله جنگ سه روزه شاه اسماعيل با اشرار ذوالقدر (25) که روايت هاي متفاوتي وجود دارد ، اسکندر بيک در تاريخ عالم آرا، هر دو روايت را بيان کرده است :
« حسن بيک مورخ در احسن التواريخ نوشته که در ميانه ي خاقان سليمان شاه مقابله نشده ، مولف حبيب السير اعتراض کرده که با وجود آنکه خود ، در آن زمان بوده ، خلاف واقع نوشته ، ذره حقير ، دو قول را بيان نمود . العلم عندالله (26) »
در بررسي ويژگي هاي تاريخ نويسي تاريخ حبيب السير ، شايان ذکر است که تا اين زمان، نوشتن شرح حال در محتواي کتاب به طور مستقل نبوده است ، ليکن در اثر خواندمير و نياي او ميرخواند ، براي نخستين بار ، شرح حال هاي مستقل در پايان رويدادهاي يک سال ذکر مي شود . اين شرح حال ها در تاريخ حبيب السير ، براي تحقيق در احوال آن دسته از رجال ، اشراف ، سادات و علماي صفوي که با سلاطين آق قويونلو ارتباط داشته اند حائز اهميت است . (27) اين روند ، بعدها نيز در تاريخ نگاري صفويه تداوم مي يابد و در تاريخ عالم آرا شکل خاصي به خود مي گيرد .
2ـ 2 ـ بررسي تاثير پذيري تاريخ عالم آرا از تاريخ سلطنت شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي ( ذيل حبيب السير )
منابع مکتوب مورد استفاده امير محمود، تواريخي همچون روضه الصفا ، حبيب السير و فتوحات شاهي و منابع غير مکتوب او نيز مسموعات و يا مشاهدات اوست . (29) اين تاريخ که شرح حوادث تاريخي دوران طهماسب را تنها تا سال 957 هـ ق در بردارد ، بر تواريخ پس از خود همچون احسن التواريخ ، (30) خلاصه التواريخ و عالم آراي عباسي تاثير گذار بوده است . (31)
اسکندر بيک ، براي نوشتن تاريخ عالم آراي خود ، برخي روايات تاريخي را با قدري تغيير و تلخيص از اين تاريخ اقتباس کرده است ، بدون آنکه به نام آن اشاره نمايد . وي در شرح ماجراي زلزله قاين ، درسال 956 هـ ق به اين تاريخ نظر داشته است که البته آن را بسيار خلاصه تر و همراه با حذف بسياري از نام ها درج نموده است . (32) گزارش جنگ جام در 935 هـ ق نيز که نويسنده تاريخ عالم آرا آن را بر مبناي ذيل حبيب السير نوشته ، از اين قبيل است . (33)
درباره ي جنگ هايي همچون نبرد شاه اسماعيل با پادشاه روم در چالدران ، نبرد خليفه سلطان با پيرام اوغلان ازبک در حدود هرات (34) و نيز نبرد صوفيان خليفه (35) با عبيد خان ازبک که همگي با نتيجه شکست قزلباشان پايان يافته است ، امير محمود با صراحت مسأله شکست قزلباشان را يادآور مي شود . در حالي که چنانچه به عالم آراي عباسي مراجعه کنيم ، اسکندر بيک سعي مي کند شکست صفويه را بسيار کم ارزش و آن را به نحوي توجيه کند . (36)
از جمله روش هاي تاريخ نگاري که در ذيل حبيب السير ، به کار رفته و در تواريخ بعدي ، به ويژه تاريخ عالم آراي عباسي مشاهده مي شود اين است که نويسنده ، به منظور ورود به يک موضوع جديد ، نخست ، خلاصه اي از موضوع قبل را که با موضوع جديد مرتبط است ، مجدداً بازگو مي کند تا براي خواننده ، پيش زمينه ي ذهني به وجود آيد . (37)
2ـ 3 ـ بررسي تأثير پذيري عالم آرا از احسن التواريخ
تاريخ عالم آرا که به مانند احسن التواريخ مملو از اخبار نظامي است نويسنده ي آن در نوشتن برخي روايات ، به احسن التواريخ نظر داشته ، اما گاهي امانت در نقل قول را حفظ نکرده است ؛ اسکندر بيک ، زماني که ماجراي لشکرکشي شاه اسماعيل براي تنبيه جغتائيان طبس در سال 909 هـ ق را شرح مي دهد اشاره مي کند :
« در احسن التواريخ ، مسطور است که در اين واقعه ، هفت هزار کس به قتل آمدند (41) »
زماني که به احسن التواريخ مراجعه مي کنيم ، اين موضوع چنين نوشته شده :
« ... قريب هفت هزار کس از مردم طبس کشته شدند » (42)
اسکندر بيک ، با حذف واژه ي« قريب » اين آمار را به قطع و يقين اعلان کرده است . همچنين ، زمان اين واقعه را 909 هـ ق دانسته ، در حالي که در احسن التواريخ سال اين واقعه 910 هـ ق ذکر شده است . بخشي از تاريخ روزگار شاه طهماسب را نيز اسکندر بيک بر اساس احسن التواريخ نوشته است ، ليکن در برخي موارد ، چنانچه به اين تاريخ رجوع کنيم آن را نمي يابيم . گرد آمدن هفتاد هزار نفر در سپاه طهماسب در سال 936 هـ ق به منظور دفع فتنه ي ازبکان در خراسان از اين قبيل است . (43)
اسکندر بيک ، با وجود استفاده ي مکرر از اين تاريخ ، حق حسن بيک روملو را به جاي نياورده است .
وي ، با وجود اينکه ماجراي لشکرکشي دوم شاه طهماسب به گرجستان را به طور کلي ، بر اساس احسن التواريخ و دقيقاً با همان تشبيهات و عبارات (44) نوشته است ، ليکن ، اشاره اي به حضور نظامي حسن بيک نکرده است .
در مورد برخي اخبار ، از جمله ، تعيين مدت دقيق حيات شاه طهماسب ميان عالم آرا و احسن التواريخ تفاوت هايي مشاهده مي شود . حسن بيک ، عمرش را شصت و چهار سال و يک ماه و نوزده روز (45) و اسکندر بيک ، آن را شصت و چهار سال و يک ماه و بيست و پنج روز ثبت کرده است . (46)
اسکندر بيک ، شرح موضوع وصيت نامه ي شاه طهماسب براي جانشيني حمزه ميرزا را از احسن التواريخ اقتباس کرده است . حسن بيک روملو در احسن التواريخ ، اين موضوع را بدون ذکر علت قبول ندارد و آن را « کاغذ تزويري » مي خواند (47) . اسکندر بيک نيز در پايان روايت ، با ذکر « العلم عندالله تعالي» ، نامشخص بودن اعتبار اين وصيت نامه را به خوانندگان نشان مي دهد . او ، تنها به ذکر روايت اکتفا نکرده و به ريشه يابي آن نيز مي پردازد . او ، علت را اتهام جعلي دشمنان شاهزاده حمزه ميرزا مي داند که مدعي بودند آن وصيت نامه به خط شاه نيست ، بلکه تنها شبيه آن است . (48)
پي نوشتها
1 ـ اسکندر بيک منشي، ج 3 ، ص 1662.
2 ـ اسکندر بيک منشي ، ذيل تاريخ عالم آرا ( مقدمه ي اسکندر بيک درباره ي فتح حلّه )، ص 60.
3 ـ راجر سيوري ، در باب صفويان ، ترجمه ي رمضان علي روح اللهي ، تهران ، انتشارات مرکز ، 1380 ، ص 214.
4 ـ راجر سيوري ، « تحليلي از تاريخ نگاري دوران صفويه » ، ايران نامه ، سال سيزدهم ، کانادا ، 1995 م ، ص 290.
5 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 2 ، ص 817.
6 ـ همان ، ج 2، ص 789.
7 ـ همان، ج 2 ، صص 871 ـ 873.
8 ـ همان ، ج 2 ، ص 1382.
9 ـ Sholeh Quinn ,Historical Writing during the Reign of Shah Abbas. Ideology Imitation and Legotomacy in Safavid Chronicles . The University of Utah Press . Salt Lake City , 2000 . P.27
10 ـ اسکندر بيک منشي، ج 2 ، صص 1382 ـ 1383.
11 ـ همان ، ج 2 ، ص 1463.
12 ـ شايان ذکر است ، خانم نوش آفرين انصاري ( از محققان معاصر ) با بررسي تاريخ عالم آرا مقاله اي در دو شماره تحت عنوان « وضع مردم ايران در دوارن صفويه » نوشته است و در آن به مسائلي از قبيل عدم امنيت ، ظلم و ستم مالياتي ، کشتار گروهي ، شورش هاي مختلف ، پيامدهاي سوء ناشي از قحطي ، جنگ، ضيق معيشت ، همچنين آداب و رسوم طبقات مختلف اشاره مي کند و در پايان نيز نتايج خود را به مردم نسل امروز تعميم مي دهد . رجوع شود به نوش آفرين انصاري ، وضع مردم ايران در دوران صفويه ، مجله گوهر ، سال سوم ، ش 6 ، 1354 ، صص 665 ـ 764.
13 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 2 ، صص 1209 ـ 1211 و ج 3 ، ص 1564.
14 ـ همان ، ج 2 ، ص 850.
15 ـ همان ، ج 2 ، صص 1120.
16 ـ همان ، ج 1 ، صص 490 ـ 491.
17ـ همان ، ج 3، صص 1651 ـ 1652.
18 ـ Quinn , Idid . P.26.
19 ـ غياث الدين بن همام الدين حسيني ( خواند مير) ، تاريخ حبيب السير في اخبار افراد البشر ( جزء 4 از مجلد 3)، انتشارات خيام ، بي تا ، ص 602.
20 ـ محمود بن خواند مير ، تاريخ شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي ، به کوشش محمد علي جراحي ، تهران ، انتشارات گستره ، 1370 ، ص 117.
21 ـ Quinn Ibid . P.60.
22ـ خواند مير ، ص 506.
23 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 45.
24 ـ براي مقايسه شرح اين نبرد ميان تاريخ عالم آرا و تاريخ حبيب السير رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 63 - خواند مير ، ج 3 ، ص 508.
25 ـ خواند مير ، صص 487 ـ 488.
26 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 54.
27 ـ خواند مير ، صص 559 ـ 603.
28 ـ محمود بن خواند مير ، ص 237.
29 ـ همان ، صص 168 ، 170 ، 231.
30 ـ همان ، ص 237.
31 ـ همان ، مقدمه مصحح ، صص 28 ـ 30.
32 ـ براي مقايسه ي شرح زلزه ي قاين در 957 هـ ق رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 192 و امير محمود خواند مير ، صص 232 ،238.
33 ـ براي مقايسه شرح جنگ جام در 935 هـ ق رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج1 ، ص 92 و امير محمود خواند مير ، ص 150.
34 ـ امير محمود بن خواند مير ، ص 164.
35 ـ همان ، ص 170.
36 ـ تحليل پاياني اسکندر بيک درباره ي نبرد چالدران ، روشنگر اين مطلب است . رجوع شود به اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 73.
37 ـ امير محمود بن خواند مير ، صص 200 و 204.
38 ـ حسن بيک روملو ، احسن التواريخ ، به کوشش عبدالحسين نوايي ، تهران ، انتشارات بابک ، 1357 ( پيشگفتار ، صص 24 ـ 25 ).
39 ـ حسن بيک روملو در لشکر کشي شاه طهماسب به گرجستان در سال 953 هـ ق و نيز در جنگ با کردان در سال 957 هـ ق شرکت داشته است . ( احسن التواريخ ، صص 409 و 446 ).
40 ـ همان ، ص 613.
41 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 52.
42 ـ حسن بيک روملو ، ص 114.
43 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 96.
44 ـ همان ، ج 1 ، صص 139 ـ 140.
45 ـ حسن بيک روملو ، ص 600.
46 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 203.
47 ـ حسن بيک روملو ، ص 602.
48 ـ اسکندر بيک منشي ، ج 1 ، ص 297.
/ن