امکان سازگاري قانونمندي جامعه و تاريخ با آزادي انسان(4)


 

نويسنده:امان الله فصيحي*




 

و) شيوه هاي تأثير جامعه و تاريخ بر فرد
 

با توجه به اثرگذاري جامعه و تاريخ بر آزادي و رفتار انسان، اين پرسش مطرح مي شود که جامعه از کدام طريق محدوديت هاي خود را اعمال مي نمايد؟ در پاسخ به اين پرسش به خوبي از خصلت هاي جامعه که سبب مي شود تا خود را به افراد تحميل نمايد و محدوديت ايجاد کند، پرداخته مي شود.

1. مشروعيت اخلاقي جامعه
 

قواعد حاکم بر جامعه همواره بر نظام معنايي اتکا دارد که اولاً: بخش هاي مختلف جامعه را با يکديگر در زير سايه بان واحد گرد هم مي آورد. ثانياً: آنها را نزد افراد، مشروع جلوه مي دهد. نظام معنايي حاکم بر جامعه با استفاده از ابزارهايي مانند دين، اسطوره، فلسفه و علم تلاش مي نمايد واقعيت اجتماعي را به گونه اي تعريف مي نمايد که براي همه قابل قبول باشد. عندالمخاطره با استفاده از روش هاي درماني و انکارگرايانه سعي مي کند افراد را قانع نمايد تا در دامن جامعه باقي بمانند. سازمان اجتماعي ابزار ديگري است که به حفظ قلمرو معنايي جامعه کمک مي نمايد. مقصود از سازمان هاي اجتماعي، سازمان هايي است که وظيفه شان تعريف واقعيت و تجسم بخشيدن به آنهاست. (1) دورکيم در اين مورد معتقد است سيماي جامعه مانند حکومت يا خداست و ملازم آن، سيماي فرد به مثابه عبد يا خدمت گزار است. در اين سيما جامعه مطاع و فرد مطيع است و رابطه ميان اين دو، رابطه کنترل، تحميل و محدوديت است. در اين تصوير، قوانين جامعه بر فرد حاکم است و جامعه برتر و قوي تر از فرد است. اين برتري محصول نيروي برتر جامعه و محصول تعالي اخلاقي جامعه است که ضروري و مشروع است. بنابراين، جامعه قدرت خود را از طريق روحاني تحميل مي نمايد و هدايت گر اعمال انسان در جهت هاي خاص است. (2)

2. خصلت شي وارگي جامعه
 

امور اجتماعي و تاريخي از طريق تکرار مدام به عادت و سنت تبديل مي شوند که با گذشت تاريخ افراد با آنها به مثابه يک شئء عيني تعامل مي کنند، افراد بدون احساس فشار به صورت رهوار از آنها پيروي مي نمايند. (3) به بيان له لومان افراد در جامعه بدون فکر و اراده، مطيع قوانين خصلت شي واره اي جامعه اند و جامعه بر افکار و انديشه تک تک اعضايش اثرمي گذارد. قوانين شي واره اي اجتماعي در مرحله اول، کالبد اجتماعي انسان را تعيين مي نمايد؛ يعني «الگوهايي را مي سازند که فعاليت ها بايد طبق آنها به اجرا درآيند.» اين قوانين که اعمال فرد از بيرون را تعيين مي کنند، به طور غير ارادي، واکنش هاي اجتماعي افراد را راهنمايي مي نمايند. در مرحله دوم، جامعه، محيطي متفاوت از محيط ارگانيگ و فيزيکي براي افراد تشکيل مي دهد و فرد ملزم است تا خود را با آن هماهنگ و از قوانين آن تبعيت نمايد. در وهله سوم، قوانين اجتماعي به مثابه رفيع ترين، پيچيده ترين و کلي ترين قوانين، رفتار افراد را هدايت مي کنند.(4)

3. خصلت دروني شدن جامعه
 

دروني سازي واقعيت اجتماعي، مهم ترين خصلت انسان است. امر اجتماعي به مثابه امر بيروني و تحميل گر، از طريق تصوير و نماد به بخشي از وجود فرد تبديل مي شود، آن گاه او را از درون کنترل مي کند. اين تصوير غالباً تصويري از رسوخ، نفوذ و انتشار جامعه در فرد است. قاعده اجتماعي پس از آنکه از طريق جامعه پذيري اوليه و ثانويه در فرد جذب شده، به طبيعت ثانوي تبديل مي شود؛ يعني طبيعي مي شود و حامل نوعي از فشار اجتماعي است که کمتر به آن اعتراض مي شود.(5) دارندروف نيز جامعه پذيري را فرايند فردزدايي معرفي نموده است، به گونه اي که در آن، فرديت مطلق و آزادي فرد، در کنترل و عموميت نقش هاي اجتماعي محو مي شود. به عقيده وي انساني که به انسان اجتماعي تبديل شده است بي هيچ مصونيتي به قوانين اجتماعي سر سپرده است.(6)
اريک فروم معتقد است سير اجتماعي شدن با تعيين شيوه زندگي فرد، ساختمان خوي او را به قالب خاص مي کشد و از سوي ديگر، خصايص جديدي که در خوي پرورش يافته اند، عوامل ديگري را به وجود مي آورند که در پرورش بعد اقتصادي و اجتماعي مؤثر مي افتند و در فرآيندي اجتماعي نفوذ مي کنند. با اينکه اين خصايص بدواً به عنوان عکس العمل در برابرتهديد نيروهاي جديد اجتماعي و اقتصادي به ظهور مي رسند، امابه تدريج به نيروهاي مولد تبديل مي شوند و تحولات اجتماعي و اقتصاد را بيشتر بسط مي دهند.(7)
آنچه خصلت تأثيرگذاري جامعه را افزايش ميدهد، گذشت زمان يا تاريخ است. برگر معتقد است مخالفت با نهادهاي اجتماعي در ابتدا آسان است، ولي به تدريج از طريق تبديل شدن به سنت، براي نسل هاي بعد امري لايتغير جلوه مي کند و ديگر مخالفت با آن دشوار مي شود.(8)

ز) شيوه هاي تأثير فرد برجامعه وتاريخ
 

آنچه تاکنون بيان شده چگونگي تأثير جامعه بر فرد بود، اينک روش هاي تأثير فرد بر جامعه و تاريخ بررسي مي شود. اين روش ها عبارت اند از:

1. ايجاد تغيير در ايده آل ها و آرمان ها
 

مهم ترين روش که به وسيله آن در جامعه تغيير حاصل مي شود ايجاد تحول در ايده آل ها و آرمان هاي يک جامعه است. خداوند در آيه 11 سوره رعد مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» طبق ديدگاه شهيد صدر مقصود از «ما بانفسهم؛ تغيير در انفس» در اين آيه و آيه 53 انفال تغيير در «ايده آل ها و اهداف» است که به مثابه بنياني ترين عامل تغييرات اجتماعي قلمداد شده است. شهيد صدر مي فرمايد که تغييرات تاريخي و اجتماعي، معلول تغيير در محتواي فکر و اراده انسان است. (9) از نظر شهيد صدر محتواي باطني انسان از ايده آل هاي انسان تشکيل مي شود و اين ايده آل هاي انسان هستند که اهداف او را سامان مند مي نمايند و اهداف نخست به انگيزه و سپس به عمل تبديل شده و از اين طريق به خلق الگوهاي رفتار اجتماعي جديد و سپس به تغييرات اجتماعي منجر مي شوند. شهيد صدر سه منشأ براي ايده آل هاي انسان ذکر نموده است.
الف. ايده آل هاي مأخوذ از وضعيت موجود: به نظر شهيد صدر اين ايده آل که ريشه در عادت و طاغوت دارد، قدرت ايجاد تغيير در جامعه ندارد.
ب.ايده آل مأخوذ از آينده: از نظر شهيد صدر اين نوع ايده آل نيز باعث تغيير نمي شود، زيرا ايده آل بايد نامحدود باشد و اين دو نوع ايده آل، محدود است، زيرا ساخته خود بشر است.
ج. ايده آل مأخوذ از دين: به نظر شهيد صدر اين تنها ايده آلي است که قدرت ايجاد تغيير و دگرگوني را دارد، زيرا در بيرون از ذهن محدود انسان ريشه دارد؛ از اين رو نامحدود است.(10) يکي ديگر از صاحب نظران تأثير عمده فرد بر اجتماع را چنين بيان مي کند: تأثير در زمينه اعتباريات صرف، تأثير در زمينه فنون، صنايع و اختراعات، تأثير در زمينه علوم و معارف حقيقي، تأثير در اعتبارات واجد منشأ حقيقي (ارزش هاي ديني، اخلاقي و حقوقي) وتأثير در زمينه قدرت هاي اجتماعي. (11) روشن است که جز قسم اخير، همه به طور مستقيم در فکر و انديشه انسان ريشه دارد.

2. پيامدهاي کنش
 

کنش انسان، خصوصاً پيامدهاي پنهان آن يکي از روش هايي است که در حيات جمعي انسان اثرگذار است. تأثير پيامد کنش، خارج از اراده انسان است، زيرا انسان مي تواند با اراده و ميل خود انتخاب نمايد، ولي نتيجه انتخاب خود را نمي تواند تغيير دهد. آيات فراواني در قرآن هم به آزادي انتخاب و هم به پيامدهاي ضروري و ناخواسته عمل، اشاره مي کند. به طور نمونه، خداوند در آيه 41 روم مي فرمايد: «ظهر الفساد في البر والبحر بما کسبت ايدي الناس»؛ اختلالاتي که در زمين و آسمان رخ مي نماياند پيامد رفتارهاي خود انسان است». در آيه 29 انفال نيز به همين مطلب اشاره دارد و مي فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لکم فرقانا و يکفر عنکم سيئاتکم و يغفر لکم». (12) خداوند در آيه 111 نحل کفران نعمت را به مثابه يکي از رفتارهايي معرفي نموده که آثار وضعي يا کارکرد و غير مقصود آن تغيير در وضع اجتماعي افراد است، خداوند مي فرمايد: «وضرب الله مثلا قريه کانت آمنه مطمئنه ياتيها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف بما کانوا يصنعون»؛ (13)
اين امر به سبب اهميت خود يکي از خصوصيات سنت هاي اجتماعي نيز قلمداد شده و از آن به «تحويل و تبديل ناپذيري سنت ها» تعبير گرديده است. مقصود از تبديل ناپذيري سنن الهي اين است که آن دست از پيامدهاي رفتارهاي گروهي و اجتماعي که در آيات و روايات، سنت الهي شمرده شده است، جانشين پذير نيستند. مقصود از تحويل ناپذيري سنن الهي آن است که پيامدهاي رفتارهاي گروهي (که در مورد جوامع و امت هاي گذشته تحقق يافته) قابل تغيير و دگرگوني نيست و جابه جايي در آن رخ نمي دهد. قرآن مجيد در آيات مختلف، عواقب ناگواري را که دامن گير امت هاي ناصالح گذشته شده يا پيامدهاي خوشايندي را که اجتماعات صالح گذشته از آن بهره مند شده اند، بيان کرده است و در پايان آيات، از اين مطلب سخن گفته شده که آن پيامدها تحويل و تبديل پذير نيستند.(14) از بررسي آيات مختلف روشن مي شود که خداوند از دو نوع تأثير «در زمان» و «هم زمان» صحبت کرده است؛ يعني برخي آيات بيانگر آن است که فرد نمي تواند از تبعات و مسائل جامعه اي که خود يا ديگران در ايجاد آن مؤثر بوده، فرار نمايد. خداوند به اين حقيقت اشاره نموده است: «واتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب» (15) در تأثير «در زمان» خداوند جامعه را مرتبط و متصل به گذشته و آينده مي داند؛ نسل گذشته زيربنا و پايه هاي جامعه امروزي بوده و جامعه امروز نيز اساس جامعه آينده خواهد بود. در بسياري از آيات قرآن کارهاي پيشينيان به نسل امروز نسبت داده شده است. براي مثل، خداوند در آيات 181- 183 آل عمران يهوديان زمان پيامبر اسلام را قاتل انبياء پيشين معرفي مي نمايد، در حاليکه گذشتگان آنها قاتل بودند. اين نوع محاکمه بارها در قرآن تکرار شده و علت آن هم اين است که نسل امروزي به کار اجدادشان راضي بوده اند و همين رضايت، سرنوشت اينها را با گذشتگان شان پيوند داده است. وقتي جامعه جديد با سرنوشت متفاوت شکل مي گيرد که اين عُلقه، قطع شود. (16)
از اين آيات، اين حقيقت استنباط مي شود که ملاک تشکيل جامعه، پيوند جسمي افراد نيست، بلکه مهم پيوند روحي و شيوه تفکر است.
همچنين روشن شد افراد از طريق انديشه و رفتار، نقش مهمي در تحولات تاريخي و اجتماعي خود ايفا مي کنند. بنابراين بايد همواره به اين دو بعد توجه کرد.

نتيجه
 

مسئله اي که اين نوشتار براي حل آن سامان يافته، ارتباط «امکان همزيستي قانون مندي جامعه و تاريخ و آزادي انسان» است. مدعاي نگارنده اين است که ميان آزادي (در برابر جبر مطلق) و آزادي (به معناي برخورداري از قدرت انتخاب و گزينش يک مسير از ميان مسيرهاي مختلف) و قانونمندي حيات جمعي انسان هيچ گونه تعارض بنياني وجود ندارد، بلکه رابطه دوسويه حاکم است. مدعاي فوق به دو صورت بيان شده است: 1. ميان آزادي با قوانين تکويني حاکم بر جامعه وتاريخ، تعارض وجود ندارد، چون از يک سو انسان موجودي آگاه است و از سوي ديگر، اولاً: آزادي انسان در متن قانونمندي جامعه و تاريخ به مثابه روابط علّي لحاظ شده است، ثانياً: قانونمندي اعم از رابطه علّي است، 2. قواعد اجتماعي نيز با آزادي اجتماعي در تعارض نيست، چون اولاً: فرهنگ مجموعه منسجم نيست، ثانياً: فرآيند فرهنگ پذير، فرآيند تأثير و تأثر است: قواعد اجتماعي نيز بخشي از آنها محدود کننده و بخش ديگرشان مقدور کننده اند؛ نهادهاي اجتماعي در صورتي جبر آورند که به صورت مجزا از کنش لحاظ شوند، در حالي که محصول کنش هاي انسان و بسترساز آن هاست؛ نقش هاي اجتماعي نيز جبرآور نيست، چون خصلت ترکيبي، مبهم، متناقض و تغييرپذيري نقش ها تأمين کننده نوعي اختيار براي بازي گر اجتماعي است. البته مطالب فوق به معناي نفي هر گونه محدوديت نيست. متقتضاي رابطه دوسويه اين است که به برخي موانع اجتماعي و تاريخي که انسان ها را تحت تأثير قرار مي دهد، اشاره شود. مهم ترين آنها خصلت مشروعيت اخلاقي، شي واره گي و دروني شدن پديده هاي اجتماعي و تاريخي است. افراد نيز از طريق ايجاد تغيير در «ايده آل ها و اهداف» و «رفتار و پيامدهاي آن» جامعه و تاريخ را دچار تغيير و تحول مي سازند.

پي نوشت ها :
 

*دانش آموخته جامعه المصطفي العالميه و دانشجوي دکتري جامعه شناسي دانشگاه تهران
1. ر. ک: پيتر برگر و توماس لوکمان، ساخت اجتماعي و واقعيت، ترجمه عزت الله فولادوند، ص144- 159.
2. جنيفر له لومان، ساخت شکني دورکيم، ترجمه شهناز مسمي پرست، ص 72- 75.
3. ر.ک : برگر، همان.
4. جنيفر له لومان ، ساخت شکني دورکيم، ترجمه شهناز مسمي پرست، ص 76- 78.
5. همان، ص86- 89.
6. دارندورف، انسان اجتماعي، ترجمه غلامرضا خديوي، ص 87.
7. اريک فروم، گريز از آزادي، ترجمه عزت الله فولادوند، ص 118.
8. پيتر برگ و توماس لوکمان، ساخت اجتماعي واقعيت، ترجمه عزت الله فولادوند، ص 80 به بعد.
9. سيد محمد باقر صدر، سنت تاريخ در قرآن، ترجمه سيد جمال موسوي، ص96.
10. همان، ص 101، 112و 120.
11. محمد تقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 231.
12. «اي کسانيکه به خدا ايمان آورده ايد اگر تقوا پيشه کنيد، براي شما وسيله جداسازي حق از باطل قرار مي دهد، و گناهان تان را مي پوشاند».
13. «خداوند مثلي زده است: منطقه آبادي که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزيش از هر جا مي رسيد؛ اما نعمت هاي خدا را ناسپاسي کردند و خداوند به خاطر اعمالي که انجام مي دادند، لباس گرسنگي و ترسي را بر اندام شان پوشانيد».
14. سيدمحمد باقر صدر، سنت تاريخ در قرآن، ترجمه سيد جمال موسوي، 53-53.
15. «از فتنه اي بپرهيزيد که تنها به ستمکاران شما نمي رسد و بدانيد خداوند سخت کيفر است.» (انفال: 25).
16. محمد مهدي آصفي، فلسفه تاريخ در آينه وحي، ترجمه مصطفي طباطبايي، ص 25و 33-36.
 

منابع: آرون ، ريمون، مراحل اساسي سير انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، تهران ، شرکت سهامي، 1370.
آصفي، محمد مهدي، فلسفه تاريخ در آينه وحي، ترجمه مصطفي طباطبايي، قم، انتشارات مؤسسه امام خميني، 1385.
آگبرن نيم کف، زمينه جامعه شناسي، ترجمه و اقتباس ا. ح . آيان پور، تهران، نشر گسترده، 1381.
باقي نصرآبادي، علي، سير در انديشه هاي اجتماعي شهيد مطهري، قم، مرکز انتشارات و دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1377.
برگر، پيتر و توماس لوکمان، ساخت اجتماعي واقعيت، ترجمه عزت الله فولادوند، ترجمه فريبرز مجيدي، تهران، انتشارات انديشه عصر نو، 1375.
بودون، ريمون، منطق اجتماعي، ترجمه عبدالحسين نيک گهر، تهران، سازمان جاويدان ، 1377.
بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، تهران، کيهان، 1367.
پوپر، کارل، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، خوارزمي، 1380.
پوپر، کارل، فقر تاريخي گري، ترجمه احمد آرام، تهران، خوارزمي، 1358.
تريک، راجر، فهم علم اجتماعي، ترجمه شهناز مسمي پرست، تهران، نشر ني، 1384.
دارندورف، رالف، انسان اجتماعي، ترجمه غلامرضا خديوي، تهران، آگه، 1377.
دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، درآمدي بر جامعه شناسي اسلامي، قم، دفتر همکاري حوزه و دانشگاه ، 1363.
رجبي، محمود، «قانون مندي جامعه و تاريخ» تاريخ در آينه پژوهش سال اول، ش 2، 1380.ص 63- 23.
ساروخاني، باقر، «مدلهاي علي»، نامه علوم اجتماعي، (ج2،ش2)، 1370.
ساروخاني، باقر، درآمدي بر دايره المعارف علوم اجتماعي، تهران، کيهان، 1370.
سروش، عبدالکريم ، درس هايي از فلسفه علم الاجتماع، تهران، ني 1372.
سروش، عبدالکريم، علم چيست؟ فلسفه چيست؟، تهران مؤسسه فرهنگي صراط، 1375.
صدر،محمد باقر، سنت هاي تاريخ در قرآن، ترجمه دکتر سيد جمال موسوي، بي تا.
فروم، اريک، گريز از آزادي، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1370.
في، برايان، فلسفه امروزين علوم اجتماعي، ترجمه خشايار ديهمي، تهران، طرح نو، 1381.
گلابي، سياوش، اصول و مباني جامعه شناسي، تهران، نشر ميترا، 1378.
گورويچ، ژرژ و ديگران، طرح مسائل جامعه شناسي امروز، ترجمه عبدالحسين نيک گهر، مشهد، دانشگاه مشهد، 1347.
گورويچ، ژرژ جبرهاي اجتماعي و اختيار يا آزادي انساني، ترجمه حسن حبيبي، تهران، شرکت سهامي انتشار، 1358.
گيدنز، آنتوني، مسايل محوري در نظريه اجتماعي، ترجمه محمد رضايي، تهران، انتشارات سعاد، 1384.
له مان، جنيفر، ساخت شکني دورکيم، ترجمه شهناز مسمي پرست، تهران، نشر ني، 1385.
ليتل، دانيل، تبيين در علوم اجتماعي، ترجمه دکتر عبدالکريم سروش، تهران، موسسه فرهنگي صراط، 1372.
محسني، منوچهر، جامعه شناسي عمومي، تهران، کتاب خانه طهوري، 1357.
مصباح ، محمد تقي، اسلام و آزادي در شريعه خرد، به کوشش علي اکبر رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي، 1376.
مصباح، محمد تقي، جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1372.
مصباح، محمد تقي، معارف قرآن، ج1و 3، قم، مؤسسه در راه حق، 1368.
مصباح، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج2، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1366.
مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج2، تهران، صدرا، 1374.
منتسکيو، روح القوانين، ترجمه و نگارش علي اکبر مهتدي، تهران، امير کبير، 1362.
ميلز، سي رايت، بينش جامعه شناختي، ترجمه عبدالمعبود انصاري، تهران، شرکت سهامي انتشار، 1360.
تاريخ در آينه پ‍ژوهش-شماره 25