چون قد تو در چمن نباشد

شاعر : اوحدي مراغه اي

چون روي تو ياسمن نباشدچون قد تو در چمن نباشد
شيرين تر از آن دهن نباشداندر همه تنگهاي شکر
کين لاله در آن چمن نباشداي باغ، مشو غلط ز رويش
کان قاعده بي‌شکن نباشداي باد، مده به زلف او دل
گر فاش کنم، ز من نباشدجانا، ستمي که مي‌کني تو
جز داغ تو بر کفن نباشدفردا سر گورم ار بکاوي
وقتي بيني، که تن نباشدپيوند که با تو کرد جانم
بر قامت هر بدن نباشدپيراهن وصل چون تو جاني
جز خاک درت وطن نباشددوري مگزين، که اوحدي را