پر از دل مپرس، اي پري، من چه دانم؟

شاعر : اوحدي مراغه اي

ز مردم تو دل مي‌بري، من چه دانم؟پر از دل مپرس، اي پري، من چه دانم؟
ز من چون تو داناتري، من چه دانم؟چه گويي: بدان تا کجا شد دل تو؟
تو اين بنده مي‌پروري، من چه دانم؟مرا چند پرسي که: لاغر چرايي؟
پريشانم، اين داوري من چه دانم؟ز من صبر جستي و عقل و سکونت
تو اين پرده‌ها ميدري، من چه دانم؟نمودي که: چون فاش گرديد رازت؟
به دست تو بود، اي پري، من چه دانم؟مپرس اينکه: ديوانه چون شد دل تو؟
تويي ماه و او مشتري، من چه دانم؟مگو: کاوحدي چون خريدار من شد؟