چرا پنهان شدي از من؟ تو با چندين هويدايي

شاعر : اوحدي مراغه اي

کجا پنهان تواني شد؟ که همچون روز پيداييچرا پنهان شدي از من؟ تو با چندين هويدايي
به مشتي گل کجا بتوان که خورشيدي بيندايي؟تو خورشيدي و ميخواهي که ناپيدا شوي از من
مرا در حلقها جويي و همچون حلقه برباييگرم دور از تو يک ساعت گذر بر حلقه‌اي افتد
زماني بيم آن باشد که: گردم بي‌تو سوداييدمي نزديک آن باشد که: گردم در تو ناپيدا
درآميزي، به يک ساعت ز ما برخيزد اين ماييتو چون شيري و ما چون آب، هر گاهي که با ما تو
ولي روي ترا مثلي نمي‌بينم به زيباييجهان را جمله زيبايي من از روي تو مي‌بينم
چه ميگويم؟ نه آن نوري که در گنجي به بيناييز بهر ديدن روي تو بينايي نگه دارم
چه اين دوران زيرين و چه نزديکان بالاييکسي از کنه اسرار تو آگاهي نمي‌يابد
که در تقرير ما گنجي و در تحرير ما آييبه وصفت کند ازينم من که: ميدانم نه آني تو
به فرمانت روا باشد دوتا گشتن که يکتاييز بهر طاعت تست اين که گردون شد دوتا: آري
ميان تا روز مي‌بندد شب تيره به لالاييبراي عصمت خوبان خلوت خانه‌ي رازت
که هم برغيب علامي و هم بر عيب داناييکجا غايب شود غيبي ز علم دوربين تو؟
فرو بستن ترا زيبد که در بندي و بگشاييچو دربندي دري بر خلق بگشايي در ديگر
ز پا افتاده‌ام اينک چه ميگويي؟ چه فرمايي؟ز پا افتدگانت را نگفتي: دست ميگيرم؟
که ناهمواري ما را به لطف خود بپيراييچو در باغ تو از لطفت همان اميد ميباشد
برآن در ثابتيم آخر، نه بي‌صبريم و هرجاييز ما گر خدمتي شايسته‌ي حضرت نمي‌آيد
به گوش امر بنشستيم تا ديگر چه فرمايي؟سبک برخاستم از هر چه فرمودي به جان، اکنون
ترا انديشه‌ي عفوست و ما ترسان ز رسواييترا رحمت فراوانست و ما لرزان ز بي‌برگي
که بر دشت هوس کرديم چندين بادپيماييچه آب روي خواهد بود بر خاک درت ما را؟
که عمر خود تلف کردم به خودرويي و خودراييکجا شايسته دانم شد نظر گاه الهي را؟
مسلمانان، چه ميکردم؟ جواني بود و برناييبزرگان خرده ميگيرند بر جرمي، که رفت از من
چو عيسي گر دهي بارم سرم بر آسمان ساييچو قارون از گرانباري فرو رفتم به خاک، اما
که فيض خوان جود تست، اگر خونم بپالاييچه کافر نعمتي از من تواند در وجود آمد؟
ز بهر آنکه در خدمت نميدانم سبک پاييکريما، سر گران بر من مکن، گر کاهلي کردم
روان او را برون آور ز تاريکي و تنهاييبه تاريکي چو درماند روان اوحدي تنها
زبانش را سخنگويي، ضميرش را سخن‌زاييبه لطف خود فزون گردان، به جود خود زيارت کن