اي نخستينه فيض عالم جود
شاعر : اوحدي مراغه اي
اولين نسخهي سواد وجود | | اي نخستينه فيض عالم جود | ابد از مد مدتت روزي | | روح در مکتبت نو آموزي | آفتاب سپهر نه پايه | | آسمان ترا زمين سايه | مسعد اختر نحوي تويي | | لنگر کشتي نفوس تويي | وانکه نزد تو، يافت نزديکي | | هر که دور از تو دور ازو نيکي | بجز از بيش او و قلت تو | | نيست راه از تو تا به علت تو | نيست بالاتر از تو معلولي | | اندر ايجاد علت اولي | يار او کرده نور ايمان را | | نظرت کرده تربيت جان را | تتق از زر نگار گوهر باف | | پيش رخ بستهاي، ز قاف به قاف | کاخ هفت اختر از عمارت تست | | گوش نه چرخ بر اشارت تست | قايد کاروان جود تويي | | يزک لشکر وجود تويي | دل ز بوي تو با قرار بود | | دين ز حفظ تو پايدار بود | همه طفلند خلق و پير تويي | | لشکر روح را امير تويي | از تو گوهر نزاد والاتر | | اي ز چرخ و سروش بالاتر | جان من شو، که تن شکنجم داد | | مددي ده، که ديو رنجم داد | تو نباشي، مرا چه مقدارست؟ | | کارگاه من از تو بر کارست | مبر، اي محض نور، نور از من | | سايهي خود مدار دور از من | فلکي کن به علم جانم را | | به فلک راه ده روانم را | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}