اي پار دوست بوده و امسال آشنا

شاعر : خاقاني

وي از سزا بريده و بگزيده ناسزااي پار دوست بوده و امسال آشنا
تا کي کني قبول، خسان را چو کهربااي سفته در وصل تو الماس ناکسان
سر بر زمين خدمت ياران بيوفاچند آوري چو شمس فلک هر شبانگهي
با آنکه کم ز ماست شدي يار و آشناآن را که خصم ماست شدي يار و همنفس
پيش مسيح مائده و پيش خر گياالحق سزا گزيدي و حقا که در خور است
نشناختي تو قيمت ما از سر جفابوديم گوهري به تو افتاده رايگان
يا کوزه گر چه داند ياقوت را بهابي‌ديده کي شناسد خورشيد را هنر
آري که هم قضاي بلا باد بر قضاما را قضاي بد به هواي تو درفکند
نه حسن تو گذاشتي و نه هواي مااي کاش آتشي ز کنار اندر آمدي
خاقاني از کجا و هواي تو از کجاحکم قضاي بود و گرنه چنين بدي