چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است

شاعر : خاقاني

چه گوهري تو که کمتر بهاي تو جان استچه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است
تو راست معجزه و نام تو سليمان استجهان حسن تو داري به زير خاتم زلف
زمانه از همه خونريزها پشيمان استاز آن زمان که تو را نام شد به خيره کشي
به هر کجا که کني قصد قصر ويران استبر آن ديار که باد فراق تو بگذشت
گذشت آب من از سرچه جاي دامان استشکست روزم در شب چه روز اميد است
مرا ز درد چه پرواي وصل هجران استز وصل گوئي کم گوي، آن مرا گويند