چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است شاعر : خاقاني چه گوهري تو که کمتر بهاي تو جان است چه آفتي تو که کمتر غم تو هجران است تو راست معجزه و نام تو سليمان است جهان حسن تو داري به زير خاتم زلف زمانه از همه خونريزها پشيمان است از آن زمان که تو را نام شد به خيره کشي به هر کجا که کني قصد قصر ويران است بر آن ديار که باد فراق تو بگذشت گذشت آب من از سرچه جاي دامان است شکست روزم در شب چه روز اميد است مرا ز درد چه پرواي وصل هجران است ز وصل گوئي کم...