اي لعل تو پرده‌دار پروين

شاعر : خاقاني

واي زلف تو سايبان نسريناي لعل تو پرده‌دار پروين
خون کرد هزار جان شيرينچشم تو ز نيم زهر غمزه
در سايه‌ي زلف کرده بالينصد عيسي دردمند را بيش
دندان و لب تو شکل ياسيناز چشم بد ايمني که دارد
بر ديده‌ي ما متاز چندينآهسته‌تر اي سوار چالاک
راهي که نه از صفاست مگزينحقي که نه از وفاست بگذار
جويان ز لب تو مهر تسکينآن کز تف عشق توست در تب
لطفي بکن اي نگار برچينهر ذره که بر تو مي‌فشاند
نيک و بد او از آن خود بينخاقاني را از آن خود دان