گرچه جاني از نظر پنهان مشو

شاعر : خاقاني

رحم کن در خون جان اي جان مشوگرچه جاني از نظر پنهان مشو
وعده‌هاي کژ مده پنهان مشوپرده‌ي رازم دريدي آشکار
آمدي ناخوانده بي‌فرمان مشوگر به جان فرمان دهي فرمان برم
جان دهم جاي دگر مهمان مشواز بن دندان به دندان مزد تو
چون کمند از شرم، رخ پيچان مشوگر بپيچم در کمند زلف تو
خون مخور، ترکي مکن، تازان مشوخون خوري ترکانه کاين از دوستي است
اين همه دانا مکش، نادان مشوکشتيم پس خويشتن نادان کني
جز غلام خسرو ايران مشوچون غلام توست خاقاني تو نيز