گرچه جاني از نظر پنهان مشو شاعر : خاقاني رحم کن در خون جان اي جان مشو گرچه جاني از نظر پنهان مشو وعدههاي کژ مده پنهان مشو پردهي رازم دريدي آشکار آمدي ناخوانده بيفرمان مشو گر به جان فرمان دهي فرمان برم جان دهم جاي دگر مهمان مشو از بن دندان به دندان مزد تو چون کمند از شرم، رخ پيچان مشو گر بپيچم در کمند زلف تو خون مخور، ترکي مکن، تازان مشو خون خوري ترکانه کاين از دوستي است اين همه دانا مکش، نادان مشو کشتيم پس خويشتن نادان کني ...