افدي بنفس من بدت في‌المهد عني غافله

شاعر : خاقاني

لوقابلت شمس‌الضحي حارت و صارت آفلهافدي بنفس من بدت في‌المهد عني غافله
هر هشت خلد از منظرش ديدم ميان قافلهماهي ستاره زيورش هر هفت کرده پيکرش
قالت جنون عادلک هاوي هموم قاتلهقلت ار حميني هيت لک فالقلب في‌البلوي هلک
زان زلف پرس احوال دل يا شکر دارد يا گلهزلفش نگر دلال دل از من چه پرسي حال دل
ارسل رسولا لايمل کم من دموع سائلهقلت اسمحيني بالقبل قالت الي کم ذي‌الحيل
راند دواسبه بر پيش کو راند يکسر راحلهخاقاني اينک در پيش بوسه زنان بر هر پي‌اش