افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله شاعر : خاقاني لوقابلت شمسالضحي حارت و صارت آفله افدي بنفس من بدت فيالمهد عني غافله هر هشت خلد از منظرش ديدم ميان قافله ماهي ستاره زيورش هر هفت کرده پيکرش قالت جنون عادلک هاوي هموم قاتله قلت ار حميني هيت لک فالقلب فيالبلوي هلک زان زلف پرس احوال دل يا شکر دارد يا گله زلفش نگر دلال دل از من چه پرسي حال دل ارسل رسولا لايمل کم من دموع سائله قلت اسمحيني بالقبل قالت الي کم ذيالحيل راند دواسبه بر پيش کو راند...