خيال روي توام غم‌گسار و روي تو نه

شاعر : خاقاني

به هر سوئي که کنم راه، راه سوي تو نهخيال روي توام غم‌گسار و روي تو نه
اگرچه بخت مرا رهنما به کوي تو نهخيال تو همه شب ره به کوي من دارد
که خرمم ز خيال تو و زخوي تو نهدريغ کاش تو را خوي چون خيال بدي
که آرزوي من اين است و آرزوي تو نهدل من آرزوي وصل مي‌کند چه کنم
بخورد خونم و گفتا برو که خوي تو نهمرا به نوک مژه غمزه‌ي تو دعوت کرد
که هيچ رنگ مرا از تو جز که بوي تو نهبه بوئي از تو شدم قانع و همي دانم
که هيچ آب غم من روان به جوي تو نههزار جوي هوس رفته است در دل تو
تو کيميائي و او مرد جستجوي تو نهز جستجوي تو حيرت نصيب خاقاني است