کو آنکه نقد او به ترازوي هفت چرخ

شاعر : خاقاني

شش دانگ بود راست بهر کفه‌اي که سختکو آنکه نقد او به ترازوي هفت چرخ
در قمره‌ي زمانه به خاکي بباخت بختدر بيع گاه دهر به بادي بداد عمر
عنقا بريخت پر که سليمان گذاشت تختجوزا گريست خون که عطارد ببست نطق
زين غم عمود صبح چرا نيست لخت لختزين غبن چتر روز چرا نيست ريز ريز
شبه مسيح شد نه مسيح از بر درختآن نقش جسم اوست نه او در ميان خاک
هين زار زار نال که کار اوفتاد سختخاقانيا مصيبت عم خوار کار نيست