روي کار ديگران و پشت کار من يکي است

شاعر : صائب تبريزي

روز و شب در ديده‌ي شب‌زنده‌دار من يکي استروي کار ديگران و پشت کار من يکي است
کوه و صحرا پيش سيل بيقرار من يکي استسنگ راه من نگردد سختي راه طلب
خون منصورم، خزان و نوبهار من يکي استنيست چون گل جوش من موقوف جوش نوبهار
حيرتي دارم که جبر و اختيار من يکي استگر چه در ظاهر عنان اختيارم داده‌اند
زشت و زيبا در دل آيينه‌وار من يکي استساده‌لوحي فارغ از رد و قبولم کرده است
خواب و بيداري و مستي و خمار من يکي استمي‌برم چون چشم خوبان دل به هر حالت که هست
خار و گل ز آهستگي در رهگذار من يکي استبي‌تامل صائب از جا بر نمي‌دارم قدم