دنبال دل کمند نگاه کسي مباد

شاعر : صائب تبريزي

اين برق در کمين گياه کسي مباددنبال دل کمند نگاه کسي مباد
هيچ آفريده چشم به راه کسي مباداز انتظار، ديده‌ي يعقوب شد سفيد
اين شيشه‌ي شکسته به راه کسي مباداز توبه‌ي شکسته، زمين گير خجلتم
منت‌پذير از پر کاه کسي مباديا رب که هيچ ديده ز پرواز بي محل
ديوار پي‌گسسته پناه کسي مبادلرزد دلم ز قامت خم همچو برگ بيد
بيش از شمار، جرم و گناه کسي مباددر حيرتم که توبه کنم از کدام جرم
اين ابر تيره پرده‌ي ماه کسي مبادصائب دلم سياه شد از کثرت گناه