از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست

شاعر : صائب تبريزي

کز آرزوي وسوسه فرما گذشته‌ايماز ما مجو تردد خاطر که عمرهاست
ما از پل صراط همين جا گذشته‌ايمگشته است در ميانه روي عمر ما تمام
با کشتي شکسته ز دريا گذشته‌ايمعزم درست کار پر و بال مي‌کند
مانده است يادگار به هر جا گذشته‌ايماز نقش پاي ما سخني چند چون قلم
صد بار چشم بسته ز دريا گذشته‌ايمما چون حباب منت رهبر نمي‌کشيم
چون موج اگر چه تند ز دريا گذشته‌ايمصائب ز راز سينه‌ي بحريم با خبر
از آخرت بريده ز دنيا گذشته‌ايمما از اميدها همه يکجا گذشته‌ايم