ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم

شاعر : صائب تبريزي

در حلقه‌ي تقليد گرفتار نگشتيمما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم
چون شبنم گل، بار به گلزار نگشتيمخود را به سراپرده‌ي خورشيد رسانديم
گرد سر هر نقطه چو پرگار نگشتيمدر دامن خود پاي فشرديم چو مرکز
بر دوش کسي همچو سبو بار نگشتيمچون خشت نهاديم به پاي خم مي سر
بر قافله از قيمت کم، بار نگشتيمما را به زر قلب خريدند ز اخوان
در چشم عزيزان جهان، خوار نگشتيمچون يوسف تهمت زده، از پاکي دامن
شرمنده‌ي بيتابي اظهار نگشتيمصد شکر که با صد دهن شکوه درين بزم
دستي نفشانديم و سبکبار نگشتيمافسوس که چون نخل خزان ديده درين باغ
شد ساده ز دندانه و هموار نگشتيمفرياد که سوهان سبکدست حوادث
درظاهر اگر مالک دينار نگشتيمصائب مدد خلق نموديم به همت