جز غبار از سفر خاک چه حاصل کرديم؟

شاعر : صائب تبريزي

سفر آن بود که ما در قدم دل کرديمجز غبار از سفر خاک چه حاصل کرديم؟
ما که هر گام درين راه دو منزل کرديمدامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند؟
عمر خود در سر يک عقده‌ي مشکل کرديمدست ازان زلف بداريد که ما بيکاران
ما تماشاي گل از روزنه‌ي دل کرديمباغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا
غم و شادي جهان را چو مقابل کرديمآسمان بود و زمين، پله‌ي شادي با غم
قطع اميد ز سر رشته‌ي ساحل کرديماي معلم سر خود گير که ما چون گرداب
جز پشيماني ازين کار چه حاصل کرديم؟رفت در کار سخن عمر گرامي صائب