بوي گل و نسيم صبا مي‌توان شدن

شاعر : صائب تبريزي

گر بگذري ز خويشتن، چها مي‌توان شدنبوي گل و نسيم صبا مي‌توان شدن
بنگر که از کجا به کجا مي‌توان شدنشبنم به آفتاب رسيد از فتادگي
تا همچو گوي بي سر و پا مي‌توان شدنچوگان مشو که از تو خورد زخم بر دلي
درفرصتي که عقده‌گشا مي‌توان شدنزنهار تا گره نشوي بر جبين خاک
ورنه ز هر چه هست جدا مي‌توان شدندوري ز دوستان سبکروح مشکل است
از آستان عشق کجا مي‌توان شدن؟صائب در بهشت گرفتم گشاده شد