مرديم و يار هيچ عنايت نميکند

شاعر : عبيد زاکاني

واحسرتا که بخت عنايت نميکندمرديم و يار هيچ عنايت نميکند
وان شوخ چشم بين که حمايت نميکنددر پيش چشم او لب او ميکشد مرا
در وي به هيچ نوع سرايت نميکندچندانکه عجز حال بر او عرضه ميکنم
کانديشه‌اي ز شکر و شکايت نميکندپيش کسي ز شکر و شکايت چه دم زنم
هم ميکند وليک به غايت نميکنددر حق بندگان نظر لطف گاه‌گاه
با ما ز خشم هيچ حکايت نميکندتا گفته‌ام دهان تو هيچست از آن زمان
غير از حديث عشق روايت نميکندبلبل صفت عبيد به هرجا که ميرسد